شمارهٔ ۱۳ - ایضاً
آمد بر من خادمکی همچو دو پیکر
ز آهن زده بر خود گرهی سخت میانش
دارد دو سر و یک دهن اما دهنش را
نی رسته دندان بوی اندر نه زبانش
وین طرفه که بی آنکه نماید سر دندان
پاره کند آنرا که در آید بدهانش
بی روح و روانست ولی کار بری جلد
دارد ذکر اما کس و کونست عیانش
تا در نکنی در کس و کون وی انگشت
در کار نیاید تن بی روح و روانش
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آمد بر من خادمکی همچو دو پیکر
ز آهن زده بر خود گرهی سخت میانش
هوش مصنوعی: خدمتکاری به سراغ من آمد که مانند دو تکه آهن به هم پیوسته بود و گرهای محکم در میان آنها وجود داشت.
دارد دو سر و یک دهن اما دهنش را
نی رسته دندان بوی اندر نه زبانش
هوش مصنوعی: این جمله به موجودی اشاره دارد که دو سر و یک دهان دارد، ولی دندانهایش نمایان نیستند و نمیتواند صحبت کند. این توصیف میتواند به حالت یا ویژگی خاصی از آن موجود اشاره داشته باشد که باعث میشود نتواند به درستی ارتباط برقرار کند.
وین طرفه که بی آنکه نماید سر دندان
پاره کند آنرا که در آید بدهانش
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که شخصی میتواند بدون آنکه نشانی از خود نشان دهد، توانایی دارد تا به راحتی چیزی را که به او نزدیک میشود، آسیب بزند یا از بین ببرد. این نوعی قدرت نهفته است که به ظاهر دیده نمیشود، اما وجود دارد.
بی روح و روانست ولی کار بری جلد
دارد ذکر اما کس و کونست عیانش
هوش مصنوعی: بدون روح و جان است، اما کارِ خود را با ظاهری مناسب انجام میدهد. نام او در ذکر آمده، ولی وجود واقعیاش برای همگان آشکار نیست.
تا در نکنی در کس و کون وی انگشت
در کار نیاید تن بی روح و روانش
هوش مصنوعی: تا زمانی که در دل و جان کسی نفوذ نکنی، هیچ اثر و تاثیری بر کارهای او نخواهی گذاشت و وجودش بیروح و بینفس خواهد بود.