گنجور

شمارهٔ ۵

ای نسیم صبحگاهی بر تو جان افشان کنیم
گر کنی آگه ز حالم خواجه نصرالله را
آن سرافرازیکه دائم دارد اندر شکر خویش
فیض ابر دست او رطب اللسان افواه را
و آنکه با تدبیر رأی او توان گفتن کنون
کز کتان دست تعدی هست کوته ماه را
چون ببوسی خاک درگاهش اگر فرصت بود
عرضه دار احوال این داعی دولتخواه را
گو بسا ابن یمین را آرزو بودست آنک
توتیای دیده سازد خاک آن درگاه را
این زمان چون گشت ممکن یافتن مطلوب خویش
لطف کن بهر رهی بگشا بدرگه راه را

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای نسیم صبحگاهی بر تو جان افشان کنیم
گر کنی آگه ز حالم خواجه نصرالله را
هوش مصنوعی: ای نسیم صبحگاهی، می‌خواهیم جان خودمان را نثار تو کنیم اگر از حال و روز خواجه نصرالله باخبر باشی.
آن سرافرازیکه دائم دارد اندر شکر خویش
فیض ابر دست او رطب اللسان افواه را
هوش مصنوعی: آن کسی که همیشه در حال مراقبت و شکرگزاری به خاطر نعمت‌هایش است، مانند ابر رحمت می‌بارد و زبان‌ها را به سخن وادار می‌کند.
و آنکه با تدبیر رأی او توان گفتن کنون
کز کتان دست تعدی هست کوته ماه را
هوش مصنوعی: کسی که با هوش و تدبیر عمل می‌کند، می‌تواند بفهمد که اکنون دیگر از دست تعدی و آسیب، برکت و نعمت‌های زندگی کوتاه شده است.
چون ببوسی خاک درگاهش اگر فرصت بود
عرضه دار احوال این داعی دولتخواه را
هوش مصنوعی: اگر فرصت داشتی، هنگام بوسیدن خاک درگاه او، حال و احوال این کسی که خواهان قدرت و دولت است را بیان کن.
گو بسا ابن یمین را آرزو بودست آنک
توتیای دیده سازد خاک آن درگاه را
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد آرزو دارند که مانند خوردن آب‌نبات و شیرینی، چشم خود را به خاک آن درگاه بمالند و به آن مکان تقدس ببخشند.
این زمان چون گشت ممکن یافتن مطلوب خویش
لطف کن بهر رهی بگشا بدرگه راه را
هوش مصنوعی: این زمان که امکان رسیدن به خواسته‌ام فراهم شده است، لطف کن و راهی به سوی درگاه خود باز کن.