گنجور

بخش ۲۹ - درستودن ذوالجناح و سوار شدن امام برآن و بیرون رفتن از مدینه به عراق

بدش یادگار آن خداوند دین
یکی باره ازسید المرسلین
جهان تنگ درپیش یک گام او
براق شهادت زحق نام او
یکی گوی زر قرص خور در دمش
یکی نعل سیمین هلال ازسمش
فتاده زیک سم آن تیز تک
مه نو گه دو به بام فلک
شدی آن همایون تک رهنمون
به یک جنبش ازهر دوگیتی برون
نمودی سوار ار برای شنا
رکاب ار به پهلوی او آشنا
به کیهان ندیدیش بی شک و ریب
مگر دربیابان و میدان غیب
همین بس که آن باره ی سرفراز
بدی اسب پیغمبر بی نیاز
ندیده گه تک ستاره خوی اش
ندیده است چشمی غبار پی اش
برآمد شهنشاه گردون براق
بدان باره چون مصطفی بربراق
نه شه گر عنانش نگه داشتی
قدم زانسوی چرخ بگذاشتی
زشوق سواری چنان ذوالجناح
برون آمدش ازجوارح جناح
چو بنشست بر پشت آن شاه دین
رسید این ندا زآسمان بر زمین
که زین تو ای باره عرش خدای
بود راکبت ایزد رهنمای
سمندی چنان را سواری چنین
سزا باشد اربر نشیند به زین
ازین به نیامد به کیهان سوار
مگر احمد و صاحب ذوالفقار
توگفتی چو آن شه به زین برنشست
که یزدان به عرش برین برنشست
سرودشان دویدندش ازچپ و راست
زنه پرده ی چرخ فریاد خاست
روان آن شهنشاه را بنده وار
قضا و قدر از یمین و یسار
نشستند زان پس یلان دلیر
براسبان آهو تک خود چو شیر
یکی کاروان شد ز یثرب روان
خداوند دین میر آن کاروان
همه دشت بانگ روارو گرفت
زماه علم چرخ پرتو گرفت
بهین معنی صورت کاف و نون
چو جان ازتن یثرب آمد برون
چه جانی که جز پاک ذات خدای
فدایش همه اهل هردوسرای
همه نوریان پیکری تابناک
درآن پیکر آن پاک تن جان پاک
چنین جان زپیکر چو بیرون شود
همه آفرینش دگرگون شود
چه آید ازآن تن که جانیش نیست
تو بیجان تنی هیچ دیدی که زیست؟

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدش یادگار آن خداوند دین
یکی باره ازسید المرسلین
هوش مصنوعی: او به یادگار آن خداوند دین، یکی از فرزندان سید المرسلین (پیامبران) است.
جهان تنگ درپیش یک گام او
براق شهادت زحق نام او
هوش مصنوعی: جهان به واسطه یک قدم او، به تنگنایی تبدیل می‌شود و براق بودن شهادت هم در نام او نهفته است.
یکی گوی زر قرص خور در دمش
یکی نعل سیمین هلال ازسمش
هوش مصنوعی: یک توپ طلا در دهنش دارد و یک ناخن نقره‌ای هلال هم از پایش بیرون زده است.
فتاده زیک سم آن تیز تک
مه نو گه دو به بام فلک
هوش مصنوعی: در اثر یک حادثه، ستاره‌ای درخشان بر روی آسمان نمایان شده و در مقطعی خاص در بالای آسمان قرار گرفته است.
شدی آن همایون تک رهنمون
به یک جنبش ازهر دوگیتی برون
هوش مصنوعی: تو به قدری برجسته و باارزش هستی که به یک حرکت، می‌توانی از این دو جهان فراتر بروی.
نمودی سوار ار برای شنا
رکاب ار به پهلوی او آشنا
هوش مصنوعی: اگر تو بر اسب سوار شده‌ای و برای شنا آماده‌ای، باید بدان که همدم تو در این مسیر، کسی است که با او آشنایی داری.
به کیهان ندیدیش بی شک و ریب
مگر دربیابان و میدان غیب
هوش مصنوعی: به طور قطع و بدون شک، تو کیهان را ندیدی جز در بیابان و در عرصه‌های پنهان.
همین بس که آن باره ی سرفراز
بدی اسب پیغمبر بی نیاز
هوش مصنوعی: کافی است که آن بار زیبایی، همانند اسب پیامبر است که نیازی به دیگران ندارد.
ندیده گه تک ستاره خوی اش
ندیده است چشمی غبار پی اش
هوش مصنوعی: هیچ چشمی که نتوانسته است تنها زیبایی او را ببیند، غبار پای او را نیز مشاهده نکرده است.
برآمد شهنشاه گردون براق
بدان باره چون مصطفی بربراق
هوش مصنوعی: به آسمان، پادشاه بزرگ و نورانی ظاهر شد، همان‌طور که پیامبر اسلام بر مرکب براق ظهور کرد.
نه شه گر عنانش نگه داشتی
قدم زانسوی چرخ بگذاشتی
هوش مصنوعی: اگر تو کنترل و هدایت پادشاهی را در دستان خود نگه نداشتی، قدم گذاشتن از سوی دیگری، که چرخ تقدیر را به گردش می‌آورد، بی‌فایده است.
زشوق سواری چنان ذوالجناح
برون آمدش ازجوارح جناح
هوش مصنوعی: از عشق سواری، همچون ذوالجناح، از ناحیه بال‌ها و اعضایش بیرون آمده است.
چو بنشست بر پشت آن شاه دین
رسید این ندا زآسمان بر زمین
هوش مصنوعی: وقتی آن فرمانروای بزرگ بر جای خود نشسته بود، صدایی از آسمان به زمین رسید.
که زین تو ای باره عرش خدای
بود راکبت ایزد رهنمای
هوش مصنوعی: این چهره تو، همچون فرشتگان، به عرش خداوند نزدیک است و سوار بر آن، وجود الهی به راهنمایی می‌پردازد.
سمندی چنان را سواری چنین
سزا باشد اربر نشیند به زین
هوش مصنوعی: سمند باید سواری با ارزش و شایسته داشته باشد، مانند آنکه ارباب بر زین نشسته باشد.
ازین به نیامد به کیهان سوار
مگر احمد و صاحب ذوالفقار
هوش مصنوعی: تنها کسی که به آسمان‌ها سفر کرد، جز احمد و صاحب ذوالفقار نیست.
توگفتی چو آن شه به زین برنشست
که یزدان به عرش برین برنشست
هوش مصنوعی: تو گفتی وقتی آن پادشاه بر زین سوار شد، مانند این است که خداوند به عرش بلند خود نشسته است.
سرودشان دویدندش ازچپ و راست
زنه پرده ی چرخ فریاد خاست
هوش مصنوعی: آواز و شادمانی آنها از دو طرف به گوش می‌رسید و مانند پرده‌ای که در آسمان و بر روی چرخ فلک به اهتزاز درآمده، صدا بلند شد.
روان آن شهنشاه را بنده وار
قضا و قدر از یمین و یسار
هوش مصنوعی: روح آن پادشاه با کمال تواضع تحت تأثیر تقدیر و سرنوشت از دو سمت راست و چپ قرار دارد.
نشستند زان پس یلان دلیر
براسبان آهو تک خود چو شیر
هوش مصنوعی: پس از آن، دلاوران بر اسب‌های شجاع خود نشسته‌اند، مانند شیرانی تنها و قوی در تعقیب آهوها.
یکی کاروان شد ز یثرب روان
خداوند دین میر آن کاروان
هوش مصنوعی: یک کاروان از یثرب به راه افتاد که پیامبر خدا رهبر آن کاروان بود.
همه دشت بانگ روارو گرفت
زماه علم چرخ پرتو گرفت
هوش مصنوعی: در تمام دشت‌ها صدای شگفتی به گوش می‌رسد و از نور علم، آسمان روشن شده است.
بهین معنی صورت کاف و نون
چو جان ازتن یثرب آمد برون
هوش مصنوعی: بهترین معنا همانند حرف کاف و نون است، مانند این که جان از تن یثرب خارج می‌شود.
چه جانی که جز پاک ذات خدای
فدایش همه اهل هردوسرای
هوش مصنوعی: چه روحی شیرین و عزیز است که فقط برای ذات پاک خدا ارزش دارد و دیگر هیچکس در دو جهان به اندازه او اهمیت ندارد.
همه نوریان پیکری تابناک
درآن پیکر آن پاک تن جان پاک
هوش مصنوعی: همه افراد نورانی دارای یک جسم درخشان هستند و در این جسم، روحی پاک وجود دارد.
چنین جان زپیکر چو بیرون شود
همه آفرینش دگرگون شود
هوش مصنوعی: وقتی جان از بدن بیرون می‌رود، همه چیز در آفرینش دگرگون می‌شود.
چه آید ازآن تن که جانیش نیست
تو بیجان تنی هیچ دیدی که زیست؟
هوش مصنوعی: چه فایده‌ای دارد از بدنی که روحی در آن نیست؟ آیا تو هیچ‌گاه دیده‌ای که بدنی بی‌جان زندگی کند؟