گنجور

بخش ۹ - در خطاب به ساقی حقیقی و استدعای باده ی حقیقت گوید

بده ساقی آن جام یاقوت نام
که چونان ندیده است جمشید جام
درافکن به بلور یاقوت ناب
به جام هلالی بیار آفتاب
ازآن می غم از خاطرم ساز دور
که سرهای عشاق از آن پر زشور
خرد سوز مردان صاحب نظر
جنون بخش رندان بی پا و سر
از آن می که جان در سرود آورد
جم و جام بر وی درود آورد
بهای یکی جرعه زان سرخ می
پر از لعل دیهیم کاووس کی
ز لعل بتان چاشنی خیزتر
زوصل حبیبان دل انگیزتر
آیا میگسارنده ساقی دمی
مرا گر رها خواهی از هر غمی
به جان و سر ساقی سلسبیل
دمادم به من می تو بنما سبیل
که می خوردن هرکه او راست دوست
به طاق دو مردانه ابروی اوست
همان طاق ابرو که جان آفرین
بنا کرد از آن طاق محراب دین
بیاور مرا ساقیا جام می
دمادم به یاد وی و نام وی
چه جام؟ از خدا پر می باقیا
امیر غدیر خمش ساقیا
چه جامی؟ که خورشید از آن منجلی
پر از باده ی صاف مهر علی (ع)
از آن باده حق داده تاج رضا
به مستان میخانه ی مرتضی
به موی تو ساقی که بامهر شاه
کم از پر کاهست کوه گناه
چه جز مهر او در دل پاک نیست
گنه پیشه را از گنه باک نیست
بده می که حق راست فضل عظیم
کف ساقی حوض کوثر کریم
نخواهد که مستان او شرمسار
شوند از گناهان به روز شمار
بده ساقیا ساغری زان شراب
که تا نقش هستی بشویم به آب
سوی عالم جان و دل بگذرم
ازین کشور آب و گل برپرم
دم از مهر ساقی کوثر زنم
در آن بزم مستانه ساغر زنم
خوشا وقت رند صبوحی زده
خوشا حال مست در میکده
مرامی به جام ای بت دل بر آر
بن شاخ اندوهم از گل بی آر
دمی تا بود زندگانی مرا
بیفزا به می شادمانی مرا
که دنیا نپاید به کس پایدار
نماند کسی زنده جز کردگار
بده می که دیگر نیارم به یاد
که چون شد بساط سلیمان به باد
بیا ساقی ای کام بخش دلم
چراغ شبستان مه محفلم
چو لعل خود از طبع گوهر فشان
مرا رشته های گهر برفشان
که تا زین نهم برسمند گستری
سبک پویه رخش ستایشگری
بتازم چنان کاندر آورد من
نگردد سخن گستری مرد من
بتازم بدانگونه تیغ درود
که ترک سپهرم سرآرد فرود

مرحوم (الهامی ) توانمندانه باغ فردوس خود را چهار بخش – حرکت شهادت ح امام حسین (ع) و یاران او – اسارت اهلبیت (ع)و قیام و خونخواهی مختار تقسیم و تنظیم کرده است.

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بده ساقی آن جام یاقوت نام
که چونان ندیده است جمشید جام
هوش مصنوعی: به ساقی بگو که آن جام یاقوتی را به من بدهد، زیرا جمشید هم هرگز چنین جامی را نداشته است.
درافکن به بلور یاقوت ناب
به جام هلالی بیار آفتاب
هوش مصنوعی: در جامی که به شکل هلال است، یاقوت ناب را بریز و بگذار آفتاب بر آن بتابد.
ازآن می غم از خاطرم ساز دور
که سرهای عشاق از آن پر زشور
هوش مصنوعی: درد و غم ناشی از عشق را از ذهن خود دور کن، زیرا این احساسات در دل عاشقان شور و هیجان زیادی ایجاد می‌کند.
خرد سوز مردان صاحب نظر
جنون بخش رندان بی پا و سر
هوش مصنوعی: عقل و فهم عمیق مردان دانا در مقابل دیوانگی و شوریدگی مردان بی‌هویت و بی‌سر و پا قرار می‌گیرد.
از آن می که جان در سرود آورد
جم و جام بر وی درود آورد
هوش مصنوعی: از آنجا که جان با شعر و سرود به وجد می‌آید، جم و جام نیز بر او درود و تحسین می‌فرستند.
بهای یکی جرعه زان سرخ می
پر از لعل دیهیم کاووس کی
هوش مصنوعی: بهای یک جرعه از آن شراب سرخ، پر از جواهرات گرانبهای دیهیم کاووس است.
ز لعل بتان چاشنی خیزتر
زوصل حبیبان دل انگیزتر
هوش مصنوعی: درد و شوری که از زیبایی معشوقان می‌آید، بیشتر از طعم غنچه‌ها و گل‌های دل‌چسب است.
آیا میگسارنده ساقی دمی
مرا گر رها خواهی از هر غمی
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی لحظه‌ای مرا آزاد کنی از تمام غصه‌ها و ناراحتی‌ها، بگذار از شراب‌نوشی و خوشی بگویم.
به جان و سر ساقی سلسبیل
دمادم به من می تو بنما سبیل
هوش مصنوعی: به طور مداوم از ساقی می‌خواهم که همچنان شراب گوارا به من بنوشاند و به من توجه کند.
که می خوردن هرکه او راست دوست
به طاق دو مردانه ابروی اوست
هوش مصنوعی: هرکس که دوستش دارند، می‌تواند با تکیه بر ابروی زیبا و مردانه‌اش، قدرت و شجاعت خود را به نمایش بگذارد.
همان طاق ابرو که جان آفرین
بنا کرد از آن طاق محراب دین
هوش مصنوعی: همان قوس و فرنق ابرو که باعث ایجاد زندگی و جان شده است، همان قوس، دلیل و اساس اعتقادات دینی نیز محسوب می‌شود.
بیاور مرا ساقیا جام می
دمادم به یاد وی و نام وی
هوش مصنوعی: ای ساقی، بیا و برایم جام می بیاور، تا همواره به یاد او و نام او باشم.
چه جام؟ از خدا پر می باقیا
امیر غدیر خمش ساقیا
هوش مصنوعی: چه جامی؟ از طرف خدا پر است، ای ساقی، بقیه، امیر غدیر!
چه جامی؟ که خورشید از آن منجلی
پر از باده ی صاف مهر علی (ع)
هوش مصنوعی: چه جامی است که خورشید از آن می‌تابد و پر از نوشیدنی شفاف و ناب عشق علی (ع) است؟
از آن باده حق داده تاج رضا
به مستان میخانه ی مرتضی
هوش مصنوعی: از می ناب و با طعم رضایت الهی، مستان در میخانه‌ای که به نام مرتضی شناخته می‌شود، سرخوش و شاداب هستند.
به موی تو ساقی که بامهر شاه
کم از پر کاهست کوه گناه
هوش مصنوعی: به موی تو، ای ساقی، دوستی پادشاه به اندازه‌ی پر کاه، از کوه گناه کمتر است.
چه جز مهر او در دل پاک نیست
گنه پیشه را از گنه باک نیست
هوش مصنوعی: در دل پاک هیچ چیزی جز عشق او وجود ندارد و کسی که گناهکار است نگران و ترس از گناه ندارد.
بده می که حق راست فضل عظیم
کف ساقی حوض کوثر کریم
هوش مصنوعی: به من شراب بده که حقیقتاً دورنگرایی و نعمت بزرگ، دست‌پرورده‌ی بخشنده‌ترین آبیاری‌کننده‌ی حوض کوثر است.
نخواهد که مستان او شرمسار
شوند از گناهان به روز شمار
هوش مصنوعی: او نمی‌خواهد مستان به خاطر گناهانشان در روز شمار، شرمنده و خجالت‌زده شوند.
بده ساقیا ساغری زان شراب
که تا نقش هستی بشویم به آب
هوش مصنوعی: به من ای ساقی، جرعه‌ای از آن شراب بده تا بتوانیم با آب، آثار و نشانه‌های هستی را از بین ببریم.
سوی عالم جان و دل بگذرم
ازین کشور آب و گل برپرم
هوش مصنوعی: به سوی جهان روح و دل می‌روم و از این سرزمین مادّی و خاکی عبور می‌کنم تا از آن فراتر بروم.
دم از مهر ساقی کوثر زنم
در آن بزم مستانه ساغر زنم
هوش مصنوعی: به یاد و احترام عشق و محبت، در مجلسی شاداب و پرنشاط صحبت می‌کنم و جامی از شراب را به دست می‌گیرم.
خوشا وقت رند صبوحی زده
خوشا حال مست در میکده
هوش مصنوعی: خوش به حال کسی که در صبح باده نوشی کرده و حال و هوای خوبی دارد، و خوشا به حال کسی که در میکده مست است.
مرامی به جام ای بت دل بر آر
بن شاخ اندوهم از گل بی آر
هوش مصنوعی: با دلی شاد و امیدوار برای نوشیدن جام نعمت‌ها و عشق آماده باش. برای رهایی از غم و اندوه خود، به زیبایی و شعر بپرداز و از زندگی لذت ببر.
دمی تا بود زندگانی مرا
بیفزا به می شادمانی مرا
هوش مصنوعی: هر لحظه که زندگی برایم ادامه دارد، با نوشیدن شراب شادی‌ام را بیشتر کن.
که دنیا نپاید به کس پایدار
نماند کسی زنده جز کردگار
هوش مصنوعی: دنیا هیچ‌گاه برای هیچ‌کس دوام نمی‌آورد و هیچ‌کس به‌طور دائمی زنده نمی‌ماند جز خداوند.
بده می که دیگر نیارم به یاد
که چون شد بساط سلیمان به باد
هوش مصنوعی: به من می بنوشان که دیگر نتوانم به یاد بیاورم که چگونه امکانات و قدرت سلیمان در هم ریخت.
بیا ساقی ای کام بخش دلم
چراغ شبستان مه محفلم
هوش مصنوعی: ای ساقی، بیا و آن چیزی را که دل مرا شاد می‌کند به من بده، چون تو روشنایی شب من هستی و در این محفل، نورانی‌ام می‌کنی.
چو لعل خود از طبع گوهر فشان
مرا رشته های گهر برفشان
هوش مصنوعی: وقتی که جواهری زیبا از طبیعت پیدا می‌شود، من هم دنباله‌رو آن زیبایی می‌شوم و در نتیجه، دانه‌های گرانبها از آن زیبایی به بیرون می‌ریزند.
که تا زین نهم برسمند گستری
سبک پویه رخش ستایشگری
هوش مصنوعی: تا زمانی که بر زین شان سوار شوم، فضای سبز وسیع و سبک باد روی اسب را ستایش می‌کنم.
بتازم چنان کاندر آورد من
نگردد سخن گستری مرد من
هوش مصنوعی: من به شکلی تند و شجاعانه پیش می‌روم که هیچ‌کس نمی‌تواند به من ایرادی بگیرد یا در کلام من دخالت کند.
بتازم بدانگونه تیغ درود
که ترک سپهرم سرآرد فرود
هوش مصنوعی: با شجاعت و قدرت، مانند تیغی تیز، به جلو پیش می‌روم تا بتوانم از آسمان بالاتر بروم و به موفقیت برسم.
مرحوم (الهامی ) توانمندانه باغ فردوس خود را چهار بخش – حرکت شهادت ح امام حسین (ع) و یاران او – اسارت اهلبیت (ع)و قیام و خونخواهی مختار تقسیم و تنظیم کرده است.
هوش مصنوعی: مرحوم الهامی به شکلی ماهرانه باغ فردوس خود را به چهار بخش تقسیم کرده است که شامل حرکت شهادت امام حسین (ع) و یارانش، اسارت اهل بیت (ع)، و قیام و خونخواهی مختار می‌شود.