گنجور

بخش ۸ - در ستایش سخن و مدح استاد سخن گستران حکیم ابوالقاسم فردوسی علیه الرحمه

الا ای خردمن بیدار هوش
بدین نغز گفتار من دار گوش
زهرچ آفرید ایزد بی نیاز
به نطق آمیزاده دید امتیاز
خدایش بلند از سخن پایه داد
که تاج کرامت به سر برنهاد
سخن بهتر از هر چه آن بهتر است
خرد کهتر است و سخن مهتر است
سخن چون سخن آفرین آفرید
همه ما سوی از سخن شد پدید
سخن چون بیامد ز بالا به پست
بدو گشت بشناخته هر چه هست
فرستاده گان را به تایید دین
سخن آمد از آسمان بر زمین
سخن شد کلیم خدا را دلیل
که آسان گذر کرد از رود نیل
سخن شد به روح الامین اوستاد
که دیگر ره اندر فلک پر گشاد
بهین معجز داور انبیا
سخن بود در کرسی کبریا
سخن کرد هر راز پنهان پدید
سخن گنج اسرار را شد کلید
سخن گستران را به هر روزگار
خدای جهانست آموزگار
به هرکس زبان سخن سنج داد
مراو را کلید درگنج داد
سخن گسترانند در این جهان
خدا را نگهبان گنج نهان
به ویژه مرآنان که در پارسی
سخن ها به جا مانده زایشان بسی
به گیتی سخن گستران آمدند
که گوی سخن بر به چوگان زدند
همه شهریاران ملک سخن
بی انباز در دروره ی خویشتن
همه نامجو ویژه دانای طوس
که شاهنشهی را فرو کوفت کوس
همه اخترانند واو ماهشان
همه شهریار او شهنشاهشان
به جوی بیان همه آب از اوست
به خورشید فکر همه تاب از اوست
بدی گوهر عقل و در سخن
به زیر زبان اندرش مختزن
شود راست تا بر تو این گفتگوی
زشهنامه بهتر گواهی مجوی
فرستاده ی پارسی گرخدای
فرستادی اندر جهان رهنمای
سخن گستر طوس پیغمبری
بد، و نامه اش، ایزدی دفتری
بدش درسخن گفته ی پهلوی
به از گوهر تاج کیخسروی
ازیدون همی تا به روز شمار
زما گنج آمرزش او را نثار
به ویژه مر آن نامور بخردان
که بودند مدحت گر خاندان
روانشان به مینو درآسوده باد
گناهانشان جمله بخشوده باد
کز آنان نوآموز مردی منم
که دستانسرا مرغ این گلشنم
منم آفتاب سپهر سخن
زبان من آمد درش را کلید
بود نامه ام به زهر نامه ای
کزو در جهان گرم هنگامه ای
چو نامه ازو شاد جان رسول
بود مرهم زخم قلب بتول
مراین بنده ی آستان حسین
سروده در آن داستان حسین
چو فردوس گفتار را زان مقام
سزد کش بود باغ فردوس نام
کس کی ز فردوس یاد آورد
چو بر باغ فردوس من بگذرد
به فردوس فردوسی پاک تن
شود خرم از باغ فردوس من
ازین نامه ی نغز گیتی طراز
که ماند زمن سالیان دراز
به دنیا درون کامرانی کنم
پس از مردنم زندگانی کنم
بدین نامه خندان ز پل بگذرم
سوی باغ فردوس روی آورم
بدین نامور نامه روز نشور
کنم آتش دوزخ از خویش دور
خدایا به شاه شهیدان عشق
بدان پر بها گوهر کان عشق
زمهرم بیفکن به سر سایه ای
که بندم بدین نامه پیرایه ای
به گلزار خرم جنان زین کتاب
شکفته کنم چهره ی بوتراب
سپهر آفرینا پناهم تویی
دلیل اندرین راست را هم تو یی
هزار و دو صد با نود و بود و پنج
که در بر گشادم ازین طرفه گنج
به آغاز چون یارشد کردگار
به انجام هم خواهدم گشت یار

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

الا ای خردمن بیدار هوش
بدین نغز گفتار من دار گوش
هوش مصنوعی: ای خردمند بیدار، با هوش، به این سخن زیبا گوش بسپار.
زهرچ آفرید ایزد بی نیاز
به نطق آمیزاده دید امتیاز
هوش مصنوعی: هر چیزی که خداوند خلق کرده است، نیازی به بیان ندارد و در ذات خود ویژگی و امتیاز خاصی دارد.
خدایش بلند از سخن پایه داد
که تاج کرامت به سر برنهاد
هوش مصنوعی: خداوند بلندمرتبه از میان سخنان، مقام و منزلت بخشید و او را به افتخار بزرگی نائل کرد.
سخن بهتر از هر چه آن بهتر است
خرد کهتر است و سخن مهتر است
هوش مصنوعی: سخن از هر چیزی برتر و ارجمندتر است، چون خرد کمتر از سخن ارزش دارد و سخن مهم‌تر است.
سخن چون سخن آفرین آفرید
همه ما سوی از سخن شد پدید
هوش مصنوعی: سخن، به طور خلاقانه و زیبا، وجود و مفهوم خود را ایجاد می‌کند و این‌گونه همه چیز از دل سخن شکل می‌گیرد.
سخن چون بیامد ز بالا به پست
بدو گشت بشناخته هر چه هست
هوش مصنوعی: وقتی سخن از جای بلند به پایین می‌آید، همه چیز را به‌روشنی شناخته و درک می‌کند.
فرستاده گان را به تایید دین
سخن آمد از آسمان بر زمین
هوش مصنوعی: پیام‌آوران به منظور تأیید دین، سخنی از آسمان به زمین آوردند.
سخن شد کلیم خدا را دلیل
که آسان گذر کرد از رود نیل
هوش مصنوعی: کلیم خدا، یعنی موسی، با کلامی که داشت، دلیل نشان داد که چگونه به راحتی از رود نیل عبور کرد.
سخن شد به روح الامین اوستاد
که دیگر ره اندر فلک پر گشاد
هوش مصنوعی: سخن به روح‌الامین (فرشته وحی) رسید و استاد فرمود که دیگر راهی در آسمان‌ها گشوده شده است.
بهین معجز داور انبیا
سخن بود در کرسی کبریا
هوش مصنوعی: بهترین و بزرگ‌ترین معجزه‌ای که پیامبران به آن اشاره کرده‌اند، سخن و کلامی است که در مقام الوهیت و عظمت قرار دارد.
سخن کرد هر راز پنهان پدید
سخن گنج اسرار را شد کلید
هوش مصنوعی: هر زمانی که صحبت می‌شود، رازهای پنهان آشکار می‌شود و کلام به نوعی کلید برای فهمیدن اسرار می‌گردد.
سخن گستران را به هر روزگار
خدای جهانست آموزگار
هوش مصنوعی: سخنرانان و کسانی که به بیان علم و دانش می‌پردازند، در هر زمانی مانند معلمانی هستند که به ما یاد می‌دهند.
به هرکس زبان سخن سنج داد
مراو را کلید درگنج داد
هوش مصنوعی: هر کسی که مهارت بیان را به من هدیه داد، در واقع به او کلید دسترسی به گنجینه‌ای از دانش و درک عمیق بخشیده شده است.
سخن گسترانند در این جهان
خدا را نگهبان گنج نهان
هوش مصنوعی: در این دنیا، سخن‌رانان و دوراندیشان زیادی وجود دارند که از خداوند و اسرار پنهانی او محافظت می‌کنند.
به ویژه مرآنان که در پارسی
سخن ها به جا مانده زایشان بسی
هوش مصنوعی: بسیاری از آن‌هایی که در زبان فارسی سخنرانی کرده‌اند، آثار و گفته‌های ارزشمندی از خود به جای گذاشته‌اند.
به گیتی سخن گستران آمدند
که گوی سخن بر به چوگان زدند
هوش مصنوعی: در دنیا افرادی آمدند که در هنرمندی و بیان خود به اندازه‌ای ماهر هستند که به‌راحتی می‌توانند مانند یک بازیکن متخصص در چوگان، هنر گفتن و سخنرانی را به نمایش بگذارند.
همه شهریاران ملک سخن
بی انباز در دروره ی خویشتن
هوش مصنوعی: تمامی پادشاهان و بزرگان در عرصه ادبیات، در زمان خود به تنهایی و بدون همیاری دیگران، به بیان شعر و سخن پرداخته‌اند.
همه نامجو ویژه دانای طوس
که شاهنشهی را فرو کوفت کوس
هوش مصنوعی: تمامی هنرمندان و آوازه‌خوانان، زیبا و خاص هستند، به ویژه دانای طوس، زیرا او با نغمه‌های خود، بزرگ‌ترین پادشاه را تحت تأثیر قرار داده و شکوه او را به چالش کشیده است.
همه اخترانند واو ماهشان
همه شهریار او شهنشاهشان
هوش مصنوعی: تمام ستاره‌ها به نوعی به او مربوط هستند و ماهش نیز نمایانگر زیبایی و بزرگی اوست، زیرا او فرمانروای همه و پادشاهی بر تمام آنهاست.
به جوی بیان همه آب از اوست
به خورشید فکر همه تاب از اوست
هوش مصنوعی: همه روشنگری‌ها و بیان‌ها از او سرچشمه می‌گیرد و همچنین تمام روشنایی و تابش فکرها نیز به او وابسته است.
بدی گوهر عقل و در سخن
به زیر زبان اندرش مختزن
هوش مصنوعی: عقل انسان مانند گوهر گرانبهایی است و در سخنانش با دقت و احتیاط نهفته شده است.
شود راست تا بر تو این گفتگوی
زشهنامه بهتر گواهی مجوی
هوش مصنوعی: تا زمانی که این گفت‌وگو از شاهنامه درست باشد، بهتر است که به دنبال گواهی دیگری نباشی.
فرستاده ی پارسی گرخدای
فرستادی اندر جهان رهنمای
هوش مصنوعی: اگر فرستاده‌ای از سوی خداوند با دانش و حکمت به جهان فرستاده‌ای، او می‌تواند راهنمایی باشد برای مردم.
سخن گستر طوس پیغمبری
بد، و نامه اش، ایزدی دفتری
هوش مصنوعی: سخنوری از طوس هست که شایسته مقام پیغمبری است و نوشته‌های او مانند کتابیست که از جانب ایزد نازل شده است.
بدش درسخن گفته ی پهلوی
به از گوهر تاج کیخسروی
هوش مصنوعی: بهتر است که در سخن گفتن به مطالب عمیق و باارزش توجه کنیم تا فقط به ظواهر و زرق و برق.
ازیدون همی تا به روز شمار
زما گنج آمرزش او را نثار
هوش مصنوعی: از او در این روزها تا زمانی که فرصت باقی است، به او پاداش آمرزش می‌بخشم.
به ویژه مر آن نامور بخردان
که بودند مدحت گر خاندان
هوش مصنوعی: به طور خاص به آن افراد دانا و مشهور اشاره دارد که سمبل گرایش به ستایش و تحسین خانواده‌ها بودند.
روانشان به مینو درآسوده باد
گناهانشان جمله بخشوده باد
هوش مصنوعی: روحشان در دنیای بهشت آرام باشد و خداوند همه گناهانشان را بخشیده باشد.
کز آنان نوآموز مردی منم
که دستانسرا مرغ این گلشنم
هوش مصنوعی: من از میان کسانی که تازه‌کار هستند، شخصی هستم که در این باغ به عنوان پرورش‌دهنده مرغ‌ها فعالیت می‌کنم.
منم آفتاب سپهر سخن
زبان من آمد درش را کلید
هوش مصنوعی: من مانند آفتاب در آسمان کلام هستم و زبانم کلید درهای دانش و فهم است.
بود نامه ام به زهر نامه ای
کزو در جهان گرم هنگامه ای
هوش مصنوعی: نامه من به زهر از نامه‌ای بهتر است که در دنیا پر از شور و هیاهو به آن اشاره می‌شود.
چو نامه ازو شاد جان رسول
بود مرهم زخم قلب بتول
هوش مصنوعی: زمانی که پیام از جانب او (خدا یا پیامبر) به جان رسول شادی می‌بخشید، آن پیام مانند پمادی برای التیام زخم‌های قلب حضرت فاطمه (بتول) بود.
مراین بنده ی آستان حسین
سروده در آن داستان حسین
هوش مصنوعی: این بند، اشاره به بنده‌ای دارد که داستان‌های مربوط به حضرت حسین را سروده و به مقام و شخصیت وی ارادت دارد. این بنده خود را در خدمت آستان ایشان می‌بیند و به محبت و احترام به او پرداخته است.
چو فردوس گفتار را زان مقام
سزد کش بود باغ فردوس نام
هوش مصنوعی: به عنوان یک وضعیت از کلام و سخن، اینجا بهشتی وجود دارد که شایسته است آن را باغ فردوس بنامیم.
کس کی ز فردوس یاد آورد
چو بر باغ فردوس من بگذرد
هوش مصنوعی: کسی که به یاد بهشت بیفتد، زمانی که از باغ بهشت عبور کند.
به فردوس فردوسی پاک تن
شود خرم از باغ فردوس من
هوش مصنوعی: در بهشت، فردوسی پاک و بی‌نظیر، خوشحال و شاداب خواهد بود، مثل باغی که در بهشت خودم وجود دارد.
ازین نامه ی نغز گیتی طراز
که ماند زمن سالیان دراز
هوش مصنوعی: این نوشته زیبا و با ارزش که نشانه‌ای از جهانی است، سال‌های طولانی یادگار من خواهد ماند.
به دنیا درون کامرانی کنم
پس از مردنم زندگانی کنم
هوش مصنوعی: من در دنیا به خوشی و کامیابی زندگی کرده و بعد از مرگ نیز به زندگی ادامه خواهم داد.
بدین نامه خندان ز پل بگذرم
سوی باغ فردوس روی آورم
هوش مصنوعی: با این نوشته شاد و خندان از پلی عبور می‌کنم و به سمت باغ بهشت می‌روم.
بدین نامور نامه روز نشور
کنم آتش دوزخ از خویش دور
هوش مصنوعی: من با این آواز و نام بلند، روزی را برای نجات فرستاده و آتش جهنم را از خود دور می‌کنم.
خدایا به شاه شهیدان عشق
بدان پر بها گوهر کان عشق
هوش مصنوعی: خدایا، به پادشاهی که جانش را در عشق قربانی کرده، ارزشی والا بخش و او را به عنوان گوهری ناب در دنیای عشق مطرح کن.
زمهرم بیفکن به سر سایه ای
که بندم بدین نامه پیرایه ای
هوش مصنوعی: ای کاش از آفتاب من بپرانید سایه‌ای را که به وسیله این نامه برای خود زینت و آرامش ساخته‌ام.
به گلزار خرم جنان زین کتاب
شکفته کنم چهره ی بوتراب
هوش مصنوعی: من با این کتابی که دارم، می‌خواهم چهره‌ی زیبای بهار را در باغ سرسبز و خوشبوی به نمایش بگذارم.
سپهر آفرینا پناهم تویی
دلیل اندرین راست را هم تو یی
هوش مصنوعی: ای آفریننده آسمان، تو پناه من هستی و دلیل حق را نیز تو می‌باشی.
هزار و دو صد با نود و بود و پنج
که در بر گشادم ازین طرفه گنج
هوش مصنوعی: به تعداد هزار و دویست و نود و پنج چیز گرانبها را که در اینجا به نمایش گذاشتم.
به آغاز چون یارشد کردگار
به انجام هم خواهدم گشت یار
هوش مصنوعی: اگر خداوند در ابتدا یار من باشد، در پایان نیز حتماً یار من خواهد شد.