شمارهٔ ۶٨٣
که باشد آنکه رساند ز راه لطف و کرم
رسالتی بجناب خدایگان از من
کراست قدرت آن کین سخن فرو خواند
بسمع اشرف سردار شه نشان از من
امیر عالم عادل که به ز مدحت او
کسی سخن نشنیدست در جهان از من
جهان رافت و رحمت امیر شیخ علی
که ذکر خیر کند دائمش زبان از من
بگویدش که ز شه داشتم توقع آنک
هم آشکار کند یاد و هم نهان از من
اگر ز طالع شوریده نیست بهر چرا
نکرد یاد شهنشاه کامران از من
روا بود که جهان کرم ستلمش بیک
مدیح خود بستاند برایگان از من
کسی که با من از اینسان کند تو خود دانی
که واجبش چه بود لیک ناید آن از من
منم که جز بمدیحش سخن روا نکنم
علاقه تا نکند منقطع روان از من
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
که باشد آنکه رساند ز راه لطف و کرم
رسالتی بجناب خدایگان از من
هوش مصنوعی: کیست که لطف و مهربانی کند و پیام مرا به درگاه خداوند برساند؟
کراست قدرت آن کین سخن فرو خواند
بسمع اشرف سردار شه نشان از من
هوش مصنوعی: کیست آن کسی که توانایی آن را دارد که این سخن را بشنود و درک کند؟ او به مانند سردار بزرگی است که نشانی از من و قدرت من را دریافت کرده است.
امیر عالم عادل که به ز مدحت او
کسی سخن نشنیدست در جهان از من
هوش مصنوعی: امیر عادل و بزرگواری که هیچکس در دنیا نتوانسته دربارهاش بگوید و او را ستایش کند، از من کسی را نشنیده است.
جهان رافت و رحمت امیر شیخ علی
که ذکر خیر کند دائمش زبان از من
هوش مصنوعی: امیر شیخ علی با رفتار مهربان و رحمتش، دلها را به خود جلب کرده و یاد او همیشه بر زبانهاست.
بگویدش که ز شه داشتم توقع آنک
هم آشکار کند یاد و هم نهان از من
هوش مصنوعی: به او بگو که من از شاه انتظار داشتم که هم یاد من را به آشکار نشان دهد و هم در دل پنهان نگه دارد.
اگر ز طالع شوریده نیست بهر چرا
نکرد یاد شهنشاه کامران از من
هوش مصنوعی: اگر سرنوشت به هم ریختهای وجود نداشت، پس چرا از یاد پادشاه خوشبخت و کامیاب نیفتم؟
روا بود که جهان کرم ستلمش بیک
مدیح خود بستاند برایگان از من
هوش مصنوعی: جهان میتواند به خاطر نیکوییهای من، بهسادگی و بیهیچ هزینهای، از من ستایش کند.
کسی که با من از اینسان کند تو خود دانی
که واجبش چه بود لیک ناید آن از من
هوش مصنوعی: کسی که به من از این راه رفتار کند، تو خود میدانی وظیفهاش چیست، اما من نمیتوانم آن را انجام دهم.
منم که جز بمدیحش سخن روا نکنم
علاقه تا نکند منقطع روان از من
هوش مصنوعی: من فقط در ستایش او حرف میزنم و هیچ حرف دیگری نمیزنم، تا احساس من از او جدا نشود.

ابن یمین