بخش ۵۱ - بیرون آمدن جناب مسلم از خانه ی طوعه و حمله کردنش بر سپاه مخالف
برآهیخت برنده تیغ ازنیام
چو تندر خروشید و برگفت نام
که مسلم منم مرگ هر بد گهر
علی ولی را برادر پسر
نبی و دوده و هاشمی گوهرم
خدا را یکی تیغ پر جوهرم
منم ناوک شست پروردگار
رها گشته از دست پروردگار
بود مرگ را دشنه ی من دلیل
برون گردن شیر و خرطوم فیل
رها سازم از شست خم کمند
بر ترک چرخ اندر آرم به بند
چو من مرد نبود درین روزگار
مرا شیر حق بوده آموزگار
بگفت این وزد بر سپاه گران
به جنگ اندر آویخت با کافران
چنان آستین برزد از روی خشم
چنان سوی دشمن بیفکند چشم
که یازنده ی ذوالفقار دوسر
به هر جنگ با خیل پرخاشگر
گرفتی کمربند هر نامدار
زبرزن فکندی به بام حصار
شدی هر کجا برق تیغش علم
چو اژدر کشیدی گروهی به دم
زدی هر که را بر میان تیغ کین
دونیمش فکندی به روی زمین
تنی را که شمشیر او سود فرق
برون جستی از تنگ اسبش چو برق
همی کوی و برزن پرازخون نمود
زمین را به رنگ طبرخون نمود
زبس تن به خون اندر آغشته کرد
زمین تا لب بام پر کشته کرد
همی گفت دادار جان آفرین
بدان دست و تیغ آفرین آفرین
سروشان بدو دیده بگماشتند
به تحسینش آوا برافراشتند
که این نامور شیر شمشیر زن
مگر باشدش زآهن و روی تن
که جوید بدین گونه تنها نبرد
درین تنگنا با یکی شهر مرد
چو بسیار آن بدسگالان بکشت
سپه تافت زو روی و بنمود پشت
هیونی دمان ابن اشعث چو باد
سوی پور مرجانه ی بدنژاد
بخش ۵۰ - آگاه شدن جناب مسلم از آمدن دشمن و سلاح نبرد پوشیدن: از آن تنگ کاشانه بر پای خاستبخش ۵۲ - تنگ شدن کار بر محمد بن اشعث و کمک خواستنش از ابن زیاد: فرستاد وزان تیره دل یار خواست
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
برآهیخت برنده تیغ ازنیام
چو تندر خروشید و برگفت نام
هوش مصنوعی: شمشیری از نیام بیرون آمد و با صدایی رعدآسا نام خود را فریاد زد.
که مسلم منم مرگ هر بد گهر
علی ولی را برادر پسر
هوش مصنوعی: من به وضوح میگویم که مرگ هر ناپاکی، برادر پسر علی ولی است.
نبی و دوده و هاشمی گوهرم
خدا را یکی تیغ پر جوهرم
هوش مصنوعی: من از نسل پیامبر و خانواده هاشمی هستم و همچون تیغی با ارزش و پرقوت، به خداوند تعلق دارم.
منم ناوک شست پروردگار
رها گشته از دست پروردگار
هوش مصنوعی: من مانند تیر شگفتانگیزی هستم که توسط پروردگار خلق شدهام، اما حالا از تمام قید و بندهای او آزاد هستم.
بود مرگ را دشنه ی من دلیل
برون گردن شیر و خرطوم فیل
هوش مصنوعی: مرگ مثل دشنهای است که من به آن اشاره میکنم، و به خاطر این که بر همه چیز مسلط است، گردن شیر و خرطوم فیل را نیز به چالش میکشد.
رها سازم از شست خم کمند
بر ترک چرخ اندر آرم به بند
هوش مصنوعی: میخواهم از فشار و محدودیتها آزاد شوم و به جای آن در گردش دنیا، خود را در راهی دیگر به بند بکشم.
چو من مرد نبود درین روزگار
مرا شیر حق بوده آموزگار
هوش مصنوعی: در این زمانه، هیچ مردی مانند من وجود ندارد و من تنها از آموزههای شیر حق بهره میبرم.
بگفت این وزد بر سپاه گران
به جنگ اندر آویخت با کافران
هوش مصنوعی: او گفت که این شخص بر سپاه بزرگی فرماندهی میکند و با کافران به جنگ میپردازد.
چنان آستین برزد از روی خشم
چنان سوی دشمن بیفکند چشم
هوش مصنوعی: چنان با خشم آستین خود را بالا میزند که به سمت دشمن نگاه میکند.
که یازنده ی ذوالفقار دوسر
به هر جنگ با خیل پرخاشگر
هوش مصنوعی: شخصی که با شمشیری دوطرفه به میدان میآید، در هر نبردی با گروهی پرخاشگر روبهرو خواهد شد.
گرفتی کمربند هر نامدار
زبرزن فکندی به بام حصار
هوش مصنوعی: تو کمربند قهرمانان را گرفتی و آنها را به سمت بالای دیوار پرتاب کردی.
شدی هر کجا برق تیغش علم
چو اژدر کشیدی گروهی به دم
هوش مصنوعی: هر جا که تیغ او بهچلید، مانند اژدری، گروهی از مردم وحشتزده شدند و به دام افتادند.
زدی هر که را بر میان تیغ کین
دونیمش فکندی به روی زمین
هوش مصنوعی: هر کسی را که با کینه و دشمنی به ضربات تند دچار کردی، او را به خاک انداختی.
تنی را که شمشیر او سود فرق
برون جستی از تنگ اسبش چو برق
هوش مصنوعی: بدنی که شمشیرش مانند یک چاقوی تیز، فرق دشمن را شکافتی و او را از تنگای اسبش به سرعت و قدرت به زمین انداخت.
همی کوی و برزن پرازخون نمود
زمین را به رنگ طبرخون نمود
هوش مصنوعی: خیابانها و کوچهها را پر از خون کرده و زمین را به رنگ خون درآورده است.
زبس تن به خون اندر آغشته کرد
زمین تا لب بام پر کشته کرد
هوش مصنوعی: به دلیل شدت جنگ و خشونت، زمین به قدری به خون مردم آغشته شده که تا لب بام خانهها پر از کشته شده است.
همی گفت دادار جان آفرین
بدان دست و تیغ آفرین آفرین
هوش مصنوعی: خداوند جان آفرین میگفت که به خاطر دستی که آفریده است و هم به خاطر شمشیری که ساخته، سزاوار ستایش است.
سروشان بدو دیده بگماشتند
به تحسینش آوا برافراشتند
هوش مصنوعی: سروها به تماشای او ایستادند و برای زیباییاش به تحسینش سر و صدا کردند.
که این نامور شیر شمشیر زن
مگر باشدش زآهن و روی تن
هوش مصنوعی: شیر معروفی که در میدان نبرد میجنگد، آیا امکان دارد که او از آهن ساخته شده باشد و پوستی ناامید کننده داشته باشد؟
که جوید بدین گونه تنها نبرد
درین تنگنا با یکی شهر مرد
هوش مصنوعی: شخصی که در این شرایط سخت و تنگنا قرار دارد، به تنهایی با یک مرد در حال نبرد است.
چو بسیار آن بدسگالان بکشت
سپه تافت زو روی و بنمود پشت
هوش مصنوعی: زمانی که تعداد زیادی از آن کسانی که دل بدی دارند، کشته شدند، گروهی از سربازان با پرچم بالا آمدند و از آن شخص روی برگرداندند و پشت خود را به او نشان دادند.
هیونی دمان ابن اشعث چو باد
سوی پور مرجانه ی بدنژاد
هوش مصنوعی: زمانی نیکو، پسر اشعث مانند بادی به سوی پسر مرجان، که از نژاد نیکو بود، حرکت کرد.

الهامی کرمانشاهی