گنجور

شمارهٔ ٨٠

از مال مهتری نبود کسب فضل کن
کانکس که فاضلست بگیتی مسو دست
گر جهل با غناست همه عاران کس است
با فقر ساختیم که فخر محمدست
باز آمدم از آنچه هوا بود رهنماش
عقلم نمود راه که این عود احمدست
چون با قضا مرام موافق نهاده اند
زندان مرا مقابل صرح ممرد است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از مال مهتری نبود کسب فضل کن
کانکس که فاضلست بگیتی مسو دست
هوش مصنوعی: از ثروت و دارایی دیگران بهره‌ای نبر و به دنبال کسب علم و فضیلت باش؛ زیرا کسی که فاضل و با دانش است، دیگران را به خود جذب می‌کند و در دنیا مشهور و محترم می‌شود.
گر جهل با غناست همه عاران کس است
با فقر ساختیم که فخر محمدست
هوش مصنوعی: اگر جهل با ثروت همراه باشد، همه در حقیقت عریان و بی‌پناه هستند. ما با فقر زندگی می‌کنیم، اما این فقر موجب افتخار ماست، همچون افتخار محمد (ص).
باز آمدم از آنچه هوا بود رهنماش
عقلم نمود راه که این عود احمدست
هوش مصنوعی: من دوباره به آنچه که در دل داشتم برگشتم، عقل من به من نشان داد که این عود، بوی خوش و خاصی دارد که از آن بوی عطر احمد منبعث می‌شود.
چون با قضا مرام موافق نهاده اند
زندان مرا مقابل صرح ممرد است
هوش مصنوعی: چون تقدیر و سرنوشت به نفع من پیش آمده، احساس می‌کنم که زندانم در برابر قصر و مکان زیبای زندگی قرار دارد.