گنجور

شمارهٔ ٧۴١

ای فلکقدری که دایم بر بساط حضرتت
خسروان عهد را چون بندگان ساید جباه
باد زیر پای پیل حادثات افکنده سر
هر که طبعش با تو کژ دارد چو فرزین رسم و راه
بنده را در وجه خرجی اسب و استر صرف شد
اینزمان چون وقت رفتن آمدش زین بارگاه
خودتو انصافم بده آخر روا باشد که من
رخ براه آرم پیاده میروم از پیش شاه

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای فلکقدری که دایم بر بساط حضرتت
خسروان عهد را چون بندگان ساید جباه
هوش مصنوعی: ای آسمان، تو که همیشه بر سرزمین پادشاهی خود، بزرگان را همچون بندگان به زمین می‌زنی.
باد زیر پای پیل حادثات افکنده سر
هر که طبعش با تو کژ دارد چو فرزین رسم و راه
هوش مصنوعی: باد زیر پای فیل حوادث، هر کسی را که سرشتی نیکو ندارد و با تو دچار کژی است، مثل فرزین بر زمین می‌افکند.
بنده را در وجه خرجی اسب و استر صرف شد
اینزمان چون وقت رفتن آمدش زین بارگاه
هوش مصنوعی: در این زمان، تمام خرجی من به دلیل هزینه‌های اسب و الاغ صرف شده است و حالا که زمان رفتن فرا رسیده، از این مقام و جایگاه دور می‌شوم.
خودتو انصافم بده آخر روا باشد که من
رخ براه آرم پیاده میروم از پیش شاه
هوش مصنوعی: به خودت انصاف بده، آیا جایز است که من بی‌نوار و بدون زین به نزد شاه بروم؟