گنجور

بخش ۶۵ - گرفتن شبگرد آن شاهزادگان را و بردن به نزد ابن زیاد

شنیدم درآن تیره شام سیاه
سپردند آن کودکان هرچه راه
نگشتند جز اندک ازکوفه دور
که اختر سیه بود و برگشته هور
به ناگه بدان کودکان بازخورد
هم از کوفیان چند شبگرد مرد
مرآن بیکسان را به ره یافتند
گرفتند و زی کوفه بشتا فتند
سوی پور مرجانه بردندشان
بدان زشت گوهر سپردندشان
هم او گفتشان سوی زندان برند
به دست یکی روزبان بسپرند
که مشکور بودی نکو نام او
نکو گوهرش زاده بد مام او
دلش پر ز نور هدایت بدی
هوادار شاه ولایت بدی
چو مشکور دیدارشان بنگرید
همان حیدری فر ایشان بدید
ز دیدارشان درشگفتی بماند
بدیشان بسی نام یزدان بخواند
بپرسید از آن هردو نام و نژاد
چو بشناخت خون ازدو دیده گشاد
به پای ازدرلابه سر سودشان
بدان خردسالی ببخشودشان
به زنجیر و بند گرانشان نبست
تن پاکشان ازن شکنجه نخست
ز زندان به جای دگر بردشان
زدل غم به تیمار بستردشان

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شنیدم درآن تیره شام سیاه
سپردند آن کودکان هرچه راه
هوش مصنوعی: شنیدم که در آن شب تاریک و سیاه، تمام کودکان را در هر کجا که بودند، به خواب سپردند.
نگشتند جز اندک ازکوفه دور
که اختر سیه بود و برگشته هور
هوش مصنوعی: فقط عده کمی از کوفه دور شدند، چون ستاره‌ی شومی در آسمان بود و خورشید هم به عقب برگشته بود.
به ناگه بدان کودکان بازخورد
هم از کوفیان چند شبگرد مرد
هوش مصنوعی: ناگهان آن کودکانی که در شب‌های تار به کوفیان بازخورد می‌دهند، از مردان شب‌گرد با خبر شدند.
مرآن بیکسان را به ره یافتند
گرفتند و زی کوفه بشتا فتند
هوش مصنوعی: شخصی را که به یک اندازه بود به مسیر یافتند و او را گرفتند و به سوی کوفه بردند.
سوی پور مرجانه بردندشان
بدان زشت گوهر سپردندشان
هوش مصنوعی: آنها را به سمت پسر مرجان بردند و به او سپردند، در حالی که زشتی و بدی را به آن‌ها واگذار کرده بودند.
هم او گفتشان سوی زندان برند
به دست یکی روزبان بسپرند
هوش مصنوعی: او به آن‌ها گفت که به زندان بروند و آن‌ها را به یک نگهبان بسپارند.
که مشکور بودی نکو نام او
نکو گوهرش زاده بد مام او
هوش مصنوعی: او را که نامش خوب و نیکوست، شایسته سپاسگزاری می‌دانم و از آنجا که او از اصل و نسب نیکو زاده شده است، باید به او افتخار کرد.
دلش پر ز نور هدایت بدی
هوادار شاه ولایت بدی
هوش مصنوعی: دلش سرشار از نور راهنمایی بود و به شدت پیرو و حامی فرمانروای حق و خلافت بود.
چو مشکور دیدارشان بنگرید
همان حیدری فر ایشان بدید
هوش مصنوعی: زمانی که با اطمینان به دیدار آن‌ها نگاه می‌کند، آن حیدر (علی) را در میانشان مشاهده می‌کند.
ز دیدارشان درشگفتی بماند
بدیشان بسی نام یزدان بخواند
هوش مصنوعی: از دیدن آنها حیران و شگفت‌زده ماندم و به نام خداوند بسیار دعا کردم.
بپرسید از آن هردو نام و نژاد
چو بشناخت خون ازدو دیده گشاد
هوش مصنوعی: از آن دو نفر نام و نژادشان را پرسیدند و وقتی که فهمیدند خونشان از یکدیگر است، چشمانشان از تعجب گشاد شد.
به پای ازدرلابه سر سودشان
بدان خردسالی ببخشودشان
هوش مصنوعی: در پیاده‌رو در حالی که منتظر بودم، بچه‌ای را دیدم که در دنیای خود غرق شده بود و ناخودآگاه در فکرش به آنها که داخل هستند خوب و مهربان نگاه کرد.
به زنجیر و بند گرانشان نبست
تن پاکشان ازن شکنجه نخست
هوش مصنوعی: آنها نتوانستند بدن پاک و معصومشان را با زنجیر و بند سنگین ببندند و از جان کندنشان جلوگیری کنند.
ز زندان به جای دگر بردشان
زدل غم به تیمار بستردشان
هوش مصنوعی: از زندان رها شدند و به مکانی دیگر منتقل شدند و از دل غم‌ها بیرون آمده و به جای دیگری رسیدند که در آنجا مشکلاتشان را فراموش کردند.