شمارهٔ ۱۴
ای گشته از صفای رخت شرمسار آب
از تشنگان لعل لبت وا مدار آب
جانم میان آتش هجران بباد رفت
گر چه ز دیده هست مرا در کنار آب
لعل تو آتشیست که چون شعله برکشد
بگشایدم ز دیده یاقوتبار آب
از نو بهار روی تو اشکم فزون شدست
آری فزون شود همی از نوبهار آب
از لطف تست جانم و جانم همه توئی
خیزد بخار از آب و شود هم بخار آب
ابن یمین چو دید که بی هیچ موجبی
بردش ز روی کار غم غمگسار آب
گفتم کنون بمردم چشمم امیددار
آرد ز لطف روی تو بازم به کار آب
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای گشته از صفای رخت شرمسار آب
از تشنگان لعل لبت وا مدار آب
هوش مصنوعی: ای کسی که زیبایی صورتت چنان است که آب از تشنگان لبت شرمنده میشود، تقاضا میکنم، آب را از دهان بستم.
جانم میان آتش هجران بباد رفت
گر چه ز دیده هست مرا در کنار آب
هوش مصنوعی: عشق و دوری از معشوق به جانم آسیب زده و احساس میکنم که در آتش جدایی میسوزم، هر چند که در ظاهرم، در کنار آب آرامش دارم.
لعل تو آتشیست که چون شعله برکشد
بگشایدم ز دیده یاقوتبار آب
هوش مصنوعی: لب تو همچون جواهر زینتی است که چون شعلهای در دل بر افروخته شود، اشک من را به راه میاندازد و از چشمانم مانند آب جاری میشود.
از نو بهار روی تو اشکم فزون شدست
آری فزون شود همی از نوبهار آب
هوش مصنوعی: بهار دوباره آمد و باعث شد که من اشکم بیشتر شود. بله، با هر بهار، اشکهایم هم بیشتر میریزد.
از لطف تست جانم و جانم همه توئی
خیزد بخار از آب و شود هم بخار آب
هوش مصنوعی: عشق و محبت تو برای من بسیار ارزشمند است و جان من به تو وابسته است. درست مانند بخاری که از آب بلند میشود، وجود من نیز از مهر تو ساطع میشود.
ابن یمین چو دید که بی هیچ موجبی
بردش ز روی کار غم غمگسار آب
هوش مصنوعی: ابن یمین وقتی دید که بدون هیچ دلیلی، غم و اندوهی بر دل او سایه انداخته و زندگی او را تحت تأثیر قرار داده، احساس میکند که این وضعیت چقدر غمانگیز و ناخوشایند است.
گفتم کنون بمردم چشمم امیددار
آرد ز لطف روی تو بازم به کار آب
هوش مصنوعی: گفتم که الان در حال مردن هستم، اما امیدوارم که با لطف چهره تو دوباره به زندگی برگردم و آب حیات به من ببخشی.