گنجور

شمارهٔ ۱۱

زلف مشکین تو سرمایه سوداست مرا
لعل شیرین تو شور دل شیداست مرا
بی تو با خود نیم ای دوست ولیکن چه کنم
هست دشمن ز پس و پیش و چپ و راست مرا
دست من کوته و بالای تو سرویست بلند
کی رسد دست بدو این چه تمناست مرا
سرو آزاد ترا بنده شدم از دل پاک
لیک گفتن سخن راست چه یار است مرا
تا چه حالست مرا با تو که در دیده و دل
خال مشکینت سوادست و سویداست مرا
صفت رسته دندانت به صد لطف کنم
خود سخن در صفتش لؤلؤ لالاست مرا
شد روان صرف به بازار غمت عمر و نشد
در سر از عشق تو بنگر که چه سوداست مرا
جان و دل بودی و گفت ابن یمین بهر دلت
کین ستم بر همه تن هاست نه تنهاست مرا
از دلم خود اثری نیست ولی صورت جان
در رخ آینه سیمای تو پیداست مرا

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زلف مشکین تو سرمایه سوداست مرا
لعل شیرین تو شور دل شیداست مرا
هوش مصنوعی: موهای سیاه تو برای من یک گنج و سودمند است و آن لب‌های شیرین تو برایم شوری و اشتیاقی عمیق به وجود می‌آورد.
بی تو با خود نیم ای دوست ولیکن چه کنم
هست دشمن ز پس و پیش و چپ و راست مرا
هوش مصنوعی: من بدون تو با خودم هستم، ای دوست، اما چه کنم که دشمنان از همه طرف، جلو، عقب، چپ و راست، مرا احاطه کرده‌اند.
دست من کوته و بالای تو سرویست بلند
کی رسد دست بدو این چه تمناست مرا
هوش مصنوعی: دست من به او نمی‌رسد و او همچون درختی بلند است. این چه آرزویی است که در دل دارم؟
سرو آزاد ترا بنده شدم از دل پاک
لیک گفتن سخن راست چه یار است مرا
هوش مصنوعی: از دل پاک خود به آزادی و زیبایی تو وابسته شدم، اما اینکه بخواهم حقیقت را بگویم، برای من چه ارزشی دارد؟
تا چه حالست مرا با تو که در دیده و دل
خال مشکینت سوادست و سویداست مرا
هوش مصنوعی: حالم با تو چگونه است وقتی در چشم‌ها و قلبم، رنگ سیاه و زیبای خمینی‌ات نقش بسته است؟
صفت رسته دندانت به صد لطف کنم
خود سخن در صفتش لؤلؤ لالاست مرا
هوش مصنوعی: دندان تو به شدت زیباست و من با کمال محبت درباره‌اش سخن می‌گویم؛ می‌توانم بگویم که مانند مروارید خاموش است و ارزشمند.
شد روان صرف به بازار غمت عمر و نشد
در سر از عشق تو بنگر که چه سوداست مرا
هوش مصنوعی: به بازار غم تو آمدم و تمام عمرم را صرف کردم، ولی باز هم در قلبم از عشق تو چیزی کم نشده است. بنگر که این وضعیت برای من چه فایده‌ای دارد.
جان و دل بودی و گفت ابن یمین بهر دلت
کین ستم بر همه تن هاست نه تنهاست مرا
هوش مصنوعی: تو جان و دلی، و گفت ابن یمین که برای دلت، این ظلم و ستم بر همه انسان‌هاست و نه فقط بر من.
از دلم خود اثری نیست ولی صورت جان
در رخ آینه سیمای تو پیداست مرا
هوش مصنوعی: در دل من هیچ نشان و اثری از عشق نیست، اما تصویر روح من به وضوح در آینه چهره تو نمایان است.