بخش ۱۶ - شهادت جناب بریر بن خضیر همدانی رحمه الله علیه
بگویم کنون داستان بریر
که بد پور فرخ نژاد خضیر
علی را همی جنگ ها در رکاب
ابا دشمنان کرده آن کامیاب
براو گرچه بگذشته بسیار سال
نبود از جوانان کس اورا همال
ستایش چه گویم کسی را که اوی
شد ازخون خود بهر دین سرخ روی
ز دامان آن مهتر پارسای
بود دست مدحتگری نارسای
پس از رزم عبدالله بن عمیر
چنین گفت با شه بریر خضیر
که ای رانده جد تو برعرش رخش
مرانیز دستوری رزم بخش
به ناچار آن داور دین پناه
فرستاد او را به آوردگاه
بیامد به میدان سرافراز مرد
رجز خواند و بردشمنان حمله کرد
سه ده مرد از لشکر دیو زاد
بکشت وبیامد به میدان ستاد
یکی مرد بد گوهر ازباب ومام
که او بد یزید بن معقل به نام
به همرزمی پیر کا فور موی
چو دیو دژم از سپه کرد روی
چو آمد بدو گفت کاندر جهان
برآنم که هستی تو از گمرهان
بدو پیر چون رعد بر زد خروش
که ای سست بنیاد نا پاک هوش
بیا تا بهم هردو پیمان کنیم
پس آنگاه رو سوی یزدان کنیم
بخواهیم از کردگار جهان
که هر یک زما باشد از گمرهان
دراین دشت پیکار بی جان شود
به دوزخ بردیو مهمان شود
برآشفت از آن گفته ناپاک مرد
ابا تیغ برنامجو حمله کرد
بزد تیغ برترک پاکیزه خوی
نشد کارگر تیغ بر ترک اوی
دلاور چو این دید بازو فراخت
به یک زخم تیغش به دونیم ساخت
پس آنگاه از پهنه ی رزمگاه
بریر سرافراز شد سوی شاه
بدان رزم مردانه کو کرده بود
فراوان خداوند دینش ستود
بدو گفت کای پیر فرخ سرشت
ز دادار بادت نوید بهشت
برو سوی میدان که پروردگار
کنادت به روز جزا رستگار
بریر این چو از داور دین شنید
به میدان شد و تیغ کین برکشید
فراوان سرافکند وتن کرد پست
به شمشیر مغز دلیران بخست
به ناگه بحیر ابن اوس از کمین
بدان شیر دل تاخت با تیغ کین
بزد تیغ وافتاد از زین سوار
بغلتید بر خاک وبرگشت کار
سرآمد بدان مرد حق نیز روز
برفت از جهان پیر گیتی فروز
روانش چو زین دامگه رسته شد
به پیغمبر پاک (ص) پیوسته شد
چو آگه شد از مرگ او شهریار
برآن کشته ی خویش بگریست زار
سپس گفت آن داور اهل خیر
چه شایسته مردی بدی ای بریر
بی اندازه بادا به دیگر سرای
ترا برتن و جان درود از خدای
بخش ۱۵ - در بیان کشته شدن سالم و یسار غلامان ابن زیاد به دست عبدالله ابن عمیر و شهادت آن جناب: زکار جوان چون بپرداخت شاهبخش ۱۷ - دربیان مبارزت وهب بن عبدالله کلبی و مکالمات مادرش با اوی: چو کار بریر اندر آمد به بن
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بگویم کنون داستان بریر
که بد پور فرخ نژاد خضیر
هوش مصنوعی: بگذارید اکنون داستان بگویم دربارهٔ بریر که دارای پسری با ویژگیها و نیکخصالی بوده است.
علی را همی جنگ ها در رکاب
ابا دشمنان کرده آن کامیاب
هوش مصنوعی: علی در میدانهای نبرد همیشه در کنار پدرش با دشمنان مبارزه کرده و پیروزی از آنِ او بوده است.
براو گرچه بگذشته بسیار سال
نبود از جوانان کس اورا همال
هوش مصنوعی: اگرچه سالهای زیادی گذشته، اما هیچکس در جوانی به پای او نمیرسد.
ستایش چه گویم کسی را که اوی
شد ازخون خود بهر دین سرخ روی
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم از کسی ستایش کنم که به خاطر دین خود، جانش را فدای آن کرده و با رنگ خون خود شرافتمندانه درخشیده است؟
ز دامان آن مهتر پارسای
بود دست مدحتگری نارسای
هوش مصنوعی: در دامن آن انسان بزرگ و پرهیزکار بود، دستی از شاعری کمتجربه و ناچیز.
پس از رزم عبدالله بن عمیر
چنین گفت با شه بریر خضیر
هوش مصنوعی: پس از نبرد با عبدالله بن عمیر، بریر خضیر این جمله را بیان کرد.
که ای رانده جد تو برعرش رخش
مرانیز دستوری رزم بخش
هوش مصنوعی: ای کسی که جد تو بر فراز عرش رانده شده، از من درخواست کن تا به تو فرمان دهم و به تو در جنگ یاری رسانم.
به ناچار آن داور دین پناه
فرستاد او را به آوردگاه
هوش مصنوعی: در ضرورت و به خاطر شرایط خاص، آن قاضی که نماینده اصول دینی بود، او را به میدان جنگ فرستاد.
بیامد به میدان سرافراز مرد
رجز خواند و بردشمنان حمله کرد
هوش مصنوعی: مردی با افتخار به میدان آمد، رجزخوانی کرد و به دشمنان حمله نمود.
سه ده مرد از لشکر دیو زاد
بکشت وبیامد به میدان ستاد
هوش مصنوعی: سی مرد از لشکر دیوانه به قتل رساند و به میدان آمد و ایستاد.
یکی مرد بد گوهر ازباب ومام
که او بد یزید بن معقل به نام
هوش مصنوعی: مردی بدخوی از خاندان باب و مام به نام یزید بن معقل وجود دارد که ویژگیهای منفی او شناخته شده است.
به همرزمی پیر کا فور موی
چو دیو دژم از سپه کرد روی
هوش مصنوعی: دوست پیری با مویی سیاه و خشن مانند دیو زشت، به سمت سپاه نگاه میکند.
چو آمد بدو گفت کاندر جهان
برآنم که هستی تو از گمرهان
هوش مصنوعی: هنگامی که به او رسید، به او گفتم که در این دنیا من به دنبال کسانی هستم که مانند تو از سرگردانی و گمراهی نجات یافتهاند.
بدو پیر چون رعد بر زد خروش
که ای سست بنیاد نا پاک هوش
هوش مصنوعی: به ناگهان پیشوای پیر مانند رعد به صدا درآمد و گفت: ای کسی که بنیادت سست و فکر و اندیشهات ناپاک است!
بیا تا بهم هردو پیمان کنیم
پس آنگاه رو سوی یزدان کنیم
هوش مصنوعی: بیا تا با هم عهدی ببندیم، سپس به سوی خداوند برویم.
بخواهیم از کردگار جهان
که هر یک زما باشد از گمرهان
هوش مصنوعی: از خداوند عالم درخواست کنیم که هر یک از ما را از گمراهیها نجات دهد.
دراین دشت پیکار بی جان شود
به دوزخ بردیو مهمان شود
هوش مصنوعی: در این دشت، جنگ و جدال بیفایده میشود و در نهایت، فرد به دوزخ میرود و به یاد برادرش میافتد.
برآشفت از آن گفته ناپاک مرد
ابا تیغ برنامجو حمله کرد
هوش مصنوعی: مردی که از یک سخن ناپسند خشمگین شده بود، با تیغ خود به سوی دیگری حمله کرد.
بزد تیغ برترک پاکیزه خوی
نشد کارگر تیغ بر ترک اوی
هوش مصنوعی: با تیغی که به دلایل خوب و اخلاقی بر چهره یک انسان نیکوکار زده میشود، هیچ کار مثبتی به دست نمیآید.
دلاور چو این دید بازو فراخت
به یک زخم تیغش به دونیم ساخت
هوش مصنوعی: شجاع وقتی این صحنه را دید، بازویش را به شدت بالا برد و با یک ضربه شمشیر، دشمن را به دو نیم تقسیم کرد.
پس آنگاه از پهنه ی رزمگاه
بریر سرافراز شد سوی شاه
هوش مصنوعی: سپس بریر، دلیر و پیروزمند، از میدان جنگ به سوی شاه حرکت کرد.
بدان رزم مردانه کو کرده بود
فراوان خداوند دینش ستود
هوش مصنوعی: بدان که خداوند به خاطر جنگهای فراوان و شجاعتی که آن مرد در راه دین انجام داده، او را ستایش کرده است.
بدو گفت کای پیر فرخ سرشت
ز دادار بادت نوید بهشت
هوش مصنوعی: به او گفت، ای پیر خوشبخت! از جانب پروردگار، بشارت بهشت را به تو میدهم.
برو سوی میدان که پروردگار
کنادت به روز جزا رستگار
هوش مصنوعی: به سوی میدان برو، چرا که خداوند تو را در روز قیامت نجات خواهد داد.
بریر این چو از داور دین شنید
به میدان شد و تیغ کین برکشید
هوش مصنوعی: بریر، هنگامی که خبر را از داور دین شنید، به میدان رفت و شمشیر انتقام را برکشید.
فراوان سرافکند وتن کرد پست
به شمشیر مغز دلیران بخست
هوش مصنوعی: بسیاری در برابر دشمن شکست خوردند و در حالی که به زمین افتاده بودند، جان دلیران تحت ضربه شمشیرها رنجید و آسیب دید.
به ناگه بحیر ابن اوس از کمین
بدان شیر دل تاخت با تیغ کین
هوش مصنوعی: ناگهان بحیر ابن اوس با تیغی انتقامی از کمین بیرون آمد و به آن شیر دل حمله کرد.
بزد تیغ وافتاد از زین سوار
بغلتید بر خاک وبرگشت کار
هوش مصنوعی: شخصی که سوار بر اسب بوده، ناگهان تیغ خود را کشیده و از زین اسب افتاده است. او به زمین افتاده و اوضاع به شکلی تغییر کرده که دیگر نمیتواند مانند قبل ادامه دهد.
سرآمد بدان مرد حق نیز روز
برفت از جهان پیر گیتی فروز
هوش مصنوعی: آن مرد راستین و بزرگ، به پایان عمر خود رسید و از این جهان رفت، در حالی که همچنان نورش در دلها و یادها باقی است.
روانش چو زین دامگه رسته شد
به پیغمبر پاک (ص) پیوسته شد
هوش مصنوعی: زمانی که روح او از این دنیای فانی آزاد شد، به پیامبر پاک و معصوم پیوست.
چو آگه شد از مرگ او شهریار
برآن کشته ی خویش بگریست زار
هوش مصنوعی: وقتی پادشاه از مرگ او آگاه شد، به شدت بر آن کشته خود گریه کرد.
سپس گفت آن داور اهل خیر
چه شایسته مردی بدی ای بریر
هوش مصنوعی: سپس آن داور نیکوکار گفت: چه مرد شایستهای بودی ای بریر.
بی اندازه بادا به دیگر سرای
ترا برتن و جان درود از خدای
هوش مصنوعی: بسیار با برکت باشد برای تو در دنیای دیگر، و جان و بدن تو مورد رحمت و حمایت خداوند باشد.