گنجور

بخش ۳۷ - وارد شدن جناب مسلم به کوفه درخانه ی مختار وفادار

به ایوان مختار بردند رخت
که بد دوستدار شه نیکبخت
گرانمایه مختار روشن ضمیر
به جان و به دل گشت مهمان پذیر
به خاک ره مسلم سرفراز
همی سود او رخ ز روی نیاز
که ای راد، عم زاده ی شاه دین
سرافراز و از دوده ی راستین
چو مینو شد ازفر تو خانه ام
فروغ دگر یافت کاشانه ام
انوشه زیم زین شرف جاودان
که همچون تویی شد مرا میهمان
پس آنگه بیاورد هر گونه چیز
که بد در خور میهمان عزیز
بخوردند شادان و روشن روان
گشاده دل از پوزش میزبان
چوشد مسلم آسوده ازرنج راه
درایوان مختار با آب و جاه
به یاران ازین راز رفت آگهی
که آمد ز ره ماه چرخ بهی
فروغ رخ او چو بر چرخ هور
به ایوان مختار گسترده نور
به کردار دریا که آمد به موج
بزرگان شدندش به در فوج فوج
بسودند بر خاک روی نیاز
در پوزش ولابه کردند باز
که نام آورا نیک شاد آمدی
به آرایش دین و داد آمدی
خداوند دین را به جان بنده ایم
به مهرش دل و جان براکنده ایم
به پیش تو کز شاه پیغمبری
نساییم جز روی فرمانبری
کنون بازگو چیست فرمان شاه
چه آورده ای نامه زان بارگاه؟
یل هاشمی دوده ی سرافراز
عقیلی گهر مسلم رزم ساز
برآورد آن نامه ی شاهوار
که با او بد از دادگر شهریار
درآن نامه بعد ازسپاس و درود
نگارنده اینگونه بنوشته بود
که هست ازشه این نامه ی نامدار
به نزد بزرگان کوفی دیار
بدانید ای نامور بخردان
یلان و بزرگان روشن روان
فرستاده گان شما تن به تن
رساندند بس نامه ها نزد من
درآن نامه ها پوزش آراسته
به لابه مرا سوی خود خواسته
که ما را بود پیشوایی به کار
تو راییم ازجان و دل خواستار
پذیرفتم آن آرزوی شما
برآنم که آیم به سوی شما
گرانمایه عم زاده ی خویشتن
که بیدار جان است و پاکیزه تن
ازیدر فرستادمش با شتاب
زمن برشما اوست نایب مناب
بود دست من دست آن نامدار
همه گفت من پیش اواستوار
جز آن ره که فرماید او نسپرید
زپیمان و فرمان او نگذرید
نگارد گر او نامه ای سوی من
که برگرد او گشته اید انجمن
ازیدر سوی کوفه ره بسپرم
یکی ژرف درکارها بنگرم
کنم هرچه فرمان یزدان بود
دگر هرچه رای رسول آن بود
چو آن نامور نامه آمد به بن
مرآن شیر دل کرد کوته سخن
بزرگان ز شادی فرمان شاه
گرستند و گفتند با اشک و آه
که بادا درود ازجهان آفرین
فزون برشهنشاه دنیا و دین
خوشا خرما بخت بیدار ما
که افتاد با وی سر وکار ما

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به ایوان مختار بردند رخت
که بد دوستدار شه نیکبخت
هوش مصنوعی: رخت را به ایوان مختار بردند چون که به دوستدار شاه نیکبخت تعلق داشت.
گرانمایه مختار روشن ضمیر
به جان و به دل گشت مهمان پذیر
هوش مصنوعی: مرد ارزشمندی به نام مختار، با روحی روشن و دل وسیع، با محبت و مهمان‌نوازی به خانه‌اش استقبال می‌کند.
به خاک ره مسلم سرفراز
همی سود او رخ ز روی نیاز
هوش مصنوعی: در مسیر زندگی، کسی که به ایمان و اصول خود پایبند باشد، به خاطر دعا و درخواست‌هایش از خداوند بهره‌مند می‌شود و از او کمک می‌گیرد.
که ای راد، عم زاده ی شاه دین
سرافراز و از دوده ی راستین
هوش مصنوعی: ای راد، فرزند عم، پسر پادشاه دین بزرگ و از نسل پاک و معتبر.
چو مینو شد ازفر تو خانه ام
فروغ دگر یافت کاشانه ام
هوش مصنوعی: وقتی که به خانه‌ام زیبایی و نور تازه‌ای بخشیده‌ای، حال و هوای منزلم به کلی دگرگون شده است.
انوشه زیم زین شرف جاودان
که همچون تویی شد مرا میهمان
هوش مصنوعی: مهمان نازنینی چون تو به خانه‌ام آمده است که شرف و بزرگی بی‌پایانی دارد.
پس آنگه بیاورد هر گونه چیز
که بد در خور میهمان عزیز
هوش مصنوعی: سپس هر نوع چیزی را که برای مهمان عزیز مناسب باشد، به همراه آورد.
بخوردند شادان و روشن روان
گشاده دل از پوزش میزبان
هوش مصنوعی: مهمانان شاد و با روحیه، با دل‌های باز و خوشحال، از مهمان‌نوازی میزبان بهره‌مند شدند.
چوشد مسلم آسوده ازرنج راه
درایوان مختار با آب و جاه
هوش مصنوعی: این بیت به معنای آن است که مسلم با آرامش و بدون نگرانی از مشکلات، به سمت ایوان مختار می‌رود و در آنجا با آب و مقام درست و با احترام پذیرایی می‌شود.
به یاران ازین راز رفت آگهی
که آمد ز ره ماه چرخ بهی
هوش مصنوعی: دوستان را از این راز آگاه کرد که ماه، از راهی زیبا و دلنشین آمده است.
فروغ رخ او چو بر چرخ هور
به ایوان مختار گسترده نور
هوش مصنوعی: نور چهره او مانند نور خورشید بر آسمان، در محفل مختار پخش شده و فضای آنجا را روشن کرده است.
به کردار دریا که آمد به موج
بزرگان شدندش به در فوج فوج
هوش مصنوعی: وقتی بزرگان مثل امواج دریا به یکدیگر ملحق شدند و به صورت گروهی وارد عمل شدند، قدرت و تأثیر آنها چند برابر شد.
بسودند بر خاک روی نیاز
در پوزش ولابه کردند باز
هوش مصنوعی: آن‌ها با سر بر زمین گذاشتند و به خاطر خطاهای خود عذرخواهی کردند و بار دیگر گریه و زاری کردند.
که نام آورا نیک شاد آمدی
به آرایش دین و داد آمدی
هوش مصنوعی: تو با نام نیک و شاداب، به زیبایی دین و عدالت قدم گذاشته‌ای.
خداوند دین را به جان بنده ایم
به مهرش دل و جان براکنده ایم
هوش مصنوعی: خداوند دین را در دل بندگانش قرار داده و ما نیز به خاطر محبت او، دل و جان‌مان را برای او تقدیم کرده‌ایم.
به پیش تو کز شاه پیغمبری
نساییم جز روی فرمانبری
هوش مصنوعی: ما در برابر تو که مانند شاه و پیامبر هستی، جز اطاعت و فرمانبری چیزی نمی‌توانیم انجام دهیم.
کنون بازگو چیست فرمان شاه
چه آورده ای نامه زان بارگاه؟
هوش مصنوعی: اکنون بگو که چه دستوری از سمت شاه داری و چه پیامی از آن کاخ به همراه آورده‌ای؟
یل هاشمی دوده ی سرافراز
عقیلی گهر مسلم رزم ساز
هوش مصنوعی: امتیاز هاشمی، نسل سرافراز عقیلی، دارای ویژگی‌های برجسته‌ای در جنگ و مبارزه است.
برآورد آن نامه ی شاهوار
که با او بد از دادگر شهریار
هوش مصنوعی: نامه‌ای با عظمت و پرشکوه که به دست او رسید و از سوی دادگر شهریار خواسته شده بود، از آنجا که آن نامه نشان‌دهنده قدرت و فرمانروایی شاهانه بود، او را برانگیخت.
درآن نامه بعد ازسپاس و درود
نگارنده اینگونه بنوشته بود
هوش مصنوعی: در آن نامه، پس از سپاس و سلام، نویسنده این‌طور نوشته بود.
که هست ازشه این نامه ی نامدار
به نزد بزرگان کوفی دیار
هوش مصنوعی: این نامه معتبر از طرف پادشاه به بزرگان شهر کوفه ارسال شده است.
بدانید ای نامور بخردان
یلان و بزرگان روشن روان
هوش مصنوعی: بدانید ای نیکان بزرگ و فرزانگان، که دارای روحی روشن هستید.
فرستاده گان شما تن به تن
رساندند بس نامه ها نزد من
هوش مصنوعی: فرستادگان شما نامه‌های زیادی را به من رساندند و هر یک از آن‌ها به تنهایی به من رسید.
درآن نامه ها پوزش آراسته
به لابه مرا سوی خود خواسته
هوش مصنوعی: در آن نامه‌ها با تملق و عذرخواهی، از من خواسته‌اند که به سوی خود بیایم.
که ما را بود پیشوایی به کار
تو راییم ازجان و دل خواستار
هوش مصنوعی: ما برای تو رهبری داریم و از صمیم قلب و جان، خواهان انجام کارهای تو هستیم.
پذیرفتم آن آرزوی شما
برآنم که آیم به سوی شما
هوش مصنوعی: من قبول کردم که آرزوی تو را برآورده کنم و تصمیم دارم به سمت تو بیایم.
گرانمایه عم زاده ی خویشتن
که بیدار جان است و پاکیزه تن
هوش مصنوعی: عزیز و باارزش، فرزند خودت که دارای روحی بیدار و بدنی پاک است.
ازیدر فرستادمش با شتاب
زمن برشما اوست نایب مناب
هوش مصنوعی: من او را با سرعت فرستادم و حالا او نماینده من در بین شماست.
بود دست من دست آن نامدار
همه گفت من پیش اواستوار
هوش مصنوعی: دست من در کنار دست آن بزرگوار است و همه می‌گویند من در مقابل او ثابت و استوار هستم.
جز آن ره که فرماید او نسپرید
زپیمان و فرمان او نگذرید
هوش مصنوعی: فقط از راهی که او نشان می‌دهد پیروی کنید و از پیمان و دستوری که او داده است، تخطی نکنید.
نگارد گر او نامه ای سوی من
که برگرد او گشته اید انجمن
هوش مصنوعی: اگر او نامه‌ای به سوی من بنویسد، برمی‌گردد و می‌بیند که پیرامون او جمع شده‌اند.
ازیدر سوی کوفه ره بسپرم
یکی ژرف درکارها بنگرم
هوش مصنوعی: من به سمت کوفه می‌روم و در این مسیر، عمیقاً به کارها و مسائل نگاه می‌کنم.
کنم هرچه فرمان یزدان بود
دگر هرچه رای رسول آن بود
هوش مصنوعی: هر کاری که از طرف خداوند مقرر شده باشد انجام می‌دهم و هر چیزی که بر اساس نظر پیامبر باشد نیز پیروی می‌کنم.
چو آن نامور نامه آمد به بن
مرآن شیر دل کرد کوته سخن
هوش مصنوعی: وقتی آن نامه معروف به بن مران رسید، شیر دل تصمیم گرفت که صحبتش را کوتاه کند.
بزرگان ز شادی فرمان شاه
گرستند و گفتند با اشک و آه
هوش مصنوعی: بزرگان از خوشحالی به فرمان شاه اهمیت دادند و با اندوه و اشک صحبت کردند.
که بادا درود ازجهان آفرین
فزون برشهنشاه دنیا و دین
هوش مصنوعی: درود و سلامی بی‌پایان از سوی آفریننده جهانی بر پادشاهی که در دنیا و دین مقام والایی دارد.
خوشا خرما بخت بیدار ما
که افتاد با وی سر وکار ما
هوش مصنوعی: چه خوشبختیم که بخت ما بیدار و فعال است و ارتباطی با او داریم.