گنجور

بخش ۳۸ - نامه نوشتن جناب مسلم به حضرت

پس آنگه به بیعت گشادنددست
به دست خدا در نهادند دست
شنیدم که افزونتر از صد هزار
نمودند بیعت بدو استوار
چو مسلم بدید آن همه اتفاق
زخرد و بزرگ دیار عراق
یکی پیک با نامه ی پر نیاز
فرستاد نزد خدیو حجاز
نوشت آن سخن ها که گفت و شنید
وزان بیعت و عهد و پیمان که دید
فرستاده آن نامور نامه برد
به فرخنده پور پیمبر (ص) سپرد
وزین سو چو مسلم به فرمان شاه
گرفت عهد و بیعت زکوفی سپاه
خبر گشت نعمان ناپاک رای
که بر کوفیان بود فرمانروای
که بر گرد مسلم ز مردان کار
شده انجمن بیش ازصد هزار
همه سر نهاده به فرمان اوی
دل و جان نموده گروگان اوی
زاندیشه نعمان وارونه بخت
بلرزید برخود چو شاخ درخت
به سوی پرستشگه آمد زکاخ
شد ازکوفیان تنگ جای فراخ
برآمد به منبر رخان پر زچین
یکی خطبه خواند و بگفت اینچنین
که ای فتنه جو مردمان عراق
ز کژی چو پویید راه نفاق
رهی جز ره راستی نسپرید
ازین فتنه انگیختن بگذرید
چو زین فتنه آگه شودشهریار
بدین مرز لشگر کشد بی شمار
همه بی سر ازتیغ بران شوید
نشان دربر تیر پران شوید
من ایدون ستادستم آراسته
همه کار پیکار پیراسته
نبندید پیمان خون ریختن
بهم کیش خویش اندر آویختن
نیوشید پند من و آن کنید
که عهد شه شام را نشکنید
وگرنه دل ازجان و مال و عیال
ببرید ای فرقه ی بد سگال
سپس سوی کاخ خود آمد دژم
گسسته شکیب و فرو بسته دم
نه با مسلمش تاب پیکار بود
نه با مغز او رای وهش یار بود

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پس آنگه به بیعت گشادنددست
به دست خدا در نهادند دست
هوش مصنوعی: سپس آنها دستشان را به‌هم دادند و با دست خداوند بیعت کردند.
شنیدم که افزونتر از صد هزار
نمودند بیعت بدو استوار
هوش مصنوعی: شنیده‌ام که بیش از صد هزار نفر پیمان وفاداری با او بستند و این پیمان را محکم پایه‌گذاری کردند.
چو مسلم بدید آن همه اتفاق
زخرد و بزرگ دیار عراق
هوش مصنوعی: وقتی مسلم آن همه اتحاد و همدلی مردم دیار عراق را مشاهده کرد، تحت تأثیر قرار گرفت.
یکی پیک با نامه ی پر نیاز
فرستاد نزد خدیو حجاز
هوش مصنوعی: یک پیام‌آور با نامه‌ای پر از درخواست، به سمت حاکم حجاز فرستاده شد.
نوشت آن سخن ها که گفت و شنید
وزان بیعت و عهد و پیمان که دید
هوش مصنوعی: او درباره صحبت‌هایی که گفته و شنیده است، نوشت و به عهد و پیمان‌هایی که مشاهده کرده است، اشاره کرد.
فرستاده آن نامور نامه برد
به فرخنده پور پیمبر (ص) سپرد
هوش مصنوعی: پیامبری بزرگ و مشهور نامه‌ای را به سوی فرزند خوشبخت و م Adventful فرستاد.
وزین سو چو مسلم به فرمان شاه
گرفت عهد و بیعت زکوفی سپاه
هوش مصنوعی: از این سو، چون مسلم به فرمان شاه وفاداری و بیعتی از سپاه کوفیان گرفت.
خبر گشت نعمان ناپاک رای
که بر کوفیان بود فرمانروای
هوش مصنوعی: خبر به نعمان رسید که او دارای افکار ناپاکی است و بر مردم کوفه سلطنت می‌کند.
که بر گرد مسلم ز مردان کار
شده انجمن بیش ازصد هزار
هوش مصنوعی: در اطراف پیروان اسلام، گروهی از مردان جمع شده‌اند که تعداد آنها از صد هزار نفر هم بیشتر است.
همه سر نهاده به فرمان اوی
دل و جان نموده گروگان اوی
هوش مصنوعی: همه افراد دل و جان خود را به فرمان او سپرده و تسلیم او شده‌اند.
زاندیشه نعمان وارونه بخت
بلرزید برخود چو شاخ درخت
هوش مصنوعی: از فکر نعمان، بخت او به شکل عجیبی به تزلزل درآمد و مانند شاخه‌ای از درخت، به خود لرزید.
به سوی پرستشگه آمد زکاخ
شد ازکوفیان تنگ جای فراخ
هوش مصنوعی: شخصی به سوی مکان عبادت رفت، اما از سمت کوفیان به طور ناخواسته در وضعیتی تنگ و محدود قرار گرفت، در حالی که آن مکان به طور طبیعی باید وسیع و باز می‌بود.
برآمد به منبر رخان پر زچین
یکی خطبه خواند و بگفت اینچنین
هوش مصنوعی: یک نفر بر روی منبر آمد و با ظاهری آراسته خطبه‌ای خواند و چنین سخنانی گفت.
که ای فتنه جو مردمان عراق
ز کژی چو پویید راه نفاق
هوش مصنوعی: ای فردی که در جستجوی فتنه و دسیسه در بین مردم عراق هستی، وقتی که در مسیر انحراف و نفاق حرکت می‌کنی، به درستی و حقیقت نرسیده‌ای.
رهی جز ره راستی نسپرید
ازین فتنه انگیختن بگذرید
هوش مصنوعی: در این فتنه، از هر راهی جز راه درست قدم برندارید و از این آشوب‌ها دوری کنید.
چو زین فتنه آگه شودشهریار
بدین مرز لشگر کشد بی شمار
هوش مصنوعی: زمانی که پادشاه از این آشفتگی باخبر شود، به این سرزمین سپاهی بی‌شمار خواهد فرستاد.
همه بی سر ازتیغ بران شوید
نشان دربر تیر پران شوید
هوش مصنوعی: در این متن به این موضوع اشاره شده است که همه افراد بدون هویت و سرانجام، در شرایطی سخت و خطرناک، مانند تیرهایی که پرتاب می‌شوند، به سمت هدف پرتاب می‌شوند و نشانه‌ای از خود بر جای نمی‌گذارند. این وضعیت به نوعی بیانگر ناپایداری و آشفتگی است که افراد در آن قرار دارند.
من ایدون ستادستم آراسته
همه کار پیکار پیراسته
هوش مصنوعی: من در اینجا ایستاده‌ام و تمام کارها را به‌خوبی انجام می‌دهم و آماده‌ام برای جنگ.
نبندید پیمان خون ریختن
بهم کیش خویش اندر آویختن
هوش مصنوعی: هرگز به توافقی برای ریختن خون یکدیگر نرسیدید و به اصول خودتان پایبند باشید.
نیوشید پند من و آن کنید
که عهد شه شام را نشکنید
هوش مصنوعی: به سخنان من توجه کنید و به آنچه گفته‌ام عمل کنید تا پیمان شب را نشکنید.
وگرنه دل ازجان و مال و عیال
ببرید ای فرقه ی بد سگال
هوش مصنوعی: اگر این کار را نکنید، دل از جان، مال و خانواده‌تان جدا خواهد شد، ای گروه بداندیش.
سپس سوی کاخ خود آمد دژم
گسسته شکیب و فرو بسته دم
هوش مصنوعی: او با اندوه و بی‌تابی به کاخ خود بازگشت و در حالی که صبرش را از دست داده بود، نفسش را به سختی فرو برد.
نه با مسلمش تاب پیکار بود
نه با مغز او رای وهش یار بود
هوش مصنوعی: نه با مسلمش قدرت مقاومت در جنگ را داشت و نه با خرد او می‌توانست در برابر یار و دوستش به تفکر بپردازد.