گنجور

شمارهٔ ۲۷

ایدل مده ببند سر زلف یار دست
مارست زلف یار مبر سوی مار دست
بر عهد دلبران نتوان استوار بود
ایدل بعهدشان ندهی زینهار دست
دارم بدست بوس وی امیدها و لیک
بی زر نمیدهد بت سیمین عذار دست
در نرد دلبری رخ او مهر و ماه را
ده خصل طرح داده و بر ده هزار دست
در آرزوی آنکه ز گلزار عارضش
چینم گلی گرفت مرا خار خار دست
گر عاشقی حذر مکن از طعنه رقیب
بی گل نشیند آنکه بپوشد ز خار دست
مائیم در هوای سهی سرو قامتت
بر سر زنان همیشه بسان چنار دست
در تاب آفتاب غم از پا در آمدم
ایسرو سایه ور ز سرم بر مدار دست
جان در میان بحر غم افتاد و باک نیست
گر خواهدم رسید بلب یا کنار دست
برد است در هوای گلستان عارضت
چشمم بگاه گریه ز ابر بهار دست
از خون دل نگار کنم چشم خویش را
باشد که گیرد ابن یمین را نگار دست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ایدل مده ببند سر زلف یار دست
مارست زلف یار مبر سوی مار دست
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جذبه خاصی که زلف یار دارد، اشاره می‌کند. به نوعی هشدار می‌دهد که برای تماشای زلف معشوق، احتیاط لازم است، زیرا ممکن است به دام محبت و جذابیت او گرفتار شویم. در واقع، زیبایی زلف یار می‌تواند ما را به سمت خود بکشاند و در این مسیر، باید با دقت و احتیاط عمل کنیم.
بر عهد دلبران نتوان استوار بود
ایدل بعهدشان ندهی زینهار دست
هوش مصنوعی: دوستداران را نمی‌توان به راحتی به وعده‌هاشان پایبند کرد. اگر می‌خواهی با آنها پیمان ببندی، بهتر است که احتیاط کنی و از آن دوری کنی.
دارم بدست بوس وی امیدها و لیک
بی زر نمیدهد بت سیمین عذار دست
هوش مصنوعی: من به امید بسیاری به بوسه‌های او دست یازیده‌ام، اما او بدون طلا و ثروت به من چیزی نمی‌دهد.
در نرد دلبری رخ او مهر و ماه را
ده خصل طرح داده و بر ده هزار دست
هوش مصنوعی: در بازی عشق، زیبایی او به اندازه‌ای درخشان است که می‌تواند خورشید و ماه را تحت تاثیر قرار دهد و بر فراز هزاران عاشق سرود عشق سر دهد.
در آرزوی آنکه ز گلزار عارضش
چینم گلی گرفت مرا خار خار دست
هوش مصنوعی: در آرزوی چیدن گلی از چهره زیباش بودم، اما در عوض خارهای زیادی به دستم گرفت.
گر عاشقی حذر مکن از طعنه رقیب
بی گل نشیند آنکه بپوشد ز خار دست
هوش مصنوعی: اگر عاشق هستی، از طعنه‌های رقیب نترس. کسی که دستش را از خارها بپوشاند، بدون گل زندگی می‌کند.
مائیم در هوای سهی سرو قامتت
بر سر زنان همیشه بسان چنار دست
هوش مصنوعی: ما در فضای عشق و زیبایی تو هستیم و همچنان که چنارها همواره سربلند و استوارند، به احترام قامت زیبایت سر به سجده می‌زنیم.
در تاب آفتاب غم از پا در آمدم
ایسرو سایه ور ز سرم بر مدار دست
هوش مصنوعی: زیر آفتاب و در گرمی آن، غم و ناراحتی ام از بین رفت و به گوشه‌ای پناه بردم، سایه‌ای بر سرم افتاد و دیگر نتوانستم خود را بالا نگه‌دارم.
جان در میان بحر غم افتاد و باک نیست
گر خواهدم رسید بلب یا کنار دست
هوش مصنوعی: دل من در دریای اندوه غوطه‌ور است و نگران نیستم، حتی اگر به کلبه یا کناری برسم.
برد است در هوای گلستان عارضت
چشمم بگاه گریه ز ابر بهار دست
هوش مصنوعی: در دل هوای دلپذیر گلستان، چشمانم به یاد تو به گریه می‌افتند، مانند باران بهاری که بر روی زمین می‌بارد.
از خون دل نگار کنم چشم خویش را
باشد که گیرد ابن یمین را نگار دست
هوش مصنوعی: من با خون دل، چشمانم را زیبا می‌کنم، تا شاید این زیبایی دلپذیری برای ابن یمین باشد.