گنجور

شمارهٔ ١۵٠

گر وعده ئی که داد مرا آصف زمان
یکبارگی مرا ز خاطر عاطر گذاشتست
بروی گرفت نیست گر اینسان که چاکرست
بس خلق را که بر در امید داشتست
وانگاه دین وعده یکیک گزارده
چون رایت کرم بفلک برفراشتست
وزیاد بنده گر نرود وعده های او
نشگفت از آنکه بنده بر آن دل گماشتست
مانند او چو نیست کس اندر جهان بجود
دل نقش وعده هاش بجان برنگاشتست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر وعده ئی که داد مرا آصف زمان
یکبارگی مرا ز خاطر عاطر گذاشتست
هوش مصنوعی: اگر وعده‌ای که آصف زمان به من داده بود، ناگهان از یادم رفته باشد.
بروی گرفت نیست گر اینسان که چاکرست
بس خلق را که بر در امید داشتست
هوش مصنوعی: اگر کسی به شکل یک خدمتکار درآید و مانند او از دیگران امید داشته باشد، بر او غم و اندوهی نیست.
وانگاه دین وعده یکیک گزارده
چون رایت کرم بفلک برفراشتست
هوش مصنوعی: آنگاه که دین هر وعده‌ای را به نوبت به انجام می‌رساند، مثل پرچم بزرگی که به آسمان افراشته شده است.
وزیاد بنده گر نرود وعده های او
نشگفت از آنکه بنده بر آن دل گماشتست
هوش مصنوعی: اگر بنده از زیادی خود حرفی به میان نیاورد، عجیب نیست؛ زیرا او دل خود را به وعده‌های او سپرده است.
مانند او چو نیست کس اندر جهان بجود
دل نقش وعده هاش بجان برنگاشتست
هوش مصنوعی: هیچ‌کس در دنیا وجود ندارد که مانند او باشد، و دل من نتوانسته است وعده‌هایی را که به من داده است، از یاد ببرد.