شمارهٔ ۴ - در مدح باب الحوایج موسی بن جعفر علیهماالسلام
سزد گر با دل پژمان کنم یاد
درود از بسته ی زنجیر بیداد
پناه خلق و فرزند پیمبر
امام هفتمین موسی بن جعفر
اسیر فتنه ی بدخواه ملعون
غریب افتاده در زندان هارون
صفی الله را تاج نتایج
شه دنیا و دین باب الحوایج
شهید زهر کین فرسوده ی بند
ز دنیا رفته دور از جفت و فرزند
برابر کربلا را کاظمینش
غنود [او] خود به تربت چون حسینش
فراز تربت آن گوهر پاک
دو گنبد برکشیده سر بر افلاک
از آن هر دو ضریح ار بازپرسی
یکی عرش است و آن دیگر چو کرسی
گر آن شاه از خلافت تاج بودش
به ارث از صاحب معراج بودش
نموده رو زلیخای جهان را
چو یوسف جسته در زندان مکان را
کلیمی دیده گوناگون سآمت
ز بدکرداری فرعون امت
خلیلی کنج زندان منجنیقش
ز زهر اندر جگر نار حریقش
ندانسته به بند اندر شب از روز
ندیده روی مهر گیتی افروز
هلال آسان نزار اندامش از غم
ز اشکش بر گل رخساره شبنم
بنفشه وار سال و مه ز تشویش
نهاده بر سر زانو سر خویش
نگشته خاطرش از غم دمی شاد
تنش لرزان چو سرو از جنبش باد
چو شیر ار بود در زنجیر تقدیر
نیاید عار شیران را ز زنجیر
نه هیچ از بندگی یکدم جدا بود
نه کس در خاطرش غیر از خدا بود
به خاک اندر نهاده صبح تا شام
برای سجده ی حق هفت اندام
نگردیده وزان بر وی نسیمی
نه او را غیر زندانبان ندیمی
نه یک همدم که با او راز گفتی
حدیث غربت خود بازگفتی
رخش سیلی خور جور زمانه
تنش نیلی ز زخم تازیانه
به مرگ آنگه که او بر خاک سر داشت
نه خواهر نی برادر نی پسر داشت
ببخشد زندگی گر کردگارم
بپاید مدت ناپایدارم
سراسر قصه ی او بازگویم
به خوناب جگر رخساره شویم
بدان سان سازم این راز آشکارا
که خون خیزد ز چشم سنگ خارا
شمارهٔ ۳ - در منقبت شاه اولیاء علیه السلام گوید: سریر آرای ایوان هدایتشمارهٔ ۵ - در مدح شیخ و مرشد خویش گوید: کنون گویم ثنا مرد خدا را
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سزد گر با دل پژمان کنم یاد
درود از بسته ی زنجیر بیداد
هوش مصنوعی: اگر با دل اندوهگین خود به یاد تو بیفتم، شایسته است که از بند زندانیانی که مورد ظلم قرار گرفتهاند، یاد کنم.
پناه خلق و فرزند پیمبر
امام هفتمین موسی بن جعفر
هوش مصنوعی: پناهگاه مردم و فرزند پیامبر، امام هفتم، موسی بن جعفر است.
اسیر فتنه ی بدخواه ملعون
غریب افتاده در زندان هارون
هوش مصنوعی: شخصی در دام توطئه و کید دشمنان گرفتار شده و در تنهایی و حسرت، در زندانی که هارون حاکم است، به سر میبرد.
صفی الله را تاج نتایج
شه دنیا و دین باب الحوایج
هوش مصنوعی: صفی الله، مظهر و نماینده خاص خداوند است که برترین و پربارترین نتایج زندگی دنیوی و معنوی را به همراه دارد و در نیازها و دعاها به او پناه میبرند.
شهید زهر کین فرسوده ی بند
ز دنیا رفته دور از جفت و فرزند
هوش مصنوعی: شهیدی که به خاطر زهر کینه دچار خستگی و رنج شده، از دنیا رفته و از همراه و فرزند خود دور است.
برابر کربلا را کاظمینش
غنود [او] خود به تربت چون حسینش
هوش مصنوعی: در کاظمین، که مکانی مقدس است، آرامگاه امامان بزرگ وجود دارد، و آنجا خود را در کنار تربت حسین، شهید کربلا، آرام میسازد.
فراز تربت آن گوهر پاک
دو گنبد برکشیده سر بر افلاک
هوش مصنوعی: در بالای خاک پاک آن گوهر ارزشمند، دو گنبد بلند به آسمان کشیده شدهاند.
از آن هر دو ضریح ار بازپرسی
یکی عرش است و آن دیگر چو کرسی
هوش مصنوعی: اگر از هر دو مکان مقدس سوال کنی، یکی به عرش آسمانی مرتبط است و دیگری مانند یک کرسی زمین است.
گر آن شاه از خلافت تاج بودش
به ارث از صاحب معراج بودش
هوش مصنوعی: اگر آن پادشاهی که در مقام خلافت است، تاج و تختش ارثی از کسی باشد که به عرش اعلا رفته است، نشان دهندهی عظمت و جایگاه اوست.
نموده رو زلیخای جهان را
چو یوسف جسته در زندان مکان را
هوش مصنوعی: چهره زیبا و دلربا مانند زلیخا در این دنیا مانند یوسف، باعث شده که مکان زندان نیز تبدیل به جایی جذاب و دلنشین شود.
کلیمی دیده گوناگون سآمت
ز بدکرداری فرعون امت
هوش مصنوعی: یک شخص یهودی با دیدن رفتارهای ناپسند فرعون، دچار احساسات و نگرانیهای مختلف میشود.
خلیلی کنج زندان منجنیقش
ز زهر اندر جگر نار حریقش
هوش مصنوعی: کیفیت زندگی زندانی من در دستان خلیلی است که با زهر درون جگر آتشینش میخواهد مرا نابود کند.
ندانسته به بند اندر شب از روز
ندیده روی مهر گیتی افروز
هوش مصنوعی: به نادانی در شب در بند هستم و در روز، چهره خورشید را نمیبینم که جهان را روشن میکند.
هلال آسان نزار اندامش از غم
ز اشکش بر گل رخساره شبنم
هوش مصنوعی: هلال به آرامی دراز میشود و اندامش به خاطر غم، اشک از چهرهاش بر گلهای مرطوب شبنم میریزد.
بنفشه وار سال و مه ز تشویش
نهاده بر سر زانو سر خویش
هوش مصنوعی: مانند بنفشه، در اثر نگرانی و اضطراب، سرم را بر زانویم گذاشتهام و در آرامش به فکر فرو رفتهام.
نگشته خاطرش از غم دمی شاد
تنش لرزان چو سرو از جنبش باد
هوش مصنوعی: دلش هیچگاه از غم شاد نبوده و بدنش مانند درخت سروی است که به خاطر وزش باد لرزان است.
چو شیر ار بود در زنجیر تقدیر
نیاید عار شیران را ز زنجیر
هوش مصنوعی: اگرچه شیر در زنجیر تقدیر گرفتار باشد، اما این وضعیت به ارزش و شجاعت شیر لطمهای نمیزند و عار و ننگ بر شیران نمینشیند.
نه هیچ از بندگی یکدم جدا بود
نه کس در خاطرش غیر از خدا بود
هوش مصنوعی: هیچگاه از بندگی خداوند جدا نشد و در دلش هیچکس جز پروردگارش نبود.
به خاک اندر نهاده صبح تا شام
برای سجده ی حق هفت اندام
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که انسان از صبح تا شب در تلاش و خدمت به خداوند است، و برای این منظور تمام وجود خود را وقف میکند. به نوعی، اشاره به ادب و احترام به خداوند دارد و نشان میدهد که انسان با تمام وجود برای سجده و عبادت تلاش میکند.
نگردیده وزان بر وی نسیمی
نه او را غیر زندانبان ندیمی
هوش مصنوعی: در میان این زندان، نسیمی نیز نمیوزد و تنها کسی که در اینجا هست، زندانبان است.
نه یک همدم که با او راز گفتی
حدیث غربت خود بازگفتی
هوش مصنوعی: شما نه تنها یک همراز نداشتهاید که با او از دلتنگیها و تنهاییتان بگویید، بلکه حتی نمیتوانید احساسات خود را به کسی منتقل کنید.
رخش سیلی خور جور زمانه
تنش نیلی ز زخم تازیانه
هوش مصنوعی: اسب زیبا و نجیبِ من به خاطر ضربات سخت و ظلمهای روزگار، آسیب دیده و زخمهایی به او رسیده است.
به مرگ آنگه که او بر خاک سر داشت
نه خواهر نی برادر نی پسر داشت
هوش مصنوعی: او در زمانی که بر خاک افتاده و به مرگ نزدیک بود، هیچکسی از خانوادهاش، نه خواهر و نه برادر و نه فرزند، در کنارش نبود.
ببخشد زندگی گر کردگارم
بپاید مدت ناپایدارم
هوش مصنوعی: اگر زندگیام را ببخشد، امیدوارم که خداوند، این لحظات ناپایدار و کوتاهمدت را نگه دارد.
سراسر قصه ی او بازگویم
به خوناب جگر رخساره شویم
هوش مصنوعی: من تمام داستان او را با دلی خونین و چهرهای پژمرده برایتان روایت میکنم.
بدان سان سازم این راز آشکارا
که خون خیزد ز چشم سنگ خارا
هوش مصنوعی: من به این شیوه راز خود را فاش خواهم کرد که حتی سنگ خارا هم از شدت احساس، اشکش بریزد.