گنجور

بخش ۱۰ - در شرح حال خویش و ستایش امام عصر اروا حنا فداه

به ماهی سیه بردم شب و روز رنج
به گوهر برآکندم این طرفه گنج
بدان شیوه ی نو که خود خواستم
من این نامور نامه آراستم
ازیدون همی تا گه باستان
بدینسان نپرداخت کس داستان
چو پروانه زاندیشه ها سوختم
کز اینسان چراغی برافروختم
چراغی به گیتی فکنده فروغ
ندیده رخش تیرگی از دروغ
درخشنده این اختر تابناک
شد از یاری چارده نورپاک
به ویژه خداوند شاهنشهان
گزین کار فرمان ملک جهان
طرازنده ی تختگاه وجود
در درج دین گوهر کان جود
گزیده تنی جان پاکان دراو
همه دین و داد نیاکان دراو
ثمین گوهر قلزم سرمدی
بزرگ آیت مصحف احمدی(ص)
نگهبان دین غایب دودمان
جهانبان خداوند عصر و زمان
پس از آفریننده ی هر چه هست
همه آفرینش ورا زیر دست
همه رنج و آرامش و سوک و سور
بلندی و پستی و سستی و زور
توانایی جسم و فر و خرد
همه آنچه بر ما همی بگذرد
ازوی است و او دست باز خداست
به هر کس دهد آنچه او را سزاست
هم از بخشش و فضل و احسان اوست
گر این جانفزا نامه نغز و نکوست
ازو خیزد این گفته سر تا به بن
کی ام من کز اینسان سرایم سخن
یکی ناتوان بنده ام تیره روز
تهی مغز از دانش دلفروز
روان تیره از رنج و خاطر تباه
رخ بخت، تاریک و اختر سیاه
ندیده به جز غم ز گشت سپهر
نتابیده خورشید بر من به مهر
گرفتار و پا بند مشتی عیال
زنی ناتوان کودکان خردسال
به روزی آنان فرو مانده سخت
نه نان و نه پوشش نه بستر نه رخت
نه گنج و زر و مال و نه خواسته
نه بنگه نه اسبابی آراسته
بجز لطف حقم به هر صبح و شام
نبد از جهان و جهان خواه کام
چنین طبع کی با سخن آشناست؟
ستوده سخن گفتنش کیمیاست
چنین نیرو از بخشش شه شناس
مراین شاه را باد از ما سپاس
توانایی اش رابه کار شگفت
زکار من اندازه باید گرفت
روان جهان برخی جانش باد
درود فراوان زیزدانش باد
خدامان به وی آشنایی دهاد
اگر نیست مال جهان خود مباد
جهان را و رنج ورا باد گیر
روان را زاندیشه آزاد گیر
غم و شادی این سرای سپنج
نپاید بسی خاطر خود مرنج
سپهر ار دمی برمرادت نگشت
چو می بگذرد باید از وی گذشت
بدان کوش اندر برکردگار
سبک بار آبی به روز شمار
ره پیشوایان دین پیش گیر
همی مدحشان پیشه ی خویش گیر
که هستند برنیکی آموزگار
بدی رابه نزد خدا خواستار
کنون گر بمانم فروزم چراغ
ز دوم خیابان این نغز باغ
به الهامی ای کردگار جهان
دراتمام این نامه بخشا توان
هر آنچ از تو خواهد همانش ببخش
سعادت به هر دو جهانش ببخش
به لفظ سعادت نمودم تمام
من این نامه ی نغز را والسلام
به الماس فکر ار گهر سفته ام
همه عشق گوید نه من گفته ام

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به ماهی سیه بردم شب و روز رنج
به گوهر برآکندم این طرفه گنج
هوش مصنوعی: من شب و روز برای رسیدن به موفقیت تلاش کردم و با زحماتی که کشیدم، گنج باارزشی را به دست آوردم.
بدان شیوه ی نو که خود خواستم
من این نامور نامه آراستم
هوش مصنوعی: به روشی جدید و به شیوه‌ای که خودم خواسته‌ام، این نامه را با زینت و زیبایی آماده کرده‌ام.
ازیدون همی تا گه باستان
بدینسان نپرداخت کس داستان
هوش مصنوعی: از آن زمان تا کنون هیچ‌کس به این شیوه به تاریخ باستان پرداخته است.
چو پروانه زاندیشه ها سوختم
کز اینسان چراغی برافروختم
هوش مصنوعی: من مانند پروانه‌ای هستم که از فکر و آرزوهایم سوختم و از این سوختن، نوری روشن پیدا کرده‌ام.
چراغی به گیتی فکنده فروغ
ندیده رخش تیرگی از دروغ
هوش مصنوعی: در این دنیا چراغی وجود ندارد که نوره آن به قدری باشد که تاریکی‌های ناشی از دروغ را از بین ببرد.
درخشنده این اختر تابناک
شد از یاری چارده نورپاک
هوش مصنوعی: این ستاره درخشان به دلیل حمایت و یاری چهارده نور پاک، تابناک و درخشان شده است.
به ویژه خداوند شاهنشهان
گزین کار فرمان ملک جهان
هوش مصنوعی: خداوند، پادشاهان را انتخاب می‌کند و فرمانروایی بر جهان را به آنان می‌دهد.
طرازنده ی تختگاه وجود
در درج دین گوهر کان جود
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و ارزش وجود انسان اشاره دارد و بیان می‌کند که موجودیت انسان، همانند تختی است که با دین و خوبی‌ها زینت یافته است. در واقع، وجود انسان به گونه‌ای است که با فضایل و کرامت‌ها می‌درخشد و برتر از دیگر موجودات می‌شود.
گزیده تنی جان پاکان دراو
همه دین و داد نیاکان دراو
هوش مصنوعی: در او (در این شخص یا چیز) تنها برگزیده‌ای از جان پاکان و تمام اصول و ارزش‌های اخلاقی نیاکان وجود دارد.
ثمین گوهر قلزم سرمدی
بزرگ آیت مصحف احمدی(ص)
هوش مصنوعی: گوهری ارزشمند و درخشان از دریاهای عظیم، نشانه‌ای از کتاب آسمانی پیامبر احمد (ص) است.
نگهبان دین غایب دودمان
جهانبان خداوند عصر و زمان
هوش مصنوعی: حفاظت از دین بر عهده فردی است که غایب است و در حقیقت از نسل کسی است که خالق و مالک کل جهان و زمان محسوب می‌شود.
پس از آفریننده ی هر چه هست
همه آفرینش ورا زیر دست
هوش مصنوعی: همه چیز زیر سلطه و کنترل خالق آن است و هیچ چیزی بدون اراده او وجود ندارد.
همه رنج و آرامش و سوک و سور
بلندی و پستی و سستی و زور
هوش مصنوعی: تمامی احساسات و تجربه‌ها، از جمله درد و آرامش، شادی و غم، بلندی و پستی، و قوت و ضعف را در زندگی می‌توان یافت.
توانایی جسم و فر و خرد
همه آنچه بر ما همی بگذرد
هوش مصنوعی: قدرت جسمی، زیبایی و هوش ما به همراه تمام تجربیات و اتفاقاتی که در زندگی‌مان می‌افتد، به ما شکل می‌دهند.
ازوی است و او دست باز خداست
به هر کس دهد آنچه او را سزاست
هوش مصنوعی: او نمایانگر قدرت خداوند است و به هر کس بر اساس لیاقت و شایستگی‌اش، آنچه را می‌خواهد عطا می‌کند.
هم از بخشش و فضل و احسان اوست
گر این جانفزا نامه نغز و نکوست
هوش مصنوعی: این نوشته زیبا و دل‌نشین نتیجه‌ی بخشش و نیکی اوست.
ازو خیزد این گفته سر تا به بن
کی ام من کز اینسان سرایم سخن
هوش مصنوعی: این سخن از وجود او می‌جوشد، در حالی که من کیستم که از چنین شخصیتی اینگونه صحبت کنم.
یکی ناتوان بنده ام تیره روز
تهی مغز از دانش دلفروز
هوش مصنوعی: من انسان ناتوان و بدبختی هستم که از علم و دانش خالی‌ام و در تاریکی و ناامیدی به سر می‌برم.
روان تیره از رنج و خاطر تباه
رخ بخت، تاریک و اختر سیاه
هوش مصنوعی: روح من از درد و غم آزرده و ناامیدی بر چهره‌ام سایه افکنده، همچنان که بخت‌ام تیره و ستاره‌ام سیاه است.
ندیده به جز غم ز گشت سپهر
نتابیده خورشید بر من به مهر
هوش مصنوعی: جز غم و اندوه چیز دیگری ندیده‌ام، انگار که آفتاب مهر و محبت هیچگاه بر من تابیده نیست.
گرفتار و پا بند مشتی عیال
زنی ناتوان کودکان خردسال
هوش مصنوعی: در دام و زیر بار مسئولیت تعدادی از اعضای خانواده‌ای هستم که برای زن ناتوان و بچه‌های کوچک مشکلاتی به وجود آورده‌اند.
به روزی آنان فرو مانده سخت
نه نان و نه پوشش نه بستر نه رخت
هوش مصنوعی: در روزی دشوار، آن‌ها در شرایط بسیار بدی گرفتار شده‌اند؛ نه غذایی دارند، نه لباسی، نه مکانی برای استراحت و نه فرشی برای خواب.
نه گنج و زر و مال و نه خواسته
نه بنگه نه اسبابی آراسته
هوش مصنوعی: نه ثروت و طلا و نه خواسته‌های دنیوی، نه مقام و منزلت و نه وسایل تزیینی.
بجز لطف حقم به هر صبح و شام
نبد از جهان و جهان خواه کام
هوش مصنوعی: به جز لطف و رحمت خدا، در هر صبح و شام هیچ چیز از این دنیا و خواسته‌هایش برای من ارزش ندارد.
چنین طبع کی با سخن آشناست؟
ستوده سخن گفتنش کیمیاست
هوش مصنوعی: این تعبیر به این معناست که آیا کسی با چنین طبعی می‌تواند به خوبی با سخن آشنا باشد؟ و همچنین، ستایش از کسی که به‌خوبی سخن می‌گوید، همانند یک کیمیا است. در واقع، هنرنمایی در بیان کلمات و تسلط بر سخن، ارزش و بار معنایی ویژه‌ای دارد.
چنین نیرو از بخشش شه شناس
مراین شاه را باد از ما سپاس
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که قدرت و نیرویی که از generosity و نوع دوستی شاه به وجود آمده، باعث برکت و خوشبختی برای مردم است و باید از این نعمت قدردانی کنیم.
توانایی اش رابه کار شگفت
زکار من اندازه باید گرفت
هوش مصنوعی: هر کسی باید توانایی‌هایش را با شگفتی‌های کار من بسنجند.
روان جهان برخی جانش باد
درود فراوان زیزدانش باد
هوش مصنوعی: برخی از افراد در دنیا روحی نیکو و پاک دارند و برای این روح پاک، همیشه آرزوی سلامتی و خوشبختی می‌رود.
خدامان به وی آشنایی دهاد
اگر نیست مال جهان خود مباد
هوش مصنوعی: اگر خدامان با او آشنا شوند، دیگر نیازی به مال و ثروت این دنیا نخواهیم داشت.
جهان را و رنج ورا باد گیر
روان را زاندیشه آزاد گیر
هوش مصنوعی: دنیای پر از درد و دشواری را رها کن و ذهن خود را از فکر و نگرانی آزاد کن.
غم و شادی این سرای سپنج
نپاید بسی خاطر خود مرنج
هوش مصنوعی: غم و شادی در این دنیا پایدار نیستند، پس نباید دل خود را درگیر آن‌ها کنی.
سپهر ار دمی برمرادت نگشت
چو می بگذرد باید از وی گذشت
هوش مصنوعی: اگر روزی آسمان به خواسته‌ات پاسخ نداد و مانند شرابی گذرا بود، باید از آن عبور کنی و به جلو بروی.
بدان کوش اندر برکردگار
سبک بار آبی به روز شمار
هوش مصنوعی: بدان که تلاش کن تا خود را به خالق خود نزدیک کنی و در این راه همچون آبی سبک و آزاد، به آرامی و با خیال راحت، هر روز به جلو پیش بروی.
ره پیشوایان دین پیش گیر
همی مدحشان پیشه ی خویش گیر
هوش مصنوعی: در مسیر راهنمایان دین قدم بگذار و ستایش آن‌ها را به عنوان شغل و پیشه خود انتخاب کن.
که هستند برنیکی آموزگار
بدی رابه نزد خدا خواستار
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که افرادی هستند که به خوبی یاد می‌دهند و بدی را نزد خداوند طلب می‌کنند.
کنون گر بمانم فروزم چراغ
ز دوم خیابان این نغز باغ
هوش مصنوعی: حال اگر بمانم، چراغ را روشن می‌کنم در دومین خیابان این باغ زیبا.
به الهامی ای کردگار جهان
دراتمام این نامه بخشا توان
هوش مصنوعی: به لطف و الهام تو، ای خالق جهان، این نامه را به پایان می‌رسانم و قدرت و توانایی خود را به نمایش می‌گذارم.
هر آنچ از تو خواهد همانش ببخش
سعادت به هر دو جهانش ببخش
هوش مصنوعی: هر چیزی که از تو خواسته شود، همان را بده و خوشبختی را برای هر دو دنیای او فراهم کن.
به لفظ سعادت نمودم تمام
من این نامه ی نغز را والسلام
هوش مصنوعی: در اینجا می‌گوید که تمام وجود و صفتم را صرف نوشتن این پیغام زیبا و با ارزش کرده‌ام و در پایان با احترام پایان می‌دهم.
به الماس فکر ار گهر سفته ام
همه عشق گوید نه من گفته ام
هوش مصنوعی: اگر به الماس فکر می‌کنم، چون می‌دانم که ارزشمند است، همه عشق و احساسات را بیان می‌کند. من این را گفته‌ام، نه اینکه دیگران بگویند.