گنجور

بخش ۵۵ - زخم زدند بکربن حمران بر دهان و لب جناب مسلم و کشتن آن بزرگوار اورا

چو دیو دمان ازکمینگاه جست
بیفراشت با تیغ خونریز دست
ستمگر چو آورد بازو فرود
به روی سپهبد دم تیغ سود
زالماس بر لعلی آمد زیان
که یاقوت خون خوردی از رشک آن
لبی یافت از تیغ دشمن گزند
که بد عیسی جان هر هوشمند
دلاور چو آن زخم کاری بدید
چو شیر شکاری خروشی کشید
به جانسوزی دشمن بدنشان
علم کرد شمشیر آتش فشان
به یک زخم از آن تیغ شیر افکنا
دو پیکر نمودش پدید از تنا
شد از هیکل زشت مرد پلید
به تیغ اسد شکل جوزا پدید
سپهبد همی خواست باردگر
که گردد بدان ناکسان حمله ور
مراو را یکی زشت ناهوشمند
به پیشانی پاک سنگی فکند
بدان سنگ بشکافت پیشانی اش
زخون سرخ شد چهر نورانی اش
چو این دید با مویه آن رزم ساز
سوی یثرب آورد روی نیاز
که ای نوگل باغ خیر الانام
زمن برتو بادا درود و سلام
کجایی که بینی درین کارزار
مراین تنه دشمنان بی شمار
به تن باردم ناوک ازچای سوی
زخون لاله گون پیکرو روی و موی
دل ازکین بد گوهران دردناک
براز تیغ اهریمنان چاک چاک
دریغا سرآمد مرا زنده گی
فرو رفت خورشید پاینده گی
جدا آمد از دامنت دست من
کمند اجل گشت پا بست من
دریغا به ناکام گشتم هلاک
به دل آرزوی تو بردم به خاک
خوش آندم که بد منزلم کوی تو
مرادیده بد روشن از روی تو
همی گفت و از دیده سیلاب خون
فرو ریخت بر چهره ی لاله گون
که ناگه ز سوی دگر سنگ جست
دو لعل پر از گوهرش را بخست
شدش پر ز بیجاده در خوشاب
ز لعلش فرو ریخت یاقوت ناب
ز آسیب و پیکار و زخم گران
تن پر توان آمدش نا توان

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو دیو دمان ازکمینگاه جست
بیفراشت با تیغ خونریز دست
هوش مصنوعی: به محض اینکه دیو در تاریکی کمینگاه خود ظاهر شد، به سرعت با شمشیری خونین به جنگ پرداخت.
ستمگر چو آورد بازو فرود
به روی سپهبد دم تیغ سود
هوش مصنوعی: زمانی که ستمگر قدرت خود را به نمایش می‌گذارد و با دلیری و جسارت در برابر فرمانده ظاهر می‌شود، این نشان‌دهنده خطر و تهدیدی است که او با خود به همراه دارد.
زالماس بر لعلی آمد زیان
که یاقوت خون خوردی از رشک آن
هوش مصنوعی: زالماس به لعل (گوهری سرخ) رسید و از آنجا که یاقوت (گوهری دیگر) به خاطر حسادت به لعل خون می‌خورد، در اینجا زالماس به زیبایی و شکوه خود اشاره دارد و این حسادت را نشان می‌دهد. به بیان دیگر، اطرافیان یا رقبای زیبایی و جلال زالماس، دچار حسرت و حسادت می‌شوند.
لبی یافت از تیغ دشمن گزند
که بد عیسی جان هر هوشمند
هوش مصنوعی: لبی را پیدا کردم که از تیغ دشمن آسیب دیده است؛ این لب به مانند عیسی روح هر شخص باهوش است.
دلاور چو آن زخم کاری بدید
چو شیر شکاری خروشی کشید
هوش مصنوعی: دلیر و شجاع وقتی آن زخم سخت را دید، مانند یک شیر در حال شکار صدایی از خود درآورد.
به جانسوزی دشمن بدنشان
علم کرد شمشیر آتش فشان
هوش مصنوعی: دشمنان با روحیه‌ای سوزان و جانکاه، برای نبرد آماده شدند و شمشیرشان مانند آتش فشانی خیره‌کننده درخشید.
به یک زخم از آن تیغ شیر افکنا
دو پیکر نمودش پدید از تنا
هوش مصنوعی: با یک زخم از آن تیغ دلیر، دو بدن از هم جدا شدند و نمایان گشتند.
شد از هیکل زشت مرد پلید
به تیغ اسد شکل جوزا پدید
هوش مصنوعی: مرد پلیدی با ظاهری زشت و ناپسند، به شکلی زیبا و باشکوه مانند شیر درخشید.
سپهبد همی خواست باردگر
که گردد بدان ناکسان حمله ور
هوش مصنوعی: سپهبد دوباره اراده کرد که به آن افراد ناشایست حمله کند.
مراو را یکی زشت ناهوشمند
به پیشانی پاک سنگی فکند
هوش مصنوعی: یک فرد نادان و زشت، سنگی را به سمت من پرتاب کرد، در حالی که من پاک و بی‌گناه بودم.
بدان سنگ بشکافت پیشانی اش
زخون سرخ شد چهر نورانی اش
هوش مصنوعی: بدان که سنگ در اثر ضربه‌ای شکست و پیشانی او خونین شد، اما چهره‌اش همچنان درخشان و نورانی باقی ماند.
چو این دید با مویه آن رزم ساز
سوی یثرب آورد روی نیاز
هوش مصنوعی: وقتی که این را دید، با گریه و زاری به سوی یثرب (مدینه) روی آورد و تقاضای کمک کرد.
که ای نوگل باغ خیر الانام
زمن برتو بادا درود و سلام
هوش مصنوعی: ای گل نوزاد باغ، که بهترین انسان‌ها در میان هستند، بر تو درود و سلام باد.
کجایی که بینی درین کارزار
مراین تنه دشمنان بی شمار
هوش مصنوعی: تویی که در این میدان جنگ نبرد دشمنان بسیار را نمی‌بینی، کجا هستی؟
به تن باردم ناوک ازچای سوی
زخون لاله گون پیکرو روی و موی
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به زیبایی‌های یک معشوق اشاره می‌کند. او به زیبایی‌های ظاهری و چهره معشوقش به نوعی غنای جذابیت او تأکید دارد. همچنین، به احساساتی چون عشق و جراحت‌های ناشی از آن نیز اشاره می‌کند. به طور کلی، این شعر نشان‌دهنده ترکیب زیبایی و دردهای عاشقانه است.
دل ازکین بد گوهران دردناک
براز تیغ اهریمنان چاک چاک
هوش مصنوعی: دل از کینه‌های بدجنس و آسیب‌زننده به شدت آکنده شده و به مانند زخم‌های عمیق ناشی از ضربات تیغ دشمنان پاره و آسیب دیده است.
دریغا سرآمد مرا زنده گی
فرو رفت خورشید پاینده گی
هوش مصنوعی: زندگی‌ام به پایان رسید و خورشید جاودانگی در افق فرو رفت.
جدا آمد از دامنت دست من
کمند اجل گشت پا بست من
هوش مصنوعی: دست من از دامنت جدا شد و این یعنی مرگ به من نزدیک شده و مرا به خود می‌کشاند.
دریغا به ناکام گشتم هلاک
به دل آرزوی تو بردم به خاک
هوش مصنوعی: متأسفانه، به آروزهایی که در دل داشتم نرسیدم و به خاطر این ناکامی، دلم دچار درد و رنج شده است. آرزوی تو برایم همچون خاکی شده که نمی‌توانم به آن دست یابم.
خوش آندم که بد منزلم کوی تو
مرادیده بد روشن از روی تو
هوش مصنوعی: خوشحالم وقتی در خانه‌ام تنها تو را می‌بینم، گویی که روشنایی‌ات از چهره‌ات به من الهام می‌شود.
همی گفت و از دیده سیلاب خون
فرو ریخت بر چهره ی لاله گون
هوش مصنوعی: او همچنان سخن می‌گفت و در عین حال اشک‌هایش مانند سیلابی از خون بر چهره‌اش که رنگی مانند لاله داشت، جاری می‌شد.
که ناگه ز سوی دگر سنگ جست
دو لعل پر از گوهرش را بخست
هوش مصنوعی: ناگهان از سمت دیگر سنگی پرتاب شد و دو دانه ی لعل را که پر از گوهر بودند، شکست.
شدش پر ز بیجاده در خوشاب
ز لعلش فرو ریخت یاقوت ناب
هوش مصنوعی: پرچم بی‌خانمانی او در خوشاب به یادگار نشسته و از لعل او، یاقوت ناب بر زمین ریخته شده است.
ز آسیب و پیکار و زخم گران
تن پر توان آمدش نا توان
هوش مصنوعی: از ضربه‌ها، نبردها و زخم‌های سخت، جسم نیرومند او، به ضعف و ناتوانی می‌گراید.