گنجور

شمارهٔ ۱۲

شمع رخسار تو شیرین پسرا سوخت مرا
جرم ناکرده چو پروانه چرا سوخت مرا
دل خرید از لب شیرینت بجانی شکری
شاکرم گر چه درین بیع و شرا سوخت مرا
با تو گفتم ز تف عشق بنرمی سخنی
سخت گفتی که کرا سوخت کرا سوخت مرا
گفتمت سایه لطف ز سرم دور مدار
آفتاب رخ تو خوش پسرا سوخت مرا
بارها ابن یمین گفت و دلت نرم نشد
که تب و تاب غمت سوخت مرا سوخت مرا

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شمع رخسار تو شیرین پسرا سوخت مرا
جرم ناکرده چو پروانه چرا سوخت مرا
هوش مصنوعی: زیبایی چهره‌ات مثل شمعی است که من را می‌سوزاند. بی‌آنکه مرتکب گناهی شده باشم، مانند پروانه‌ای که به شمع نزدیک می‌شود، من نیز به خاطر تو دچار سوختگی شدم.
دل خرید از لب شیرینت بجانی شکری
شاکرم گر چه درین بیع و شرا سوخت مرا
هوش مصنوعی: دل من را از لب شیرینت خریدی و من به خاطر این که جانم را به عشق تو میدهم، شکرگزارم، هرچند که در این معامله، من سوختم و ناراحت شدم.
با تو گفتم ز تف عشق بنرمی سخنی
سخت گفتی که کرا سوخت کرا سوخت مرا
هوش مصنوعی: با تو درباره عشق به نرمی صحبت کردم، اما تو کلامی سخت و ناسازگار گفتی که قلب من را آتش زد و سوخت.
گفتمت سایه لطف ز سرم دور مدار
آفتاب رخ تو خوش پسرا سوخت مرا
هوش مصنوعی: به تو گفتم که سایه‌ی مهرت را از من دور نکن، زیرا تابش آفتاب زیبایی‌ات، به دل من آسیب زده و مرا سوزانده است.
بارها ابن یمین گفت و دلت نرم نشد
که تب و تاب غمت سوخت مرا سوخت مرا
هوش مصنوعی: ابن یمین بارها از دل خود سخن گفت، اما تو هرگز نرم نشدی. غم تو به گونه‌ای بر من تأثیر گذاشت که مرا در آتش حسرت سوزاند.