بخش ۱۵ - گفتگوی امام علیه السلام با آن سه تن
بفرمود کای مهتران سترگ
برآنم که رو داده کاری بزرگ
معاویه بربسته زین نشئه رخت
نشسته یزیدش به بالای تخت
دراین شب گمانم که خواهد ولید
زما اخذ بیعت برای یزید
بدین کار چاره چه و چیست رای
شدن خوب تر یا که ماندن به جای
به پاسخ سرودند کای رهنما
تو داناتری کارها را زما
تو زی او روان شوکه ما هرسه تن
نخواهیم رفتن درآن انجمن
چو گفتند این شه به ایوان خویش
ره از تربت پاک بنهاد پیش
به کاخ ولیدی چو بنمود جای
زخویشان و یاران رزم آزمای
گزین کرد سی مرد خنجر گزار
همه جنگجوی و همه نامدار
شهنشه بدان پاکدینان سرود
که ای نامداران با فر وجود
از یدر بیاید همراه من
بدانجا که خواهم شدن گامزن
درآنجا به بیغوله ای درکمین
نشینید چون ضغیم خشمگین
درآنگه که آواز من بشنوید
درآنجا که من هستم اندر شوید
درآرید دست و بیازید تیغ
مدارید از جنگ جستن دریغ
چو این گفت بنمود زیب سرا
همان نغز دستار پیغمبرا
بپوشید دراعه ی مصطفی
بیفزود زان جامه تن را صفا
گرفت آن خداوند موسی غلام
به کف برعصای رسول انام
سوی والی یثرب آورد روی
شهنشاه و یاران به همراه اوی
چو خور درسرای امارت بتافت
همه برزن وکوی از او نوریافت
نگهبان یثرب شدش پیشباز
ببردش به پاس بزرگی نماز
چو آسود لختی پی گفتگوی
به شه والی یثرب آورد روی
نخستین نمود او چو گفتار سر
زمرگ معاویه دادش خبر
سپس خواند منشور دارای شام
به فرخنده فرزند خیرالانام
بدو گفت: ایدون ترا چیست رای
بیندیش ژرف و به پاسخ گرای
که در کار بیعت چه گویی همی
زمهر و زکین تا چه جویی همی
شهش گفت: نبود سزا ای ولید
که بیعت نهانی کنم با یزید
یک امشب درنگ آر تا صبحدم
کنم هرچه باید همی کردیاد
تو بنشین به گاه و بساز انجمن
بخوان مردمان را بر خویشتن
من آیم بدان انجمن بامداد
کنم هر چه باید همی کرد یاد
که مردم بدانند و آگه شوند
چو من بگروم سربسر بگروند
بدو گفت والی جز این نیست رای
همه هر چه فرمودی آرم به جای
همه کار بندم به دلخواه تو
برو باد دادار همراه تو
چو مروان دون ازولید این شنید
بزد نعره سخت وزجا بردمید
بخش ۱۴ - رسیدن نامه ی یزید به ولید: درآن بد نوشته که ای نامداربخش ۱۶ - برانگیختن مروان حکم ولید را در بیعت از امام و رفتن آنحضرت ازآنجا به خشم: بدو گفت کاین کرده نبود پسند
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بفرمود کای مهتران سترگ
برآنم که رو داده کاری بزرگ
هوش مصنوعی: فرمود که ای بزرگان، من تصمیم دارم که کاری بزرگ انجام دهم.
معاویه بربسته زین نشئه رخت
نشسته یزیدش به بالای تخت
هوش مصنوعی: معاویه در حالی که به حالتی سرخوش و مست نشسته است، یزید را بر روی تخت سلطنت خود نشسته میبیند.
دراین شب گمانم که خواهد ولید
زما اخذ بیعت برای یزید
هوش مصنوعی: در این شب، به نظر میرسد که از من برای یزید پیمان بیعت میگیرند.
بدین کار چاره چه و چیست رای
شدن خوب تر یا که ماندن به جای
هوش مصنوعی: در این موقعیت، چه راه حلی وجود دارد و چه نظری ارائه میشود؟ بهتر است که انتخاب کنیم یا در همان وضعیت باقی بمانیم؟
به پاسخ سرودند کای رهنما
تو داناتری کارها را زما
هوش مصنوعی: در جواب گفتند که ای نیکو راهنما، تو نسبت به ما در شیوههای کار آگاهی و دانش بیشتری داری.
تو زی او روان شوکه ما هرسه تن
نخواهیم رفتن درآن انجمن
هوش مصنوعی: تو به سوی او روان شو، چون ما هر سه نفر نمیخواهیم در آن جمع حاضر شویم.
چو گفتند این شه به ایوان خویش
ره از تربت پاک بنهاد پیش
هوش مصنوعی: وقتی گفتند این پادشاه به کاخ خود رفت، راهی را از روی تربت پاک پیش گرفت.
به کاخ ولیدی چو بنمود جای
زخویشان و یاران رزم آزمای
هوش مصنوعی: وقتی که کاخ ولی را به یاران و دوستان جنگجو نشان دادند، آن مکان برایشان نمایان شد.
گزین کرد سی مرد خنجر گزار
همه جنگجوی و همه نامدار
هوش مصنوعی: سی مرد با ویژگیهای خاص و شجاعت بالا انتخاب شدند تا در کنار هم به جنگ بپردازند و همگی از سرشناسها و قهرمانان هستند.
شهنشه بدان پاکدینان سرود
که ای نامداران با فر وجود
هوش مصنوعی: شاه بزرگ به پاکدلان و نیکان گفت که ای نامداران، با وجودی پر از زیبایی و صفا.
از یدر بیاید همراه من
بدانجا که خواهم شدن گامزن
هوش مصنوعی: از اینجا به همراه من بیا به جایی که میخواهم بروم و قدم بردارم.
درآنجا به بیغوله ای درکمین
نشینید چون ضغیم خشمگین
هوش مصنوعی: در آنجا مانند گربه ای خشمگین و پنهان در گوشه ای نشسته اید.
درآنگه که آواز من بشنوید
درآنجا که من هستم اندر شوید
هوش مصنوعی: زمانی که صدای من را بشنوید، در همان جا که من هستم، در آنجا حاضر شوید.
درآرید دست و بیازید تیغ
مدارید از جنگ جستن دریغ
هوش مصنوعی: به میدان بیایید و با قدرت جنگ کنید، از نبرد فرار نکنید و زخمها و چالشها را پشت سر بگذارید.
چو این گفت بنمود زیب سرا
همان نغز دستار پیغمبرا
هوش مصنوعی: وقتی او این را گفت، زیبایی تمام آراستگی و جلوه را نشان داد، همانطور که دستار پیامبر زیبا و دلنواز است.
بپوشید دراعه ی مصطفی
بیفزود زان جامه تن را صفا
هوش مصنوعی: با پوشیدن لباس پیامبر پاکیزگی و زیبایی بر وجود خود بیفزایید.
گرفت آن خداوند موسی غلام
به کف برعصای رسول انام
هوش مصنوعی: خداوند موسی را گرفت و او را به عنوان فرستادهای انتخاب کرد تا با عصای خود راهنمایی کند.
سوی والی یثرب آورد روی
شهنشاه و یاران به همراه اوی
هوش مصنوعی: شهنشاه به همراه یارانش به سوی والی یثرب حرکت کرد و به سمت او روی آورد.
چو خور درسرای امارت بتافت
همه برزن وکوی از او نوریافت
هوش مصنوعی: هنگامی که خورشید در آسمان حکومت کرد، تمام کوچهها و خیابانها از روشنایی او بهرهمند شدند.
نگهبان یثرب شدش پیشباز
ببردش به پاس بزرگی نماز
هوش مصنوعی: نگهبان یثرب به استقبال او آمد و او را به خاطر بزرگی و مقامش به نماز برد.
چو آسود لختی پی گفتگوی
به شه والی یثرب آورد روی
هوش مصنوعی: پس از آنکه کمی آرام گرفت و استراحت کرد، به سمت والی یثرب (مدینه) رفت و با او گفتگو کرد.
نخستین نمود او چو گفتار سر
زمرگ معاویه دادش خبر
هوش مصنوعی: ابتدا، او با خبر از مرگ معاویه، سخنی بیان کرد.
سپس خواند منشور دارای شام
به فرخنده فرزند خیرالانام
هوش مصنوعی: سپس منشوری را که در آن درباره شام بود، برای فرزند خوشبخت و نیکوکار خواند.
بدو گفت: ایدون ترا چیست رای
بیندیش ژرف و به پاسخ گرای
هوش مصنوعی: به او گفت: پس تو چه نظری داری؟ عمیق فکر کن و به جواب برس.
که در کار بیعت چه گویی همی
زمهر و زکین تا چه جویی همی
هوش مصنوعی: در مورد بیعت، چه نظری داری؟ از مهر و محبت چه میخواهی؟
شهش گفت: نبود سزا ای ولید
که بیعت نهانی کنم با یزید
هوش مصنوعی: شهش گفت: ای ولید، مناسب نیست که من به صورت پنهانی با یزید بیعت کنم.
یک امشب درنگ آر تا صبحدم
کنم هرچه باید همی کردیاد
هوش مصنوعی: امشب کمی توقف کن و تا صبح به یاد بیاورم هر آنچه که باید انجام میدادی.
تو بنشین به گاه و بساز انجمن
بخوان مردمان را بر خویشتن
هوش مصنوعی: تو در جایی بنشین و جمعی را دور خود جمع کن و آنها را به سخنان خود دعوت کن.
من آیم بدان انجمن بامداد
کنم هر چه باید همی کرد یاد
هوش مصنوعی: من صبح به آن جمع میآیم و هر کاری که باید انجام دهم را به خاطر میسپارم.
که مردم بدانند و آگه شوند
چو من بگروم سربسر بگروند
هوش مصنوعی: مردم باید بفهمند و آگاه شوند؛ اگر من به شدت گریه کنم، آنها هم به حال من خواهند گریست.
بدو گفت والی جز این نیست رای
همه هر چه فرمودی آرم به جای
هوش مصنوعی: والی به او گفت: «رای دیگری وجود ندارد، هر چه که تو گفتی، من آن را به اجرا در میآورم.»
همه کار بندم به دلخواه تو
برو باد دادار همراه تو
هوش مصنوعی: همه کارهایم را طبق میل و خواسته تو انجام میدهم؛ باد خوش، همسفر تو باشد.
چو مروان دون ازولید این شنید
بزد نعره سخت وزجا بردمید
هوش مصنوعی: مروان، که شخصیتی مهم و قدرتمند بود، وقتی این خبر را از ولید شنید، به شدت نعره زد و از مکان خود به شدت خارج شد.