بخش ۳۶ - ذکر راه گم کردن جناب مسلم و مردن آن دو نفر بلدی راهش از تشنگی
به هامون رسیدند چون ناگهان
ره کوفه ازچشمشان شد نهان
زلب تشنگی آن دو تن ره شناس
زدست اجل درکشیدند کاس
چو آن هردو را نامور مرده دید
به چشمش سیه شد جهان سفید
به دل کرد اندیشه ی بی شمار
چه چاره که بد امرپروردگار
رخ ارغوان دو فرزند دید
زلب تشنگی زرد چو شنبلید
بنالید برداور هور و ماه
که ای رهبر هرکه گم کرد راه
فرو مانده گان رابه فریاد رس
که فریاد رس نیست غیر ازتو کس
تو مپسند گردیم یکسر هلاک
زبی آبی اندر چنین گرم خاک
منه دردلم آرزوی حسین
که بینم دگر باره روی حسین
فراوان چو آسیب و تیمار دید
سبک راند و با کودکان ره برید
درآن دشت بی آب و آتش نهاد
همی رفت لختی و لختی ستاد
که تا اندر آن بی کران شوره زار
به چشم آمدش چشمه ی خوشگوار
خود و هر دو فرزند خوردند آب
به رفتن گرفتند زان پس شتاب
به کوفه دراز گرد راه آمدند
بد انجا که فرمود شاه آمدند
بخش ۳۵ - رفتن جناب مسلم به مدینه ی طیبه: شدآنگه زبطحا زمین رهسپاربخش ۳۷ - وارد شدن جناب مسلم به کوفه درخانه ی مختار وفادار: به ایوان مختار بردند رخت
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به هامون رسیدند چون ناگهان
ره کوفه ازچشمشان شد نهان
هوش مصنوعی: آنها به هامون رسیدند، به طوری که به یکباره مسیرشان به سمت کوفه از نظرشان ناپدید شد.
زلب تشنگی آن دو تن ره شناس
زدست اجل درکشیدند کاس
هوش مصنوعی: از لب تشنگی آن دو نفر راه را شناخته، دست سرنوشت آنها را به راحتی از چنگال مرگ نجات داد.
چو آن هردو را نامور مرده دید
به چشمش سیه شد جهان سفید
هوش مصنوعی: وقتی آن دو نفر معروف را مرده دید، جهانی که در نظرش روشن و سفید بود، به چشمش تیره و سیاه شد.
به دل کرد اندیشه ی بی شمار
چه چاره که بد امرپروردگار
هوش مصنوعی: با دل اندیشههای زیادی کردهام، اما چه راهی دارم که بر تقدیر خداوند چیره شوم؟
رخ ارغوان دو فرزند دید
زلب تشنگی زرد چو شنبلید
هوش مصنوعی: چشمهای زیبا و جذاب او را دید که به خاطر عطش و نیاز، رنگش زرد شده بود مثل گیاه شنبلید.
بنالید برداور هور و ماه
که ای رهبر هرکه گم کرد راه
هوش مصنوعی: به آسمان و ماه و ستارهها ناله کنید که ای پیشوا، هر کسی که راه را گم کرده است.
فرو مانده گان رابه فریاد رس
که فریاد رس نیست غیر ازتو کس
هوش مصنوعی: به کمک کسانی که در困困 هستند بشتاب و به آنها یاری برسان، زیرا غیر از تو هیچکس دیگری نیست که بتواند به آنان کمک کند.
تو مپسند گردیم یکسر هلاک
زبی آبی اندر چنین گرم خاک
هوش مصنوعی: تو نپسند که تمام وجودمان به خاطر قطره آبی در این خاک گرم نابود شود.
منه دردلم آرزوی حسین
که بینم دگر باره روی حسین
هوش مصنوعی: درد در دلم، آرزوی دیدن حسین است که دیگر نتوانم چهرهاش را ببینم.
فراوان چو آسیب و تیمار دید
سبک راند و با کودکان ره برید
هوش مصنوعی: پس از تجربههای زیاد و دیدن مشکلات و سختیها، تصمیم گرفت به آرامش و سادگی زندگی برگردد و مسیر خود را با کودکان و بیخیالی ادامه دهد.
درآن دشت بی آب و آتش نهاد
همی رفت لختی و لختی ستاد
هوش مصنوعی: در آن دشت خشک و بی آب و آتش، او به آرامی حرکت کرد و سپس ایستاد.
که تا اندر آن بی کران شوره زار
به چشم آمدش چشمه ی خوشگوار
هوش مصنوعی: در بیابان وسیع و خشک، چشمهای خوش آب و هوا به چشمش میخورد.
خود و هر دو فرزند خوردند آب
به رفتن گرفتند زان پس شتاب
هوش مصنوعی: خود و هر دو فرزند هم، آب را نوشیدند و سپس به سمت رفتن و حرکت سریعتر شدند.
به کوفه دراز گرد راه آمدند
بد انجا که فرمود شاه آمدند
هوش مصنوعی: به کوفه سفر کردند و به محلی رفتند که فرمان داده شده بود شاه وارد میشود.

الهامی کرمانشاهی