گنجور

بخش ۲۸ - در بیان مامور فرمودن امام(ع)حضرت ابوالفضل العباس را

چو روز دگر بر هیون سپهر
درخشنده هودج بیاراست مهر
خداوند دین داور حق پرست
زخلوتگه آمد به جای نشست
به بر خواند فرخنده عباس را
سپهدار دین زبده ی ناس را
بدو گفت:کای از پدر یادگار
شتربان بخواه و هیونان بیار
حرم را عماری به اشتر ببند
که زی مکه باید شد ای ارجمند
یل گیتی افروز با آفرین
سپهدار نام آور شاه دین
خداوند دین را ستایش نمود
وزان پس فرستاده ای راسرود
که آرد ز هامون شتربان گله
گزیند ازآن پس هیون یله
به فرمان سالار فرخ نژاد
فرستاده ای شد به هامون چو باد
همه ساربانان به بر خواند و گفت
سخن ها کز اسپهبد شه شنفت
شتربان چوآگه شد ازسرگذشت
به شهر اندر آورد اشتر ز دشت
کشیدن اشتران رابه زرین مهار
به هر یک بزد هودجی شاهوار
ز رویین درا چون درآمد خروش
سپهبد رسید آن خروشش به گوش
زجا جست مانند پرآن تذرو
بیفراشت بالا چو یا زنده سرو
به اهل حرم گفت میر جوان
که وقت رحیل است ای بانوان
برآمد زگفتار سالار نیو
زاهل حریم شهنشه غریو
به پا خاست خاتون مریم کنیز
همه بانوانش به همراه نیز
خروشان و جوشان رده دررده
همه دل پریشان و ماتمزده
خرامید ازپرده زینب برون
چو مهر ازپس پرده ی نیلگون
جدا شد یکی زان میان با شتاب
چنان ذره از پرتو آفتاب
برفت و به عباس داد این خبر
که آمد مهین دخت خیرالبشر
شنید این چو اسپهبد ارجمند
بیفراخت بالا چو سرو بلند
کشید ازمیان دشنه ی سر درو
درآن انجمن گشت او پیشرو
بزد نعره چون ضغیم پرزخشم
که ای اهل یثرب بپوشید چشم
که چون مه برون شد زبرج سرای
بهین دخت پیغمبر پاکرای
جوانان هاشم نژاد گزین
برآهیخته ازمیان تیغ کین
زده حلقه یکسر درآن انجمن
پس و پشت عباس شمشیر زن
زگلبرگ رخ بر زمین لاله پاش
برآمد به گردون غو درو باش
ندا آمد از کردگار جلیل
به شاگرد شیر خدا جبرییل
که بردار فوجی زخیل ملک
چمان شو به سوی زمین ازفلک
چو رفتید یک سو به شیب ازفراز
غلامانه بر دخت شاه حجاز
به پوزش درود و نیاز آورید
به پاس شکوهش نماز آورید
ملایک رده بر رده صف به صف
همه اندر آن بزم بهر شرف
پر و بال سازید فرش تراب
که تا بگذرد دختر بوتراب
زگردنده گردون سروشان همه
چو رعد بهاران خروشان همه
چمیدند سوی زمین پرفشان
بدانسان که دادار فرمودشان
همه گستراندند پرهای خویش
که خاتون براو بر نهد پای خویش
سخن کوته آمد برون دخت شاه
به کوی ازحرم همچو یک چرخ ماه
به هودج درون شد چو رخشنده مهر
ابر هودج نیلفام سپهر
دگر بانوان شه راستین
ابر ناقه گشتند محمل نشین
چو گشتند آن پرده گی ها سوار
به برخواست شه باره ی راهوار

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو روز دگر بر هیون سپهر
درخشنده هودج بیاراست مهر
هوش مصنوعی: زمانی که روز دیگری بر آسمان روشن شود، خورشید دشت را مثل یک هودج زیبا آرایش می‌دهد.
خداوند دین داور حق پرست
زخلوتگه آمد به جای نشست
هوش مصنوعی: خداوند که حاکم بر حق و حقیقت است، به طوری ناگهانی و در مکانی خلوت حاضر شد و به جایگاه خود نشست.
به بر خواند فرخنده عباس را
سپهدار دین زبده ی ناس را
هوش مصنوعی: عباس را به نزد خود دعوت کرد و او را فرمانده دین و بهترین افراد دانست.
بدو گفت:کای از پدر یادگار
شتربان بخواه و هیونان بیار
هوش مصنوعی: به او گفت: ای کسی که از پدر نشانه‌ای داری، تقاضا کن و ما را به سوی شترها ببر.
حرم را عماری به اشتر ببند
که زی مکه باید شد ای ارجمند
هوش مصنوعی: بهتر است که حرم را به امنیت و حفاظت درآوری تا بتوانی به زیارت مکه مشرف شوی، ای گرامی.
یل گیتی افروز با آفرین
سپهدار نام آور شاه دین
هوش مصنوعی: در دنیای پرنور و درخشان، قهرمانی وجود دارد که با ستایش و احترامی که برای او قائل هستند، او را به عنوان پادشاه دین یاد می‌کنند.
خداوند دین را ستایش نمود
وزان پس فرستاده ای راسرود
هوش مصنوعی: خداوند دین را مورد ستایش قرار داد و پس از آن، فرستاده‌ای را به عنوان نماینده خود به سوی انسان‌ها فرستاد.
که آرد ز هامون شتربان گله
گزیند ازآن پس هیون یله
هوش مصنوعی: شتربان از میان جمع شترها بهترین و مناسب‌ترین شتر را انتخاب می‌کند و بعد از آن بر شتر آزاد و رها سوار می‌شود.
به فرمان سالار فرخ نژاد
فرستاده ای شد به هامون چو باد
هوش مصنوعی: به دستور فرمانده‌ای با نژاد نیکو، کسی به سوی هامون فرستاده شد، مانند بادی که به سرعت می‌وزد.
همه ساربانان به بر خواند و گفت
سخن ها کز اسپهبد شه شنفت
هوش مصنوعی: تمامی ساربانان دور هم جمع شدند و شروع به گفت‌وگو کردند، گفتگوهایی که از گفته‌های فرمانروای بزرگ شنیده بودند.
شتربان چوآگه شد ازسرگذشت
به شهر اندر آورد اشتر ز دشت
هوش مصنوعی: زمانی که شتربان از ماجرای گذشته آگاه شد، شتر را از دشت به شهر آورد.
کشیدن اشتران رابه زرین مهار
به هر یک بزد هودجی شاهوار
هوش مصنوعی: با زنجیرهای طلایی، شتران را کنترل می‌کنند و به هر یک از آن‌ها یک کالسکه شاهانه وصل می‌شود.
ز رویین درا چون درآمد خروش
سپهبد رسید آن خروشش به گوش
هوش مصنوعی: وقتی فرمانده از در آهنی وارد شد، صدای او به گوش همه رسید.
زجا جست مانند پرآن تذرو
بیفراشت بالا چو یا زنده سرو
هوش مصنوعی: مانند پرنده‌ای که برمی‌خیزد و به پرواز در می‌آید، از جا بلند می‌شود و به سوی آسمان می‌رود، همانند سرو زنده که سر به آسمان دارد.
به اهل حرم گفت میر جوان
که وقت رحیل است ای بانوان
هوش مصنوعی: میر جوان به بانوان اهل حرم گفت که وقت حرکت و سفر فرا رسیده است.
برآمد زگفتار سالار نیو
زاهل حریم شهنشه غریو
هوش مصنوعی: از سخنان فرمانده نیو، صدایی بلند و معنایی روشن به گوش می‌رسد که حاکمیت شاه را منتقل می‌کند.
به پا خاست خاتون مریم کنیز
همه بانوانش به همراه نیز
هوش مصنوعی: مریم، خانم و سرور، ایستاد و کنیزهایش نیز به همراه او بودند.
خروشان و جوشان رده دررده
همه دل پریشان و ماتمزده
هوش مصنوعی: خروش و شگفتی در دل‌ها وجود دارد و همه دل‌ها پر از اندوه و ناراحتی هستند.
خرامید ازپرده زینب برون
چو مهر ازپس پرده ی نیلگون
هوش مصنوعی: زینب با وقار و زیبایی خاصی از پشت پرده بیرون می‌آید، مانند خورشیدی که از پشت ابرها نمایان می‌شود.
جدا شد یکی زان میان با شتاب
چنان ذره از پرتو آفتاب
هوش مصنوعی: یکی از آن میان به سرعت جدا شد، مانند ذره‌ای که از نور آفتاب جدا می‌شود.
برفت و به عباس داد این خبر
که آمد مهین دخت خیرالبشر
هوش مصنوعی: او رفت و این خبر را به عباس داد که دختر گرامی بشر، مهین، آمده است.
شنید این چو اسپهبد ارجمند
بیفراخت بالا چو سرو بلند
هوش مصنوعی: این شخص با ارج و مقام بالا مانند سروی بلند قد است و وقتی صحبت می‌کند، دیگران به دقت به او گوش می‌دهند.
کشید ازمیان دشنه ی سر درو
درآن انجمن گشت او پیشرو
هوش مصنوعی: او از میان دشنه و خطر عبور کرد و در آن جمع، برتر و پیشتاز شد.
بزد نعره چون ضغیم پرزخشم
که ای اهل یثرب بپوشید چشم
هوش مصنوعی: اوضاع به شدت بحرانی است و کسی در حال فریاد زدن است که ای مردم یثرب، چشمان خود را بپوشید و برای شرایط سخت آماده باشید.
که چون مه برون شد زبرج سرای
بهین دخت پیغمبر پاکرای
هوش مصنوعی: وقتی که ماه از بالای خانه‌ی زیبا بیرون آمد، دختری که پاک و نیکو بود، نمایان شد.
جوانان هاشم نژاد گزین
برآهیخته ازمیان تیغ کین
هوش مصنوعی: جوانان هاشمی که از دمی پرافتخار و شجاع برآمده‌اند، در میان جنگ و دشمنی انتخاب شده‌اند.
زده حلقه یکسر درآن انجمن
پس و پشت عباس شمشیر زن
هوش مصنوعی: در آن مجلس همگی به دور هم جمع شده‌اند و عباس، که شمشیرزن است، در جلوی آن‌ها قرار دارد و چهره‌اش نشان‌دهنده‌ی عزم و اراده قوی اوست.
زگلبرگ رخ بر زمین لاله پاش
برآمد به گردون غو درو باش
هوش مصنوعی: از گلبرگ چهره بر زمین گل‌لاله‌پاشیده شده، در آسمان شادی و سروری برپا است.
ندا آمد از کردگار جلیل
به شاگرد شیر خدا جبرییل
هوش مصنوعی: صدایی از سوی خدای بزرگ به شاگرد شیر خدا، جبرئیل، رسید.
که بردار فوجی زخیل ملک
چمان شو به سوی زمین ازفلک
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فردی که در آسمان مقام و منزلتی دارد، باید از آن جایگاه خود پایین آمده و به سوی زمین برود، شاید برای کمک یا خدمت به دیگران. به نوعی، این تصمیم به پایین آمدن از موقعیت عالی به منظور ارتباط با دنیا و مردم را نشان می‌دهد.
چو رفتید یک سو به شیب ازفراز
غلامانه بر دخت شاه حجاز
هوش مصنوعی: زمانی که به سمت پایین از ارتفاع می‌روید، به طور جوارحی و با فروتنی در کنار دختر شاه حجاز قرار می‌گیرید.
به پوزش درود و نیاز آورید
به پاس شکوهش نماز آورید
هوش مصنوعی: به خاطر عظمت او، با سلام و نیاز و طلب عذرخواهی کنید و به عنوان احترام، نماز بگذارید.
ملایک رده بر رده صف به صف
همه اندر آن بزم بهر شرف
هوش مصنوعی: فرشتگان به صورت صف‌کشیده و منظم در آن جشن و مهمانی حاضر هستند تا به مقام والای آنجا احترام بگذارند.
پر و بال سازید فرش تراب
که تا بگذرد دختر بوتراب
هوش مصنوعی: فرشی زیبا و لطیف برای پرواز پهن کنید تا دختر بوتراب از آن بگذرد.
زگردنده گردون سروشان همه
چو رعد بهاران خروشان همه
هوش مصنوعی: از گرداننده‌ی عالم، همه سرفرازان مانند رعد بهاری شاداب و پرشور هستند.
چمیدند سوی زمین پرفشان
بدانسان که دادار فرمودشان
هوش مصنوعی: آنها به سوی زمین رفتند و به قدری پخش شده بودند که خداوند به آنها فرمان داده بود.
همه گستراندند پرهای خویش
که خاتون براو بر نهد پای خویش
هوش مصنوعی: همه به زیبایی و آراستگی بیرون آمده‌اند تا مورد توجه آن خانم قرار بگیرند و او بر روی آنها قدم بگذارد.
سخن کوته آمد برون دخت شاه
به کوی ازحرم همچو یک چرخ ماه
هوش مصنوعی: دختر شاه به خیابان آمده و مانند ماه که در آسمان می‌چرخد، زیبایی و نورافشانی می‌کند.
به هودج درون شد چو رخشنده مهر
ابر هودج نیلفام سپهر
هوش مصنوعی: او مانند آفتاب درخشان به درون هودج وارد شد که همچون ابر نیلگون آسمان است.
دگر بانوان شه راستین
ابر ناقه گشتند محمل نشین
هوش مصنوعی: بانوان دیگر همچون ابرهایی درخشان و سبکبال به سوی محبوب خود رفته و در کنار او قرار گرفته‌اند.
چو گشتند آن پرده گی ها سوار
به برخواست شه باره ی راهوار
هوش مصنوعی: زمانی که آن پهلوانان سوار بر اسب شدند، شاه با ابهت و شکوهمند به راه افتاد.