گنجور

شمارهٔ ٢٢٧

ای نسیم صبحدم بگذر بخاک درگهی
کز جلالت با سپهر هفتمین پهلو زند
پیش بلقیس سلیمان مرتبت کز خلق او
هر نسیمی طعنه ئی بر نافه اهو زند
عرضه دار اول زمین بوس رهی زانو زده
چون رهی را نیست راه آنکه خود زانو زند
پس بگو ای آنکه عدلت هست تا حدیکه نیست
شاهباز تند را یارا که بر تیهو زند
چون روا داری که چوپان تو اندر ملک من
ترکتازی آرد و صد چوب بر هندو زند
خوش نگردد خاطر ابن یمین از عدل تو
تا نگوئی چوب یا ساقش پس از یرغوزند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای نسیم صبحدم بگذر بخاک درگهی
کز جلالت با سپهر هفتمین پهلو زند
هوش مصنوعی: ای نسیم صبحگاهی، بگذر و به خاک آن درگاه نزدیک شو که از عظمتش به آسمان هفتم نزدیک است.
پیش بلقیس سلیمان مرتبت کز خلق او
هر نسیمی طعنه ئی بر نافه اهو زند
هوش مصنوعی: پیش بلقیس، مقام سلیمان آنقدر بزرگ است که حتی وزش هر نسیم از میان انسان‌ها می‌تواند به شکلی به زیبایی و عظمت او اشاره کند.
عرضه دار اول زمین بوس رهی زانو زده
چون رهی را نیست راه آنکه خود زانو زند
هوش مصنوعی: نخستین زمین را می‌پوسد و در دلش تعظیم می‌کند. زانو زده است، اما چون برای خودش راهی ندارد، نمی‌تواند خود را به مقصد برساند.
پس بگو ای آنکه عدلت هست تا حدیکه نیست
شاهباز تند را یارا که بر تیهو زند
هوش مصنوعی: بگو ای کسی که عدالت تو چنان است که حتی پرنده‌های تندپرواز هم نمی‌توانند به‌راحتی به شکار تیهو بپردازند.
چون روا داری که چوپان تو اندر ملک من
ترکتازی آرد و صد چوب بر هندو زند
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانی اجازه دهی که چوپان تو در سرزمین من بی‌پروا قدم بگذارد و به هندوها ضربه‌ بزند؟
خوش نگردد خاطر ابن یمین از عدل تو
تا نگوئی چوب یا ساقش پس از یرغوزند
هوش مصنوعی: دل ابن یمین از انصاف تو آرام نمی‌گیرد تا زمانی که بگویی چوب یا ساقش را پس از تنبیه بزنند.