گنجور

شمارهٔ ١۵٣

گفتم بدل که غم مخور اندر جهان بسی
هر چند نظم حال تو بی اختلال نیست
از فیض لطف او مکن امید منقطع
گر دولتی قرین تو گردد محال نیست
کز کارگاه غیب بسی میشود پدید
نقشی که در خزانه وهم و خیال نیست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفتم بدل که غم مخور اندر جهان بسی
هر چند نظم حال تو بی اختلال نیست
هوش مصنوعی: گفتم نگران نباش و غم را از دل بیرون کن، زیرا در این جهان مشکلات زیادی وجود دارد، هر چند که اوضاع تو به هم ریخته نیست.
از فیض لطف او مکن امید منقطع
گر دولتی قرین تو گردد محال نیست
هوش مصنوعی: به امید اینکه از لطف او ناامید نشو، زیرا اگر روزی خوش به تو روی آورد، غیرممکن نیست.
کز کارگاه غیب بسی میشود پدید
نقشی که در خزانه وهم و خیال نیست
هوش مصنوعی: از کارگاه ناپیدا، بسیاری از چیزها به وجود می‌آید که در دنیای تصورات و خیالات وجود ندارد.