گنجور

شمارهٔ ٣

وز آنجا سوی اطفالم گذر کن
عزیزانرا ز حال من خبرکن
محمد را بپرس از من فراوان
حسن را هم ببر در گیر چون جان
بگو با هر دو نور دیده من
که هستند از عزیزی روح در تن
که روزی بی شما سالیست ما را
چو خال دلبران حالیست ما را
دگر خورد و بزرگی را که بینی
که باشد نسبت ایشانرا به بینی
یکایک را بصد اشفاق و صد ناز
ببر در گیر تنگ و نیک بنواز
پس آنگه جمله را بنشان و برگوی
ز بهر خاطرم ای باد خوشبوی
که در غربت مرا تا چند مانید
بهمت با خراسانم رسانید
خدایا جمله را در عصمت خود
نگهدار از بلای مردم بد
ز هجرت هفتصد بود و چل و یک
که اندر روزگار نیک اندک
من این نامه رسانیدم به آخر
بتوفیق خدای فرد قادر
بدینسان کار نامه کس نگفتست
در این بحر چون من کس نسفتست
بگفتم تا ازین پس روزگاری
ز من ماند بدوران یادگاری
گمان دارم که هرک این نامه خواند
نفس را بر دعای خیر راند
من ار باقی نباشم سهل باشد
بماند آنک چون من اهل باشد
در ایندم کین دعا ابن یمین گفت
بصدق آمین ز پی روح الامین گفت

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وز آنجا سوی اطفالم گذر کن
عزیزانرا ز حال من خبرکن
هوش مصنوعی: از آن مکان به سوی فرزندانم برو و از حال و روز من به عزیزانم خبر بده.
محمد را بپرس از من فراوان
حسن را هم ببر در گیر چون جان
هوش مصنوعی: از محمد بپرس که چقدر به من نزدیک است و حسن را هم با خود ببر، چون او برای من به اندازه جانم ارزشمند است.
بگو با هر دو نور دیده من
که هستند از عزیزی روح در تن
هوش مصنوعی: بگو که نور چشم من، که از روح عزیزم در وجودم حضور دارند، چه کسانی هستند.
که روزی بی شما سالیست ما را
چو خال دلبران حالیست ما را
هوش مصنوعی: روزهایی که بدون شما می‌گذرد، برامون مثل یک سال طولانی و سخت است، مثل نشانه‌ای بر دل عاشقان که حال ما را نشان می‌دهد.
دگر خورد و بزرگی را که بینی
که باشد نسبت ایشانرا به بینی
هوش مصنوعی: اگر کسی را ببینی که بزرگ و مهم است، به یاد داشته باش که او هم روزی مثل دیگران عادی بوده و تغییر کرده است.
یکایک را بصد اشفاق و صد ناز
ببر در گیر تنگ و نیک بنواز
هوش مصنوعی: هر یک را با محبت و ناز بسیار همراه ببر و در آغوش بگیر و به خوبی نوازش کن.
پس آنگه جمله را بنشان و برگوی
ز بهر خاطرم ای باد خوشبوی
هوش مصنوعی: پس همه را جمع کن و به خاطر من، ای نسیم خوشبو، سخنی بگو.
که در غربت مرا تا چند مانید
بهمت با خراسانم رسانید
هوش مصنوعی: چرا در این غربت مرا نگه می‌دارید؟ با کمک شما باید به خراسان برسم.
خدایا جمله را در عصمت خود
نگهدار از بلای مردم بد
هوش مصنوعی: خدایا، همه را در حفاظت خودت نگه‌دار و ما را از آسیب‌های مردمان بد دور کن.
ز هجرت هفتصد بود و چل و یک
که اندر روزگار نیک اندک
هوش مصنوعی: از زمانی که هجرت انجام شد، هفتصد و سی و یک سال گذشته است و در این دوران، در روزگار خوب، فرصت‌های کم‌تری پیش آمده است.
من این نامه رسانیدم به آخر
بتوفیق خدای فرد قادر
هوش مصنوعی: من این نامه را به پایان رساندم به یاری خدای یگانه و توانا.
بدینسان کار نامه کس نگفتست
در این بحر چون من کس نسفتست
هوش مصنوعی: هیچ‌کس به اندازه‌ی من در این دریا از زندگی و سرگذشت خود سخن نگفته است.
بگفتم تا ازین پس روزگاری
ز من ماند بدوران یادگاری
هوش مصنوعی: من گفتم از این پس به یاد دوران، چیزی از من باقی نخواهد ماند.
گمان دارم که هرک این نامه خواند
نفس را بر دعای خیر راند
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد هر کسی که این نامه را بخواند، دعای خیر و نیکی برای من خواهد کرد و نام نیک من را بر زبان خواهد آورد.
من ار باقی نباشم سهل باشد
بماند آنک چون من اهل باشد
هوش مصنوعی: اگر من دیگر وجود نداشته باشم، خیلی هم مهم نیست، زیرا چیزی که ارزشمند است آن است که او که مانند من باشد، باقی بماند.
در ایندم کین دعا ابن یمین گفت
بصدق آمین ز پی روح الامین گفت
هوش مصنوعی: در آینده، دعا و نیکی که ابن یمین با صداقت گفت، برای روح القدس و برکت آن بیان شده است.