شمارهٔ ٢١١
ای شه کامران وجیه الدین
ای چو نام تو طالعت مسعود
رخ نهاده به بندگی چو ایاز
بر بساطت هزار چون محمود
چاکرت لاشه اسبکی دارد
همچو فرزینش کژ روی معهود
هر که گردد برو سوار بود
در عداد پیادگان معدود
گر بچاکر دهی چنان اسبی
که شوم نزد حاسدان محسود
سیل آسا فشانم از دل پاک
در مدیح تو گوهر منضود
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای شه کامران وجیه الدین
ای چو نام تو طالعت مسعود
هوش مصنوعی: ای پادشاه خوشبخت و شریف، همچون نام تو، سرنوشت تو نیز نیکو و خوشی است.
رخ نهاده به بندگی چو ایاز
بر بساطت هزار چون محمود
هوش مصنوعی: چهرهات را به خدمتگزاری آراستهای، مانند ایاز که در کنار محمود نشسته است. هزاران نفری که به مقام محمود مینازند، در برابر تو به سادگی و بیپیرایهگی خود میبالند.
چاکرت لاشه اسبکی دارد
همچو فرزینش کژ روی معهود
هوش مصنوعی: در خدمتت هستم و حالت مانند فرزین، آن اسب برتر و مشهورست که بهشکلی غیرمعمول ظاهر شده است.
هر که گردد برو سوار بود
در عداد پیادگان معدود
هوش مصنوعی: هر کسی که بر او سوار شود، در شمار سربازان معمولی و کم شمار قرار میگیرد.
گر بچاکر دهی چنان اسبی
که شوم نزد حاسدان محسود
هوش مصنوعی: اگر به من اجازه دهی که مانند اسبی رقابت کنم، در این صورت نزد حسودان مورد توجه و برتری قرار میگیرم.
سیل آسا فشانم از دل پاک
در مدیح تو گوهر منضود
هوش مصنوعی: از دل پاک و صمیمیام، مانند سیلی خروشان، ستایش تو را جاری میکنم و گوهری از محبت و ارادت را به نمایش میگذارم.

ابن یمین