گنجور

شمارهٔ ٢۴٩

پدر که مرقد او باد تا ابد پر نور
خیال خود شب دوشین مرا بخواب نمود
چو دید زاتش محنت کباب گشته دلم
نهاد روی سوی من بصد شتاب چو دود
ز راه شفقت و از روی مرحمت در حال
ز درج گوهر شهوار قفل لعل کشود
سؤال کرد که ابن یمین چه عیبت بود
که روی بخت ترا ناخن زمانه شخود
جواب دادم و گفتم که جز هنر عیبی
اگر چه قافیه ذالست نیست در محمود
ولیکن این فلک بیهنر بدین عیبم
ز دل قرار ببرد وز دیده خواب ربود
خرد بطعنه همیگویدم که خوش میباش
اگر بکاست ز شادیت در غمت بفزود
شکایتی که مرا بود از فلک گفتم
شنود یکسر و نیکو نصیحتی فرمود
چه گفت گفت ز مهر سپهر دل بردار
که هست اطلس نیلی چرخ جامه کبود
مباش رنجه ز بهر جهان که سکه شناس
نداد نقد روا را بقلب روی اندود
مدار امید ز اهل زمانه از که و مه
و گر ز راه شرف فرق فرقدین فرسود
ندیده ئی که چه گفتست شاعری که دمش
غبار زنک ز آئینه روان بزدود
هزار سال تنعم کنی بدان نرسد
که یکزمان بمراد کسیت باید بود
تو نیک باش بهر حال از بدان مندیش
که تخم نیک هر آنکس که کشت بد ندرود

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پدر که مرقد او باد تا ابد پر نور
خیال خود شب دوشین مرا بخواب نمود
هوش مصنوعی: پدرم که آرامگاهش تا ابد درخشان است، در خواب شب گذشته‌ام مرا به خیال خود برد.
چو دید زاتش محنت کباب گشته دلم
نهاد روی سوی من بصد شتاب چو دود
هوش مصنوعی: وقتی دید که زحمت‌ها دلم را مثل کباب داغ و سوزان کرده، با سرعتی زیاد به سمت من برگشت.
ز راه شفقت و از روی مرحمت در حال
ز درج گوهر شهوار قفل لعل کشود
هوش مصنوعی: از روی محبت و با دلسوزی، در حال باز کردن قفل زیبایی، به گوهر شوق و لذت راهی می‌یابی.
سؤال کرد که ابن یمین چه عیبت بود
که روی بخت ترا ناخن زمانه شخود
هوش مصنوعی: سؤال کرد که چه چیزی در شعر ابن یمین وجود داشت که باعث شد شانس و بخت تو به سختی بیفتد.
جواب دادم و گفتم که جز هنر عیبی
اگر چه قافیه ذالست نیست در محمود
هوش مصنوعی: به او گفتم که هیچ ایرادی جز هنر وجود ندارد، حتی اگر قافیه به کلمه "ذال" ختم شود، در مورد محمود این درست نیست.
ولیکن این فلک بیهنر بدین عیبم
ز دل قرار ببرد وز دیده خواب ربود
هوش مصنوعی: اما این دنیا به خاطر بی‌هنری خود، آرامشم را از دل گرفت و خواب را از چشمم برد.
خرد بطعنه همیگویدم که خوش میباش
اگر بکاست ز شادیت در غمت بفزود
هوش مصنوعی: خرد به من می‌گوید که اگر شادیت کم شود، بهتر است که خوشحال باشی و غم را بیشتر نکشی بر دوشت.
شکایتی که مرا بود از فلک گفتم
شنود یکسر و نیکو نصیحتی فرمود
هوش مصنوعی: نظام هستی، در پاسخ به ناله‌ها و درد دل‌های من، به طور کامل و با دقت به حرف‌هایم گوش داد و خیری به من آموخت.
چه گفت گفت ز مهر سپهر دل بردار
که هست اطلس نیلی چرخ جامه کبود
هوش مصنوعی: دل را از محبت آسمان خالی کن، زیرا چرخش آسمان همچون پارچه‌ای آبی رنگ است که به رنگ کبود درآمده است.
مباش رنجه ز بهر جهان که سکه شناس
نداد نقد روا را بقلب روی اندود
هوش مصنوعی: به خاطر دنیا خودت را ناراحت و رنجور نکن، زیرا انسان‌هایی که به خوبی ارزش چیزها را می‌دانند، هیچگاه ارزش واقعی آن را به ظاهر نمی‌آورند.
مدار امید ز اهل زمانه از که و مه
و گر ز راه شرف فرق فرقدین فرسود
هوش مصنوعی: امیدواری به مردم این زمان فایده‌ای ندارد، حتی اگر از ماه و ستاره نیز کمک بگیریم، چون شرف و ارزش واقعی در نظر آن‌ها فرسوده و بی‌اعتبار شده است.
ندیده ئی که چه گفتست شاعری که دمش
غبار زنک ز آئینه روان بزدود
هوش مصنوعی: آیا تا به حال شنیده‌ای که شاعری با کلامش، غبار از آینه‌های دل‌ها می‌زداید؟
هزار سال تنعم کنی بدان نرسد
که یکزمان بمراد کسیت باید بود
هوش مصنوعی: اگر هزار سال هم در راحتی و نعمت زندگی کنی، باز هم به هیچ‌کس نمی‌رسد که در یک لحظه به خواسته‌اش برسد. باید همیشه آماده و هوشیار بود.
تو نیک باش بهر حال از بدان مندیش
که تخم نیک هر آنکس که کشت بد ندرود
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که همیشه در نیکو بودن و رفتار خوب پافشاری کن و به افکار منفی و بدی توجهی نکن. زیرا آخر و عاقبت افرادی که کارهای بد انجام می‌دهند، خوب نخواهد شد و نتیجه‌اش برای آن‌ها مثمرثمر نخواهد بود.