گنجور

شمارهٔ ۲۵

آن کزو داریم درد دل دوای جان ماست
درد کز جانان بود سرمایه درمان ماست
یوسف مصر دلست و همچو جان ما را عزیز
بی رخش فردوس اعلی کلبه احزان ماست
آبروئی نیست ما را پیش آن سلطان حسن
ور بود آنهم ز سیل چشم اشک افشان ماست
عاقلان گویند در زنجیر زلفش دل مبند
این دل دیوانه پندارند در فرمان ماست
گفت نزد ما ز حرمت کس نمی یارد رسید
گر چه حرمت هست لیکن این خود از حرمان ماست
ما چو ترک جان گرفتیم از پی جانان خویش
اندرین ره هر چه آن دشوار هست آسان ماست
جان فدا کردیم و سر در پایش افکند و نگفت
هرگز او کابن یمین سرگشته و حیران ماست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن کزو داریم درد دل دوای جان ماست
درد کز جانان بود سرمایه درمان ماست
هوش مصنوعی: ما از کسی رنج و درد دل داریم که وجودش برای ما مایه تسکین و درمان است، و این رنج ناشی از عشق به اوست که خود، اساسِ بهبودی و آرامش ماست.
یوسف مصر دلست و همچو جان ما را عزیز
بی رخش فردوس اعلی کلبه احزان ماست
هوش مصنوعی: یوسف مصر نماد زیبایی و محبوبیت است و دل ما هم به او وابسته است. بدون حضور او، زندگی‌مان پر از غم و اندوه است. رخش (چهره) او را به عنوان بهشتی‌ترین چیز و زیباترین نعمت می‌دانیم و غم‌ها و مشکلات ما تنها در سایه نبودن او بروز می‌کند.
آبروئی نیست ما را پیش آن سلطان حسن
ور بود آنهم ز سیل چشم اشک افشان ماست
هوش مصنوعی: ما نزد آن پادشاه خوش‌رویی هیچ اعتبار و آبرویی نداریم و اگر هم چیزی داریم، آن به خاطر اشک‌های جاری‌مان است.
عاقلان گویند در زنجیر زلفش دل مبند
این دل دیوانه پندارند در فرمان ماست
هوش مصنوعی: عاقل‌ها می‌گویند که به زنجیر موهای او دل نبند، اما این دل دیوانه فکر می‌کند که تحت کنترل ماست.
گفت نزد ما ز حرمت کس نمی یارد رسید
گر چه حرمت هست لیکن این خود از حرمان ماست
هوش مصنوعی: می‌گوید که هیچ‌کس نمی‌تواند به ما نزدیک بشود، هرچند که احترام وجود دارد، ولی این ناشی از محرومیت ماست.
ما چو ترک جان گرفتیم از پی جانان خویش
اندرین ره هر چه آن دشوار هست آسان ماست
هوش مصنوعی: ما به خاطر معشوق خود جان تازه‌ای گرفته‌ایم و در این مسیر هر سختی که پیش بیاید، برای ما آسان است.
جان فدا کردیم و سر در پایش افکند و نگفت
هرگز او کابن یمین سرگشته و حیران ماست
هوش مصنوعی: ما جان خود را فدای او کردیم و سر را به پایش گذاشتیم، اما او هرگز نگفت که من از عشق به او سردرگم و حیران شده‌ام.