گنجور

شمارهٔ ۶٨۵

گفتم روم زیارت پیشینیان کنم
باشد که راحتی رسد از روحشان بمن
عقلم شنید و گفت که بنشین بجای خویش
واندر خطر بهرزه مینداز جان و تن
آخر زندگان بچه خلعت رسیده ئی
تا گسترند در قدمت مردگان کفن

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفتم روم زیارت پیشینیان کنم
باشد که راحتی رسد از روحشان بمن
هوش مصنوعی: گفتم به زیارت قبلاً کسانی بروم، شاید که از روح آنان به من آرامشی برسد.
عقلم شنید و گفت که بنشین بجای خویش
واندر خطر بهرزه مینداز جان و تن
هوش مصنوعی: عقلم به من می‌گوید که در جای خودت آرام بگیر و جان و جسمت را در خطر ن انداز.
آخر زندگان بچه خلعت رسیده ئی
تا گسترند در قدمت مردگان کفن
هوش مصنوعی: در پایان زندگی، فرزندانی به دنیا می‌آیند که می‌خواهند بر سر مزار مردگان کفن بگسترانند.