شمارهٔ ٧ - قصیده در مدح طغا تیمور خان
ای کرده روز را ز شب قیرگون نقاب
یعنی فکنده سایه سنبل بر آفتاب
دانی عرق چگونه بود بر عذار او
چون بر صحیفه گل تر قطره گلاب
در هیچ فصل چون قد و خد تو سرو و گل
در روضه وجود نروید بهیچ باب
چون لعل آبدار تو عقد گهر نمود
جز عم فشاند بر زر تر نقره مذاب
بر تافتست دست دلم تاب زلف تو
باری تو بیگناه ز من روی بر متاب
از ترکتاز چشم تو دل میکند گله
هندوی زلفت از چه سبب میشود بتاب
عشق تو آتشیست که چون در دل اوفتاد
از چشمها گشاد مرا چشمه های آب
باشد بسعی روی تو معمور ملک حسن
کرد آب دیده کشور صبر مرا خراب
دوشم رسید خیل خیال تو میهمان
پالوده کردم اشگ و زدل ساختم کباب
یکره ببر در آرم و بنواز همچو چنگ
تا چند گوشمال کشم از تو چون رباب
تا کی جفا کنی مگر آگه نه که من
هستم کمینه بنده سلطان کامیاب
دارای دین طغا تیمور (خان) که روز رزم
میسازد از رقاب عدو تیغ او قراب
در پیش او عدوش چو گاو است پیش شیر
نی نی چو صعوه در کشش چنگل عقاب
تشویر آسمان و زمین داد و میدهد
عزم سبک عنانش و حزم گران رکاب
سرخی صبح و شام برین نیلگون فلک
داند که چیست هر که کند فکرتی صواب
اینست و بس که خنجر خورشید میکند
روی فلک بخون دل دشمنش خضاب
هر کو بعهد شاه کند بندگی غیر
بیچاره شیر پرده نداند ز شیر غاب
قارون شود بمال کسی گر بعمر خویش
بیند شبی خیال کف راد او بخواب
ای در پناه سایه رای تو آفتاب
وی درگه تو قبله آمال شیخ و شاب
چرخ اثیر از آتش خشم تو یک شرار
کوثر زچشمه سار صفای تو یک زهاب
ناید کفایت کفت از ابر تیره دل
آب حیات می نتوان یافت از سراب
زین پیشتر که دست سعادت نکرده بود
چون سرمه در دو دیده من خاک آنجناب
بودم امید واثق و هم ظن صادق آنک
دولت رساندم بجناب هنر مآب
منت خدای را که کنون در جناب تو
کردم دعات خاتمه نظم مستطاب
تا بی عمود خیمه نه پشت آسمان
باشد بیا چو بر سر می قبه حباب
بادا فرو شده بزمین دشمنت چو میخ
حبل ورید گشته بگردن درش طناب
در روز و شب ملائکه را ورد افضل است
یا رب دعای ابن یمین باد مستجاب
شمارهٔ ۶ - وله ایضاً در مدح امیر شیخ حسن: واجب بود از راه نیاز اهل زمن راشمارهٔ ٨ - وله: ای بزیر سایه لطفت مدار آفتاب
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای کرده روز را ز شب قیرگون نقاب
یعنی فکنده سایه سنبل بر آفتاب
هوش مصنوعی: ای کسی که روز را با شب تارپوشانیدهای، یعنی ای کسی که سایه گلی خوشبو بر تابش آفتاب افکندهای.
دانی عرق چگونه بود بر عذار او
چون بر صحیفه گل تر قطره گلاب
هوش مصنوعی: میدانی عرق او چگونه بر صورتش میدرخشد، مانند قطرههای گلابی که بر روی گل تازه نشستهاند؟
در هیچ فصل چون قد و خد تو سرو و گل
در روضه وجود نروید بهیچ باب
هوش مصنوعی: در هیچ زمانی مانند قامت و زیبایی تو، سرو و گل در باغ وجود نمیآید.
چون لعل آبدار تو عقد گهر نمود
جز عم فشاند بر زر تر نقره مذاب
هوش مصنوعی: وقتی که زیبایی و درخشندگی تو مانند سنگ قیمتی جلوهگر میشود، تنها نخواهد بود که درخشش بر روی طلا و نقره ذوبشده میافشاند.
بر تافتست دست دلم تاب زلف تو
باری تو بیگناه ز من روی بر متاب
هوش مصنوعی: دل من در برابر زیباییهای زلف تو تاب و توان خود را از دست داده است. خواهش میکنم، حتی اگر گناهی از من سر زده است، از من دور نشو و رویت را از من برنگردان.
از ترکتاز چشم تو دل میکند گله
هندوی زلفت از چه سبب میشود بتاب
هوش مصنوعی: دل از زیبایی چشمان تو جدا میشود و گیسوی تو شکایت میکند، نمیدانم چرا این موضوع باعث میشود که تو همچنان درخشان و برافروخته باقی بمانی.
عشق تو آتشیست که چون در دل اوفتاد
از چشمها گشاد مرا چشمه های آب
هوش مصنوعی: عشق تو شعلهای است که وقتی در دل شخصی شعلهور میشود، اشکهای او را به راه میاندازد و باعث میشود که چشمههای اشک از چشمانش جاری شود.
باشد بسعی روی تو معمور ملک حسن
کرد آب دیده کشور صبر مرا خراب
هوش مصنوعی: به خاطر تلاش و زیبایی تو، سرزمین وجودم را با اشکهای صبرم ویران کردهای.
دوشم رسید خیل خیال تو میهمان
پالوده کردم اشگ و زدل ساختم کباب
هوش مصنوعی: دیشب پیش آمده بود که خیال تو به سراغم آمد. برای پذیرایی از این خیال، اشکهایم را تزیین کرده و از دل خود کبابی ساختهام.
یکره ببر در آرم و بنواز همچو چنگ
تا چند گوشمال کشم از تو چون رباب
هوش مصنوعی: گوشهای از دل را به نوازش بگستران و با ملایمت با آن رفتار کن، مانند نوازش یک ساز، زیرا من تا چه زمانی باید در مقابل تو صبر و تحمل به خرج دهم؟
تا کی جفا کنی مگر آگه نه که من
هستم کمینه بنده سلطان کامیاب
هوش مصنوعی: چقدر میخواهی بیرحمی کنی؟ آیا نمیدانی که من چه کسی هستم؟ من تنها یک بندهی این سلطان موفق و کامیاب هستم.
دارای دین طغا تیمور (خان) که روز رزم
میسازد از رقاب عدو تیغ او قراب
هوش مصنوعی: تیمور (خان) که دارای ایمان و دین است، در روزهایی که به میدان جنگ میرود، با شمشیرش به دشمنانش ضربه میزند.
در پیش او عدوش چو گاو است پیش شیر
نی نی چو صعوه در کشش چنگل عقاب
هوش مصنوعی: در برابر او، دشمنش مانند گاوی است که در مقابل شیر قرار دارد، و در این میان، صدای کوچکتری مانند جوجهگنجشک در چنگال عقاب پیچیده است.
تشویر آسمان و زمین داد و میدهد
عزم سبک عنانش و حزم گران رکاب
هوش مصنوعی: آسمان و زمین نشاندهندهٔ اراده و تصمیم قوی او هستند و او بهراحتی میتواند با احتیاط و تدبیر حرکت کند.
سرخی صبح و شام برین نیلگون فلک
داند که چیست هر که کند فکرتی صواب
هوش مصنوعی: صبح و شب، سرخی رنگ آسمان نشانگر آن است که چه چیزی را باید دانست؛ هر کسی که تفکر درستی داشته باشد، این را خواهد فهمید.
اینست و بس که خنجر خورشید میکند
روی فلک بخون دل دشمنش خضاب
هوش مصنوعی: خورشید با تلالو خود آسمان را به رنگ خون دشمنانش در میآورد.
هر کو بعهد شاه کند بندگی غیر
بیچاره شیر پرده نداند ز شیر غاب
هوش مصنوعی: هر کسی که برای پادشاهی دیگر بیعت کند، در واقع بیچاره است، چرا که مانند شیر در قفس، از واقعیت و قدرت خود بیخبر خواهد ماند.
قارون شود بمال کسی گر بعمر خویش
بیند شبی خیال کف راد او بخواب
هوش مصنوعی: اگر کسی در طول عمرش شبی در خواب آرزوی ثروت قارون را ببیند، به مال و ثروت دست پیدا خواهد کرد.
ای در پناه سایه رای تو آفتاب
وی درگه تو قبله آمال شیخ و شاب
هوش مصنوعی: ای کسی که زیر سایه تو مثل آفتاب درخشان است، و محل تو نقطه آرزوهای بزرگترها و جوانهای جویای علم و معرفت است.
چرخ اثیر از آتش خشم تو یک شرار
کوثر زچشمه سار صفای تو یک زهاب
هوش مصنوعی: خشم تو همچون آتش، چرخ عالم را به حرکت درآورده و شعلهای از پاکی و زیبایی از چشمه سار وجودت ساطع میشود.
ناید کفایت کفت از ابر تیره دل
آب حیات می نتوان یافت از سراب
هوش مصنوعی: آب حیات را نمیتوان از سرابی که در دل ابرهای تیره وجود دارد گرفت. یعنی، کسانی که در اوضاع نامساعد و ناپایداری زندگی میکنند، نمیتوانند به راحتی به منابع واقعی و مفید دست پیدا کنند.
زین پیشتر که دست سعادت نکرده بود
چون سرمه در دو دیده من خاک آنجناب
هوش مصنوعی: پیش از این که خوشبختی دست به کار شود، مانند سرمه که در چشم من است، خاک آن حضرت در دیدگانم جا دارد.
بودم امید واثق و هم ظن صادق آنک
دولت رساندم بجناب هنر مآب
هوش مصنوعی: من امیدی قوی و باوری راستین بودم و به آن هنر والا رسیدم که به آن مقام رفیع دست یافتم.
منت خدای را که کنون در جناب تو
کردم دعات خاتمه نظم مستطاب
هوش مصنوعی: سپاسگزارم از خدا که اکنون به درگاه تو دعا و نیایش کردم و این دعا پایانبخش نظم زیبا و شگفتانگیز زندگی من شد.
تا بی عمود خیمه نه پشت آسمان
باشد بیا چو بر سر می قبه حباب
هوش مصنوعی: بیا و در جایی که هیچ چیز مانع دیدن آسمان نمیشود، لحظهای بایست. مانند حبابی که روی قبه میرقصد، در آسانی و زیبایی بمان.
بادا فرو شده بزمین دشمنت چو میخ
حبل ورید گشته بگردن درش طناب
هوش مصنوعی: به باد، دشمن تو همچون میخی به زمین کوبیده میشود و همانند طنابی که به گردن یک نفر افتاده، او را در چنگ خود میگیرد.
در روز و شب ملائکه را ورد افضل است
یا رب دعای ابن یمین باد مستجاب
هوش مصنوعی: در تمام روز و شب، برترین عمل فرشتگان دعا کردن است. ای پروردگار، دعا و خواستهی ابن یمین را مستجاب کن.