گنجور

شمارهٔ ۶ - ایضاً

پیکری بیگناه را دیدم
چو گنهکار در جحیم افتاد
پخته کردش چو خام طبعش یافت
مالک دوزخش که بود استاد
زان پس از دوزخش برون آورد
تا کند موضع خراب آباد
بر لبش چون بلطف آب فشاند
سوز و تا بیش در نهاد نهاد
در جهان کآب آتش افروزد
جز در آن طبع کس ندارد یاد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پیکری بیگناه را دیدم
چو گنهکار در جحیم افتاد
هوش مصنوعی: دیدم که یک انسان بی‌گناه در حال suffering و درد و عذاب به سر می‌برد، انگار که گناهکاری در آتش جهنم گرفتار شده است.
پخته کردش چو خام طبعش یافت
مالک دوزخش که بود استاد
هوش مصنوعی: او را همان‌طور که خام بود تربیت کرد و در نتیجه، مالک دوزخش را که استادش بود پیدا کرد.
زان پس از دوزخش برون آورد
تا کند موضع خراب آباد
هوش مصنوعی: پس از آنکه او را از دوزخ نجات داد، برآمد تا جایی که ویران شده را آباد کند.
بر لبش چون بلطف آب فشاند
سوز و تا بیش در نهاد نهاد
هوش مصنوعی: لبان او همچون آبی نرم و ملایم بر دل می‌نشیند و هرچه بیشتر در وجودش نفوذ می‌کند، احساس عمیق‌تری را ایجاد می‌کند.
در جهان کآب آتش افروزد
جز در آن طبع کس ندارد یاد
هوش مصنوعی: در دنیایی که آتش بر اثر آب شعله‌ور می‌شود، هیچ‌کس جز خود آن فرد، چنین خاصیتی را به یاد ندارد.