شمارهٔ ٧٢۶
کردم سئوال از کرم خواجه حاجتی
بیرون ز وعده ئی نشنیدم جواب او
طبعش بگاه وعده بود راست چون سحاب
با رعد و برق لیک نبارد سحاب او
نی ابر باز میشود از روی آسمان
تا بر کنم دل از اثر فتح باب او
نی قطره ئی همی چکد از ابر تیره دل
تا آتش جگر بنشانم بآب او
فقر و غنای خواجه بنسبت یکی بود
آنرا که نیست هیچ نصیب از نصاب او
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کردم سئوال از کرم خواجه حاجتی
بیرون ز وعده ئی نشنیدم جواب او
هوش مصنوعی: از خداوند سوال کردم، اما دعوت او به وسیله کرم و بخشش به نتیجه نرسید و پاسخی از او نشنیدم.
طبعش بگاه وعده بود راست چون سحاب
با رعد و برق لیک نبارد سحاب او
هوش مصنوعی: نفس او در زمان وعده، مانند ابرهایی با رعد و برق راست و مستقیم است، اما او همچنان نبارد و بیعمل بماند.
نی ابر باز میشود از روی آسمان
تا بر کنم دل از اثر فتح باب او
هوش مصنوعی: ابرها از آسمان کنار میروند تا بتوانم دل خود را از تأثیر ورود او آزاد کنم.
نی قطره ئی همی چکد از ابر تیره دل
تا آتش جگر بنشانم بآب او
هوش مصنوعی: یک قطره از ابر دل تیرهام میچکد تا اینکه بتوانم آتش درونم را با آب آن خاموش کنم.
فقر و غنای خواجه بنسبت یکی بود
آنرا که نیست هیچ نصیب از نصاب او
هوش مصنوعی: فقیر و غنی از نظر خواجه یکسانند، زیرا هرکسی که هیچ سهمی از ثروت ندارد، تفاوتی بین این دو حالت احساس نمیکند.