بخش ۱۸ - در نکوهش روزگار و مویه گری برسبط احمد مختار علیه صلوات الملک الجبار
چه بد رسم بی مهری ای روزگار
که باکس نگردی دمی سازگار
سپهرا تو را کینه کارست و بس
نکردی چرا جزبه کین یک نفس
بسی مهتر ای چرخ بیدادگر
زکین تو شد کو به کو دربه در
بسی شهریار از تو ای بدسگال
شد آواره از تختگاه جلال
دمی از تو کشور خدایان دین
ندیدند آسودگی در زمین
نخست از ستیز تو ای بدنهاد
برون آدم از باغ مینو افتاد
صفی الله از جورت آسیب یافت
که از خلد جا درسراندیب یافت
شد از تو خلیل الله نیکنام
زبابل گریزان سوی مصر و شام
چمید از تو صدیق پیغمبرا
زکنعان به زندان مصر اندرا
چو از جور دروتو آشوب یافت
هم از مصرموسی به مدین شتافت
زکید تو ای چرخ آسیمه سار
زبطحا فراری شداحمد به غار
وز آنجا سوی یثرب آورد روی
ستم ها کشید از تو ای زشتخوی
چو با حیدرت سازگاری نبود
زیثرب سوی کوفه هجرت نمود
فکندی پس از یثرب ای پر نفاق
حسین علی رابه مرز عراق
تو سبط نبی ر ا ز روی جفا
برون کردی از تربت مصطفی
تو کردی ز بیداد وکین و ستم
امیر حرم را برون از حرم
زگشت تو کشو خدای جهان
شد آوراه از کشور و خانمان
همانا نترسیدی از خشم اوی
که با داور خود شدی کینه جوی
به شاهی کت اینگونه گردنده کرد
چه بد کردی ای گنبد گرد گرد
کنون اول داستان غم است
که یثرب زمین بنگه ماتم است
روان پیمبر بموید کنون
بدان تربت تابناک اندرون
کنون باید از غم کشیدن خروش
کنون باید آمد چو دریا به جوش
کنون باید از دیده ی اشکبار
فرو سیل ریزم چون ابر بهار
ازین پس من و دیده ی خونفشان
ازین پس من و ناله ی رعدشان
ازین پس من و خاک ماتم به سر
زاشک خود اندر به گل تاکمر
ازین پس من و همچو گل جامه چاک
چو بلبل نواهای اندوهناک
پس از هجرت زاده ی بوتراب
نتابد به یثرب زمین آفتاب
پس از کاروان دیار حجاز
که آهنگ هجرت نمودند ساز
نه رو در ره آرد دگر کاروان
نه هودج نهد بر شتر ساربان
بخش ۱۷ - برآشفتن مروان به ولید به علت دست برداشتن از امام علیه السلام: چو شه سوی آرامگه شد چمانبخش ۱۹ - درخطاب به ارواح مقدسه ی بزرگان دین: بنال ای مدینه بزار ای حرم
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چه بد رسم بی مهری ای روزگار
که باکس نگردی دمی سازگار
هوش مصنوعی: چقدر ناگوار است که ای روزگار، تو حتی لحظهای روشنی و مهربانی به ما نمینمایی.
سپهرا تو را کینه کارست و بس
نکردی چرا جزبه کین یک نفس
هوش مصنوعی: آسمان به تو حسادت میورزد و تو چرا جز به این حسادت لحظهای دیگر نپرداختی؟
بسی مهتر ای چرخ بیدادگر
زکین تو شد کو به کو دربه در
هوش مصنوعی: ای چرخ زمانه، تو به مردم ستم کردی و باعث رنج و درد آنها شدی. اکنون، همه در بلا و بیچارگی در حال گشت و گذار هستند.
بسی شهریار از تو ای بدسگال
شد آواره از تختگاه جلال
هوش مصنوعی: بسیاری از پادشاهان به خاطر رفتار بد تو، از مقام و جایگاه خود رانده شده و بیخانمان شدند.
دمی از تو کشور خدایان دین
ندیدند آسودگی در زمین
هوش مصنوعی: لحظهای از تو زندگی آرام در دنیا را نظاره نکردند، اما در سرزمین خدایان قرار دارند.
نخست از ستیز تو ای بدنهاد
برون آدم از باغ مینو افتاد
هوش مصنوعی: نخستین دلیل خروج انسان از بهشت، خصومت و بدعاملی تو بود.
صفی الله از جورت آسیب یافت
که از خلد جا درسراندیب یافت
هوش مصنوعی: صفیالله از رفتن به بهشت آسیب دید و ناخواسته در سراندیب گرفتار شد.
شد از تو خلیل الله نیکنام
زبابل گریزان سوی مصر و شام
هوش مصنوعی: از تو، خلیل الله، نیک نامی به وجود آمد که از بابل به سوی مصر و شام فرار کرد.
چمید از تو صدیق پیغمبرا
زکنعان به زندان مصر اندرا
هوش مصنوعی: صدیق پیغمبر، یوسف، از سرزمین کنعان به زندان مصر رفت.
چو از جور دروتو آشوب یافت
هم از مصرموسی به مدین شتافت
هوش مصنوعی: وقتی از ظلم و ستم تو به تنگ آمد، مانند موسی که از مصر به مدین رفت، دست به کار شد.
زکید تو ای چرخ آسیمه سار
زبطحا فراری شداحمد به غار
هوش مصنوعی: ای چرخ روزگار، تو که به شدت در حال چرخش هستی، با این حال، احمد به غار فرار کرد و خود را از گزند زمان نجات داد.
وز آنجا سوی یثرب آورد روی
ستم ها کشید از تو ای زشتخوی
هوش مصنوعی: از آنجا به سوی یثرب آمد و سختیها و ظلمهایی را که بر او رفته بود، به یاد آورد، ای زشتخوی.
چو با حیدرت سازگاری نبود
زیثرب سوی کوفه هجرت نمود
هوش مصنوعی: وقتی سازگاری با حیدر (علی) ممکن نبود، زیثرب (زینب) به سوی کوفه رفت.
فکندی پس از یثرب ای پر نفاق
حسین علی رابه مرز عراق
هوش مصنوعی: پس از اینکه در یثرب شروع به کار کردی، ای شخص نفاق، حسین علی را به مرز عراق فرستادی.
تو سبط نبی ر ا ز روی جفا
برون کردی از تربت مصطفی
هوش مصنوعی: تو فرزند نبی هستی، اما به ناحFair به دور از زمین و مزار پیامبر دیگران قرار گرفتهای.
تو کردی ز بیداد وکین و ستم
امیر حرم را برون از حرم
هوش مصنوعی: تو به خاطر ظلم و ستم و کینهتوزی، امیر حرم را از حرم بیرون کردی.
زگشت تو کشو خدای جهان
شد آوراه از کشور و خانمان
هوش مصنوعی: با بازگشت تو، جاذبهای در زندگیام ایجاد شده است که همه چیز را تحت تأثیر قرار داده و دنیای من را پر از نور و خوشبختی کرده است.
همانا نترسیدی از خشم اوی
که با داور خود شدی کینه جوی
هوش مصنوعی: تو از خشم او ترسی نداری، زیرا با قاضیات به دشمنی پرداختهای.
به شاهی کت اینگونه گردنده کرد
چه بد کردی ای گنبد گرد گرد
هوش مصنوعی: ای گنبد گندمی که بر سر شاه میچرخد، چه کار ناگواری انجام دادی که چنین در این وضعیت قرار گرفت.
کنون اول داستان غم است
که یثرب زمین بنگه ماتم است
هوش مصنوعی: حالا زمان آغاز داستان غم و حزن است، چون یثرب حالا به مکانی برای اندوه و سوگواری تبدیل شده است.
روان پیمبر بموید کنون
بدان تربت تابناک اندرون
هوش مصنوعی: روح پیامبر اکنون در کنار آن تربت روشن و درخشان وزید میزند.
کنون باید از غم کشیدن خروش
کنون باید آمد چو دریا به جوش
هوش مصنوعی: اکنون باید از غم رهایی یابی و سر به اعتراض بلند کنی، اکنون باید مثل دریا به جوش و خروش بیفتی.
کنون باید از دیده ی اشکبار
فرو سیل ریزم چون ابر بهار
هوش مصنوعی: اکنون باید از چشمان اشک آلود خود مانند باران بهاری ریزش کنم.
ازین پس من و دیده ی خونفشان
ازین پس من و ناله ی رعدشان
هوش مصنوعی: از این به بعد من و چشمانم که مانند خون میگریند، از این به بعد من و صدای نالهی رعد.
ازین پس من و خاک ماتم به سر
زاشک خود اندر به گل تاکمر
هوش مصنوعی: از این پس من و خاک در سوگ و غم خواهیم بود و اشکهایمان به مانند گل، بر روی زمین خواهد ریخت.
ازین پس من و همچو گل جامه چاک
چو بلبل نواهای اندوهناک
هوش مصنوعی: دیگر من و مانند گل، در حالیکه لباس من آسیب دیده است، مانند بلبل نغمههای غمناک میخوانیم.
پس از هجرت زاده ی بوتراب
نتابد به یثرب زمین آفتاب
هوش مصنوعی: پس از مهاجرت، فرزند بوتراب (علی علیهالسلام) در یثرب (مدینه) به دنیا نخواهد آورد که بر زمین آفتابی تابان باشد.
پس از کاروان دیار حجاز
که آهنگ هجرت نمودند ساز
هوش مصنوعی: پس از این که کاروانی که به سرزمین حجاز تعلق داشت، آماده هجرت شدند، این ساز به صدا درآمد.
نه رو در ره آرد دگر کاروان
نه هودج نهد بر شتر ساربان
هوش مصنوعی: هیچ کاروانی دیگر در این مسیر نمیآید و سوارکار هم بار خود را بر روی شتر نمیگذارد.