گنجور

شمارهٔ ١٩٢

با خرد گفتم که داری در جهان جایی چنان
کاندر او دلخسته‌ای یک دم برآساید ز رنج
گفت بگذر ز آن و این ساده‌دلی‌ها ترک گیر
زان که نتوان یافتن بی‌خار گل، بی‌مار گنج
هست راحت در جهان مانند عنقا در زمان
غیر نامی نیست از وی اندرین دار سپنج
کس در این ایوان ششدر چون دمی بی‌رنج زیست
راحت جانت همی‌باید گذر زین چار و پنج
منزلت دور است و ره دشوار و تو نازک‌مزاج
بار بیش از حد طاقت بر تن مسکین مسنج

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با خرد گفتم که داری در جهان جایی چنان
کاندر او دلخسته‌ای یک دم برآساید ز رنج
هوش مصنوعی: با عقل و فهم به خودم گفتم که در این دنیا جایی برای تو وجود دارد، جایی که بتوانی لحظه‌ای از رنج و دل‌شکستگی‌ات آرام بگیری.
گفت بگذر ز آن و این ساده‌دلی‌ها ترک گیر
زان که نتوان یافتن بی‌خار گل، بی‌مار گنج
هوش مصنوعی: بگذار از این مسائل و بی‌خودسازی‌ها عبور کنی و ساده‌دل نباش. باید در نظر داشته باشی که نمی‌توانی گلی زیبا پیدا کنی بدون آنکه خارهایش را تحمل کنی یا بدون اینکه با خطراتی مانند مار برخورد کنی.
هست راحت در جهان مانند عنقا در زمان
غیر نامی نیست از وی اندرین دار سپنج
هوش مصنوعی: در این دنیا راحتی و آسایش مانند پرنده‌ای افسانه‌ای به نام عنقا است که به سختی پیدا می‌شود و در زمان‌های دیگر نامی از آن نیست. در این دنیا هیچ نشانه‌ای از آن آسایش به چشم نمی‌آید.
کس در این ایوان ششدر چون دمی بی‌رنج زیست
راحت جانت همی‌باید گذر زین چار و پنج
هوش مصنوعی: در این جایی که زندگی می‌گذرانیم، هیچ‌کس نمی‌تواند بدون درد و رنج، آرامش واقعی را تجربه کند. بنابراین، روح تو نیز باید از این چهار و پنج مشکل و چالش عبور کند تا به آرامش برسد.
منزلت دور است و ره دشوار و تو نازک‌مزاج
بار بیش از حد طاقت بر تن مسکین مسنج
هوش مصنوعی: مقام و منزلت تو دور از دسترس است و راه رسیدن به آن سخت و دشوار است. تو هم انسان حساسی هستی و نباید بیش از حد توان خود بار سنگینی بر دوش بگذاری.