شمارهٔ ٢١٣
ایخسرویکه خسرو سیارگان سزد
در پیش رای انورت از جمله عبید
در خانقاه عالم امر و جهان نهی
رای تو هست شیخ و قضا و قدر مرید
یاجوج ظلم راه نیابد بسوی خلق
تا در جهان ز عدل تو سدی بود سدید
در کار دهر پیر تصرف روا بود
بخت ترا از آنکه جوانیست بس رشید
حاسد ز بوی فضل تو گر جان دهد رواست
یابد جعل ز نفحه گل زحمتی شدید
خصمت برنج سکته حیرت اسیر شد
خونش بریز چون بود این سکته را مفید
بشکاف آهنین دل دشمن بنوک تیغ
قد یقطع الحدید کما قیل بالحدید
هر لحظه میرسان المی نو بجان خصم
زیرا که لذتی بدل آید زهر جدید
هر دم ز تاب حادثه تازه دشمنت
بادا چو بایزید گه زندگی قدید
آن بایزید نام ولیکن یزید فعل
فعل یزید نیست مناسب ز با یزید
شیعی زید بظاهر و از خبث باطنش
بهتر ز خونش خون سگ درگه یزید
کج خلقتی است علت ضم ورنه از چه کرد
ترک رضای من ز پی تاج دین حمید
هان تا بقول او نشوی غره زانکه او
ظاهر شود مرید و بباطن بود مرید
از گفته مجیر یکی بیت آبدار
بشنو زمن که نیست خرد را بر آن مزید
شاها روا مدار که مفعول من اراد
گردد بروزگار تو فعال ما یرید
هر چند کشتنی است ولی خون او مریز
کافسوس باشد آنکه بود ناصبی شهید
ای خسرویکه فائده لطف و عنف تست
هر نیک و بد که میرسد از وعد و از وعید
خورشید رای تو نظر دوستی نکرد
بر دشمن شقی که نشد تا ابد سعید
دریاب بنده را که گروهی دو روی چهر
یکدل شدند با هم و من در میان وحید
گر یابم از تو تربیت از دشمنان چه باک
آمد فزون ز صد شبه یک گوهر فرید
تا در جهان ز عید و ز نوروز خرمی است
روزت بخرمی همه نوروز بادوعید
بادا حسود تو چون خیمه چار میخ
در گردنش طناب شده رشته ورید
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ایخسرویکه خسرو سیارگان سزد
در پیش رای انورت از جمله عبید
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصیتی بزرگ و برجسته میپردازد که به عنوان خسرو (پادشاه) شناخته میشود و او را ستارهای درخشان میداند. در اینجا به اشاره میشود که او در میان افرادی که در اطرافش هستند، از دیگران متمایز و برتر است و به همین خاطر، شایسته احترام و توجه ویژه است.
در خانقاه عالم امر و جهان نهی
رای تو هست شیخ و قضا و قدر مرید
هوش مصنوعی: در خانقاه، جایی که روحانیون و عرفا به تربیت و آموختن میپردازند، همه چیز تحت کنترل و فرمان توست. اینجا هیچ کار یا تصمیمی بدون اراده و خواست تو انجام نمیشود، حتی شیخ و مرید هم در دایرهای از قضا و قدر تو قرار دارند.
یاجوج ظلم راه نیابد بسوی خلق
تا در جهان ز عدل تو سدی بود سدید
هوش مصنوعی: یاجوج نمیتواند به مردم آسیب برساند، تا زمانی که در دنیا سدّی محکم از عدل و انصاف تو وجود داشته باشد.
در کار دهر پیر تصرف روا بود
بخت ترا از آنکه جوانیست بس رشید
هوش مصنوعی: در زندگی، افراد سالخورده میتوانند تغییراتی ایجاد کنند و این طبیعی است. شانس تو از این رو خوب است که هنوز جوان و نیرومند هستی.
حاسد ز بوی فضل تو گر جان دهد رواست
یابد جعل ز نفحه گل زحمتی شدید
هوش مصنوعی: اگر حسود به خاطر بوی خوش فضیلت تو جانش را از دست بدهد، اشکالی ندارد، زیرا بر اثر عطر گل، زحمت او بسیار سخت خواهد بود.
خصمت برنج سکته حیرت اسیر شد
خونش بریز چون بود این سکته را مفید
هوش مصنوعی: خصمت برنج، یعنی رقیب تو به خاطر ناتوانی و حیرت از تو شکست خورده و احساس ضعف کرده است. خونش را بریز، یعنی او را در این حالت ضعیف و آسیبدیده رها کن. بنابراین، این سکته و بهت که نصیب او شده، به نوعی برای تو مفید واقع شده است.
بشکاف آهنین دل دشمن بنوک تیغ
قد یقطع الحدید کما قیل بالحدید
هوش مصنوعی: با قدرت و مهارت خود، میتوانی هر سختی و مقاومتی را از بین ببری، حتی اگر دل دشمنان مستحکم و آهنین باشد. همچنان که گفتهاند، قدرت و اراده میتواند فلز را نیز از هم پاشاند.
هر لحظه میرسان المی نو بجان خصم
زیرا که لذتی بدل آید زهر جدید
هوش مصنوعی: هر لحظه خبری تازه به دشمن میرسد، چون لذت جدیدی باعث میشود تا زهر کهنه اثر کند.
هر دم ز تاب حادثه تازه دشمنت
بادا چو بایزید گه زندگی قدید
هوش مصنوعی: هر لحظه از شدت مشکلات، دشمن تو به شکل جدیدی نمایان میشود، مانند بایزید که در لحظات زندگیاش دچار تغییر و تحول میگردد.
آن بایزید نام ولیکن یزید فعل
فعل یزید نیست مناسب ز با یزید
هوش مصنوعی: این شعر به بیان این نکته میپردازد که اگرچه فردی به نام بایزید وجود دارد و او نیز ولی است، اما اعمال و رفتار او با شخصیت یزید متفاوت است. به عبارت دیگر، تنها نام کافی نیست و رفتار و کردار فرد نیز باید شایسته باشد. در واقع، صحیح بودن نام یا عنوان کسی به تنهایی نشاندهنده خوبی و درستی او نیست.
شیعی زید بظاهر و از خبث باطنش
بهتر ز خونش خون سگ درگه یزید
هوش مصنوعی: شیعه زید، با وجود ظاهری که دارد و ناپاکی در باطنش، از خونش که مثل خون سگ یزید است، بهتر است.
کج خلقتی است علت ضم ورنه از چه کرد
ترک رضای من ز پی تاج دین حمید
هوش مصنوعی: تو چه موجود عجیبی هستی که به خاطر دلیلی نامعلوم، رضایت من را نادیده گرفتهای. چرا به دنبال مقام و افتخار دین حمید هستی؟
هان تا بقول او نشوی غره زانکه او
ظاهر شود مرید و بباطن بود مرید
هوش مصنوعی: به این فکر نباش که فقط ظاهر آدمها را ببینی و با آن فریب بخوری. در واقع، ممکن است کسی در ظاهر مرید و شاگرد به نظر برسد، اما در باطن حقیقت دیگری داشته باشد. به عمق وجود انسانها توجه کن و تنها به ظواهر بسنده نکن.
از گفته مجیر یکی بیت آبدار
بشنو زمن که نیست خرد را بر آن مزید
هوش مصنوعی: از سخن مجیر یک بیتی شیرین بشنو از من، زیرا که عقل بر آن چیزی نمیافزاید.
شاها روا مدار که مفعول من اراد
گردد بروزگار تو فعال ما یرید
هوش مصنوعی: ای پادشاه، جایز نیست که اجازه دهی کسانی که خواهان تو هستند، در زمان تو به کارهای خود ادامه دهند.
هر چند کشتنی است ولی خون او مریز
کافسوس باشد آنکه بود ناصبی شهید
هوش مصنوعی: اگرچه او را باید کشت، اما خون او را نریزید. افسوس که آن کسی که به شهادت رسیده، دشمن اهل بیت است.
ای خسرویکه فائده لطف و عنف تست
هر نیک و بد که میرسد از وعد و از وعید
هوش مصنوعی: ای شاهی که وجود تو پر از مهربانی و قدرت است، هر خوبی و بدی که به انسانها میرسد، ناشی از وعدهها و تهدیدهای توست.
خورشید رای تو نظر دوستی نکرد
بر دشمن شقی که نشد تا ابد سعید
هوش مصنوعی: خورشید محبت تو بر کسی که دشمنی کند، نتابید و او هرگز خوشبخت نشد.
دریاب بنده را که گروهی دو روی چهر
یکدل شدند با هم و من در میان وحید
هوش مصنوعی: مرا کمک کن که عدهای با چهرههای متفاوت اما با دلهای واحد به یکدیگر پیوستهاند و من در میان آنها تنها و بیکس ماندهام.
گر یابم از تو تربیت از دشمنان چه باک
آمد فزون ز صد شبه یک گوهر فرید
هوش مصنوعی: اگر از تو تربیت و آموزش بگیرم، از دشمنان چه باکی دارم؛ زیرا که یک گوهر نایاب، بهتر از صد شب تار است.
تا در جهان ز عید و ز نوروز خرمی است
روزت بخرمی همه نوروز بادوعید
هوش مصنوعی: تا زمانی که در این دنیا عید و نوروز شادیبخش است، روزهای تو همواره شاد و پر از خوشحالی باشد.
بادا حسود تو چون خیمه چار میخ
در گردنش طناب شده رشته ورید
هوش مصنوعی: ای کاش حسادت تو به اندازهای باشد که مانند طنابی به دور گردن خیمهای که با چهار میخ ثابت شده، بپیچد.

ابن یمین