گنجور

بخش ۳ - در ستایش حضرت رسالت پناهی صلی الله علیه واله گوید

بهین نقش کلک جهان آفرین
پرستنده ی خاص جان آفرین
به خلق اولین جلوه ی کردگار
به دین آخرین آیت استوار
شه ابطحی داور یثربی
جهان را خدیو و خدا را نبی
ملک لشگر و آسمان پیشگاه
رسولی که پیغمبران راست شاه
محمد که بر چهر دین غازه زوست
همه آفرینش پر آوازه زوست
مراو را چو پروردگار آفرید
نمود از رخش صورت خود پدید
نشان گر نبود او زهستی نبود
در آفاق یزدان پرستی نبود
به جسم جهان جان تک پاک او
جبین سوده نه چرخ بر خاک او
به چنبر درش گردن راستین
عیان دست دادارش از آستین
زهی بنده کز فر فرخنده گی
خداییش در کسوت بنده گی
رخ کبریا صورت آرا شده ست
زدیدار او آشکارا شده ست
جمالش که نور علی نور بود
فروزنده ی آتش طور بود
ز قهرش خبر داده طوفان نوح (ع)
ز مهرش تن بوالبشر(ع)دید ر وح
از او کرده داوود (ع) آهنگری
وزو دست جم برده انگشتری
ازو رفته سوی فلک با شتاب
مسیحا(ع) به مهمانی آفتاب
بنای صنم خانه درهم شکست
نمانده نشان از بت و بت پرست
به دین پروری چون فرو کوفت کوس
بمرد آتش موبدان محبوس
چو شد شعله ی نارخشمش بلند
شرر زد به زرتشت و استا وزند
شرار شکوهش برآورد دود
زقسیس و ترسا و حبر و جهود
زتیغ سر انگشت او یافت بیم
که گشت اسپر بدر رخشان دو نیم
چو او را گه زادن اندر رسید
شد از معجزش بس شگفتی پدید
به ایوان کسری درآمد شکست
شد آتشکده ی پارس با خاک پست
ز دریای ساوه نجوشید نم
ز دشت سماوه بجوشیدیم
درآن شب که فرمان معراج یافت
به سرزین شکوه ایزدی تاج یافت
گشاد از هوا طایر سدره پر
براقی بیاورد طاووس فر
براقی که چون پویه اوری شدی
ازآن سوی امکان فراتر شدی
بدان باره بنشست پیغمبرا
گشاد آن عقاب بهشتی پرا
به یکدم شد از بنگه خاکیان
بدان سوتر از کاخ افلاکیان
چو بر ذروه ی عرش حق پا نهاد
لب عرش بر پای او بوسه داد
سخن کوته آنجا رسید آن جناب
که از یار چیزی نماندش حجاب
جهان بینش دید آنچه بایست دید
به گوش آمدش هر چه باید شنید
بدین پیکر خاکی آن سرفراز
برفت و بیامد ز معراج باز
نه در خواب بود و نه در بیخودی
به بیداری و فره ی ایزدی
شد و آمد آن داور دین چنان
که لفظ شد آمد رود بر زبان
سخن گفت آن شب به صورت جلی
خدا با رسول از زبان علی(ع)

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بهین نقش کلک جهان آفرین
پرستنده ی خاص جان آفرین
هوش مصنوعی: بهترین طرح و نقش را خلق‌کننده‌ی جهانی ایجاد کرده است که مخصوص پرستش جان و زندگی است.
به خلق اولین جلوه ی کردگار
به دین آخرین آیت استوار
هوش مصنوعی: این بیان می‌گوید که ظهور اولین موجودات و آفرینش آن‌ها نشانه‌ای از قدرت و توانایی خداوند است و این موضوع به شکل ثابت و محکمی به دین و اصول اعتقادی اشاره دارد.
شه ابطحی داور یثربی
جهان را خدیو و خدا را نبی
هوش مصنوعی: ابن ابطحی، داور شهر یثرب، همچون پادشاه جهانیان و پیامبر خداوند است.
ملک لشگر و آسمان پیشگاه
رسولی که پیغمبران راست شاه
هوش مصنوعی: فرمانروایی و قدرت سپاه و آسمان، در حضور پیامبری است که پیامبران دیگر نیز او را سرور می‌دانند.
محمد که بر چهر دین غازه زوست
همه آفرینش پر آوازه زوست
هوش مصنوعی: محمد، که چهره‌ی دین است، همه‌ی خلق و دنیا تحت تأثیر اوست و نام و آوازه‌اش در همه جا شناخته شده است.
مراو را چو پروردگار آفرید
نمود از رخش صورت خود پدید
هوش مصنوعی: هرگاه پروردگار مرا آفرید، از رخسار خود تصویری از من به وجود آورد.
نشان گر نبود او زهستی نبود
در آفاق یزدان پرستی نبود
هوش مصنوعی: اگر او نباشد، نشانی از وجود نیست؛ در دنیا هم یکتاپرستی وجود ندارد.
به جسم جهان جان تک پاک او
جبین سوده نه چرخ بر خاک او
هوش مصنوعی: اینجا می‌گوید که وجود پاک و مقدس الهی به جسم و جهانی که او خلق کرده، زندگی و روح بخشیده است، به طوری که این جهان به واسطه او معنا پیدا کرده و به زندگی ادامه می‌دهد. در واقع، همه چیز تحت تأثیر وجود الهی است و چرخ‌ و فلک به خاطر او به حرکت در می‌آید.
به چنبر درش گردن راستین
عیان دست دادارش از آستین
هوش مصنوعی: به گردن زیبای او که در قید و بند است، دست دستیارش از آستین نمایان شده است.
زهی بنده کز فر فرخنده گی
خداییش در کسوت بنده گی
هوش مصنوعی: ای کاش بنده‌ای باشم که از بزرگواری و خوشبختی خداوند در لباس بندگی‌اش قرار دارم.
رخ کبریا صورت آرا شده ست
زدیدار او آشکارا شده ست
هوش مصنوعی: چهره‌ی زیبای کبریا به خاطر دیدن او به وضوح نمایان شده است.
جمالش که نور علی نور بود
فروزنده ی آتش طور بود
هوش مصنوعی: زیبایی او مانند نوری بر نور است و همچون آتش کوه طور درخشان و تابناک است.
ز قهرش خبر داده طوفان نوح (ع)
ز مهرش تن بوالبشر(ع)دید ر وح
هوش مصنوعی: از خشم او، طوفان نوح خبر می‌دهد و از محبتش، بدن پدر بشر، آدم، روح را دید.
از او کرده داوود (ع) آهنگری
وزو دست جم برده انگشتری
هوش مصنوعی: داوود (علیه‌السلام) آهنگری را به دست آورد و از او نیز انگشتری به دست جم (جمشید) بر گرفته شد.
ازو رفته سوی فلک با شتاب
مسیحا(ع) به مهمانی آفتاب
هوش مصنوعی: مسیحا به سرعت به سوی آسمان رفته است تا به مهمانی خورشید برود.
بنای صنم خانه درهم شکست
نمانده نشان از بت و بت پرست
هوش مصنوعی: معماری و ساخت معبد معشوق از بین رفته و دیگر اثری از بت و بت‌پرستی باقی نمانده است.
به دین پروری چون فرو کوفت کوس
بمرد آتش موبدان محبوس
هوش مصنوعی: زمانی که دینی که به آن اعتقاد داریم، تحت فشار قرار می‌گیرد، همچون صدای طبل که به زمین کوبیده می‌شود، نشان‌دهنده‌ای از نابودی یا فروپاشی است. در این حالت، علمای مذهبی و پیروان آن نیز در شرایط سختی به سر می‌برند و احساس می‌کنند که آزادی‌شان محدود شده است.
چو شد شعله ی نارخشمش بلند
شرر زد به زرتشت و استا وزند
هوش مصنوعی: هنگامی که شعله خشم من بالا گرفت، جرقه‌ای به زرتشت و استا وزند زد.
شرار شکوهش برآورد دود
زقسیس و ترسا و حبر و جهود
هوش مصنوعی: برافراشته شدن شعله‌ی عظمت او باعث بالا رفتن دود از آتشکده‌ها و معابد و مکان‌های مقدس دیگر شد.
زتیغ سر انگشت او یافت بیم
که گشت اسپر بدر رخشان دو نیم
هوش مصنوعی: او از تیزی سر انگشت او احساس ترس کرد، به طوری که درخشندگی صورتش به دو نیم تقسیم شد.
چو او را گه زادن اندر رسید
شد از معجزش بس شگفتی پدید
هوش مصنوعی: زمانی که زمان تولد او فرا رسید، به واسطه معجزه‌اش شگفتی‌های زیادی نمایان شد.
به ایوان کسری درآمد شکست
شد آتشکده ی پارس با خاک پست
هوش مصنوعی: شخصی به کاخ کسری وارد شد و آتشکده‌ای که در پارس قرار داشت، ویران و با خاک یکسان شد.
ز دریای ساوه نجوشید نم
ز دشت سماوه بجوشیدیم
هوش مصنوعی: از دریای ساوه، آب نمی‌جوشد، اما از دشت سماوه ما به جوش آمده‌ایم.
درآن شب که فرمان معراج یافت
به سرزین شکوه ایزدی تاج یافت
هوش مصنوعی: در آن شبی که پیامبر به آسمان رفت و معراج را تجربه کرد، به او قدرت و عظمت الهی عطا شد.
گشاد از هوا طایر سدره پر
براقی بیاورد طاووس فر
هوش مصنوعی: پرنده‌ای زیبا و خوش‌رنگ از آسمان ظهور کرد که به‌طرز درخشانی بر روی درخت سدره نشسته بود و شگفتی‌ها را به ارمغان آورد.
براقی که چون پویه اوری شدی
ازآن سوی امکان فراتر شدی
هوش مصنوعی: تو مانند درخشی هستی که از سوی دیگر امکانات، فراتر رفته‌ای و به اوج رسیدی.
بدان باره بنشست پیغمبرا
گشاد آن عقاب بهشتی پرا
هوش مصنوعی: پیامبر بر آن تخت نشسته است و آن پرنده آسمانی را گشوده است.
به یکدم شد از بنگه خاکیان
بدان سوتر از کاخ افلاکیان
هوش مصنوعی: یک لحظه، انسانی از خاک و زمین به مراتب بالاتر از کاخ‌های آسمانی پرواز کرد.
چو بر ذروه ی عرش حق پا نهاد
لب عرش بر پای او بوسه داد
هوش مصنوعی: وقتی بر فراز عرش خدا قرار گرفت، لب عرش به پای او بوسه زد.
سخن کوته آنجا رسید آن جناب
که از یار چیزی نماندش حجاب
هوش مصنوعی: کلام به جایی رسید که آن شخص دیگر هیچ مانعی از سوی یار ندارد.
جهان بینش دید آنچه بایست دید
به گوش آمدش هر چه باید شنید
هوش مصنوعی: جهان به او نشان داد که چه چیزهایی را باید ببیند و او هر آنچه را که لازم بود بشنود، شنید.
بدین پیکر خاکی آن سرفراز
برفت و بیامد ز معراج باز
هوش مصنوعی: این شخص با وجود وجود خاکی‌اش، به عرش و مقام بلندی دست یافت و پس از تجربه‌ی اوج و ارتقاء، دوباره به زمین بازگشت.
نه در خواب بود و نه در بیخودی
به بیداری و فره ی ایزدی
هوش مصنوعی: نه در خواب بود و نه در حالت بی‌خودی، بلکه در حالتی از بیداری و بهره‌مندی از روشنایی divine.
شد و آمد آن داور دین چنان
که لفظ شد آمد رود بر زبان
هوش مصنوعی: وقتی داور دین آمد، مانند این بود که کلمات به زبان جاری شدند.
سخن گفت آن شب به صورت جلی
خدا با رسول از زبان علی(ع)
هوش مصنوعی: در آن شب، خداوند به طور مستقیم از زبان علی(ع) با پیامبر سخن گفت.