گنجور

بخش ۶۱ - در ذکر شهادت هانی بن عروه رحمه الله علیه به امر ابن زیاد

بزد بانگ سالار کوفی دیار
به دژخیم بد گوهر نابکار
که رو کارهانی بپرداز نیز
درآور ز پایش به شمشیر تیز
به فرمان او بر به آسانیا
روان گشت دژخیم زی هانیا
بیاورد پیر نوان رابه بند
به جایی که بد مسلخ گوسفند
همی گفت با مویه آن پاکزاد
کجایند مردان مذحج نژاد؟
نیارست ازبیم بد خواه او
به یاریش گردد تنی رزمجو
بنالید برپاک جان آفرین
که ای کردگار جهان آفرین
یگانه خدایی و دانا تویی
همه عاجزیم و توانا تویی
گواهم تو هستی که درراه دین
سرو تن سپردم به شمشیر کین
به ناگاه دژخیم بدخو پرند
بزد بر بر پیر پیروزمند
برنامدارش شد ازتیغ چاک
سر سرفرازش نگون شدبه خاک
دریغا ازآن موی کافور گون
که کردش بداندیش بررنگ خون
بدان پیر فرخنده بادا درود
که حق را یکی بنده ی پاک بود
به راه خدا کرد مردانه کار
به مردی سرآمد برو روزگار
زگیتی چو هانی برون برد رخت
سرپاک او قاتل شوم بخت

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بزد بانگ سالار کوفی دیار
به دژخیم بد گوهر نابکار
هوش مصنوعی: سالار کوفی فریاد می‌زند و به دژخیم بدجنس و بدذات در سرزمینش اعتراض می‌کند.
که رو کارهانی بپرداز نیز
درآور ز پایش به شمشیر تیز
هوش مصنوعی: شخصی که در کارها مشغول است، باید با شجاعت و قدرت عمل کند و مشکلات را با دقت و تصمیم‌گیری مناسب پشت سر بگذارد.
به فرمان او بر به آسانیا
روان گشت دژخیم زی هانیا
هوش مصنوعی: به دستور او، دژخیم به راحتی به سوی هانیا رفت.
بیاورد پیر نوان رابه بند
به جایی که بد مسلخ گوسفند
هوش مصنوعی: بیا و با من به جایی بیا که در آنجا گوسفندها را برای ذبح می‌برند و پیرمردی در حال نواختن ساز است.
همی گفت با مویه آن پاکزاد
کجایند مردان مذحج نژاد؟
هوش مصنوعی: او با اندوه و غم به یاد می‌آورد که مردان نژاد مذحج کجا هستند؟
نیارست ازبیم بد خواه او
به یاریش گردد تنی رزمجو
هوش مصنوعی: به خاطر ترس از دشمن او، هیچ کس جرات نمی‌کند که به کمکش بیاید، حتی اگر فردی شجاع باشد.
بنالید برپاک جان آفرین
که ای کردگار جهان آفرین
هوش مصنوعی: به حال دل تنگ خود شکوه می‌کنم، ای خالق هستی، که تویی که جهان را آفریدی.
یگانه خدایی و دانا تویی
همه عاجزیم و توانا تویی
هوش مصنوعی: تو یگانه و دانا هستی و ما همه ناتوان و ناتوانی تو را به وضوح می‌بینیم.
گواهم تو هستی که درراه دین
سرو تن سپردم به شمشیر کین
هوش مصنوعی: من شهادت می‌دهم که تو هستی که به خاطر دین، جانم را به شمشیر دشمن سپردم.
به ناگاه دژخیم بدخو پرند
بزد بر بر پیر پیروزمند
هوش مصنوعی: به طور ناگهانی، دشمنی بدذات به پرنده‌ای حمله کرد و او را بر روی پیرمردی پیروزمند زد.
برنامدارش شد ازتیغ چاک
سر سرفرازش نگون شدبه خاک
هوش مصنوعی: برنامه‌ریز او، با تیغی که بر سر سرفرازش فرود آمد، او را به زمین انداخت.
دریغا ازآن موی کافور گون
که کردش بداندیش بررنگ خون
هوش مصنوعی: آه از آن موهای خوشبو و زیبا که بر اثر تفکر نادرست به رنگ خون درآمده است.
بدان پیر فرخنده بادا درود
که حق را یکی بنده ی پاک بود
هوش مصنوعی: به سلامتی آن پیر که خوشبخت است و کسی در نزد خداوند دارد که بنده‌ای پاک و خالص است.
به راه خدا کرد مردانه کار
به مردی سرآمد برو روزگار
هوش مصنوعی: انسان با عزم و اراده در مسیر خدا تلاش می‌کند و به سرانجام می‌رسد؛ یعنی در زندگی، موفقیت و پیشرفت به دست می‌آید.
زگیتی چو هانی برون برد رخت
سرپاک او قاتل شوم بخت
هوش مصنوعی: از دنیای مادی مانند هانی خارج می‌شوم، وقتی سر پاک او را می‌برند، بخت من هم نابود می‌شود.