گنجور

شمارهٔ ۱۵

بر من گذشت آن پسر شنگ نوش لب
رخ در میان زلف چو مه در سواد شب
پیش خط هلال وش و روی چون مهش
خورشید را ندید کسی عنبرین سلب
با وی رقیب همره و آری چنین بود
دائم خمار با می و خار است با رطب
میرفت و پای تا سرم از تاب مهر او
میسوخت آنچنانکه بسوزد زمه قصب
با چشم آهوانه او تاب در دلم
افکند و همچو شیر همی سوزدم ز تب
دست از دو کون شسته ام ای دوست بهر تو
ور ز آنکه دشمنان شمرند اینسخن عجب
آتش بیار و خرمن عشاق را بسوز
کآتش کند پدید که عود است یا حطب
هر فتنه را بود سببی شکر حق در آن
بهر هلاک ابن یمین هم توئی سبب

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.