شمارهٔ ۴۵ - قصیده
بار دگر زمانه مراد دلم بداد
گردون ز کار بسته من بندها گشاد
هر چند یکدو روز ز گلزار مکرمت
دورم فکند و بر سر آن خارها نهاد
بازم بسوی مرکز عز و شرف رساند
یعنی جناب داور و دارای دین و داد
نوئین عهد خسرو عادل که وصف او
سطح بسیط خاک بپیمود همچو باد
والا جلال دولت و ملت که داد او
کام دل ستمکش آزادگان بداد
گیتی بعهد معدلت وجود او گذاشت
نام و نشان حاتم و نوشیروان زیاد
شهباز همتش چو بپرواز بر شود
با فر او همای بود بیخطر چو خاد
بر باد و بر جهان دمد از خلق او دمی
گردد ز شرم غرق بزیر عرق زباد
تا دیدم آن جلالت و رتبت کزو خجل
گردد روان خسرو جمشید و کیقباد
با عقل گفتم ار چه شود دال قافیه
میخوان و میدم از سر اخلاص ان یکاد
ایسروری که مادر ارکان بصد قران
مانند تو بسیرت و صورت پسر نزاد
با دست در فشان تو ابر بهار را
ناید پسند عقل که گویند هست راد
بر رغم دشمنان منم از جانت دوستدار
وین طشت مدتیست که از بام اوفتاد
تا کی غم زمانه بابن یمین رسد
وقتست اگر بعهد تو گردد ز بخت شاد
تا رأی پیر مونس بخت جوان بود
بخت جوانت همنفس رأی پیر باد
بادا قضای مبرم گردون بحکم تو
پیوسته مستفید چو شاگرد از او استاد
شمارهٔ ۴۴ - قصیده در مدح محمد بیک ارغونشاه: امیری کو سزای گاه باشدشمارهٔ ۴۶ - وله: با شاه بین چه مرحمتست این که حق نمود
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بار دگر زمانه مراد دلم بداد
گردون ز کار بسته من بندها گشاد
هوش مصنوعی: زمانه دوباره خواستههای دل مرا برآورده کرد و آسمان مشکلات من را برطرف ساخت.
هر چند یکدو روز ز گلزار مکرمت
دورم فکند و بر سر آن خارها نهاد
هوش مصنوعی: اگرچه چند روزی از زیبایی و محبت دور هستم و بر سر من مشکلات و ناراحتیها فرود آمدهاند، اوقات تلخی را سپری میکنم.
بازم بسوی مرکز عز و شرف رساند
یعنی جناب داور و دارای دین و داد
هوش مصنوعی: همچنان ما را به جایی میبرد که منزلت و مقام بالایی دارد، یعنی به سمت قاضی و کسی که دین و انصاف را در دست دارد.
نوئین عهد خسرو عادل که وصف او
سطح بسیط خاک بپیمود همچو باد
هوش مصنوعی: نوئین، خسرو عادل است که وصف او مانند بادی است که بر روی زمین میوزد و همه جا را در بر میگیرد.
والا جلال دولت و ملت که داد او
کام دل ستمکش آزادگان بداد
هوش مصنوعی: عظمت و شکوه ملت و دولت با اراده او، باعث شده است که ستمدیدهها به آرزوهای خود دست یابند و آزاد شوند.
گیتی بعهد معدلت وجود او گذاشت
نام و نشان حاتم و نوشیروان زیاد
هوش مصنوعی: جهان به خاطر جایگاه و شخصیت او، نام و نشان حاتم و نوشیروان را به یادگار گذاشت.
شهباز همتش چو بپرواز بر شود
با فر او همای بود بیخطر چو خاد
هوش مصنوعی: وقتی که یک شهباز (پرندهای قوی و دلیر) به پرواز در میآید، با اقتدار و قدرتش همچون همای (پرندهای حاکم و بزرگ) به پرواز در میآید و بیخطر مانند یک خدمتگزار میباشد.
بر باد و بر جهان دمد از خلق او دمی
گردد ز شرم غرق بزیر عرق زباد
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی از وجود و طبیعت آدمی اشاره دارد. میگوید که وقتی باد و دنیا به خاطر وجود انسان دمی بدمند، انسان به سبب شرم و خجالت از خود به زیر فشار و دمای عرق میرود. به طور کلی، این بیانگر احساس شرم و مسئولیت انسان در برابر خلق و آموزههای زندگی است.
تا دیدم آن جلالت و رتبت کزو خجل
گردد روان خسرو جمشید و کیقباد
هوش مصنوعی: وقتی عظمت و مقام تو را دیدم، روح خسرو جمشید و کیقباد از خجالت شرمنده و سرافکنده شد.
با عقل گفتم ار چه شود دال قافیه
میخوان و میدم از سر اخلاص ان یکاد
هوش مصنوعی: با فکر و عقل خود به این نتیجه رسیدم که در قافیهگویی از صداقت و خلوص خود به طور کامل استفاده کنم و همواره به یاد داشته باشم که از نیکی دست برندارم.
ایسروری که مادر ارکان بصد قران
مانند تو بسیرت و صورت پسر نزاد
هوش مصنوعی: ای کسی که مادر تو دارای قدرت و عظمت است، مانند تو هیچ کس دیگر نتوانسته است از این نظر فرزندی همتای فرزند خود بیاورد.
با دست در فشان تو ابر بهار را
ناید پسند عقل که گویند هست راد
هوش مصنوعی: با دست زیبای تو، ابر بهار را نمیتوان تحسین کرد؛ زیرا عقل میگوید که نیکوترین زیباییها در دست توست.
بر رغم دشمنان منم از جانت دوستدار
وین طشت مدتیست که از بام اوفتاد
هوش مصنوعی: با وجود دشمنان، من همچنان از جان تو دوست دارم و این احساس مانند ظرفی است که مدتی پیش از بام افتاده است.
تا کی غم زمانه بابن یمین رسد
وقتست اگر بعهد تو گردد ز بخت شاد
هوش مصنوعی: این شعر به این معنی است که چقدر میتوان به غم و اندوه زندگی ادامه داد؟ زمان به سرعت میگذرد و اگر قرار باشد زندگی بر وفق مراد بگذرد، باید امیدوار باشیم که روزی به عهد و آرزوهایمان برسیم و بختمان شاد شود.
تا رأی پیر مونس بخت جوان بود
بخت جوانت همنفس رأی پیر باد
هوش مصنوعی: تا زمانی که نظر و مشورت پیر و باتجربه بر بخت و سرنوشت جوان حاکم باشد، آینده و شانس جوان نیز تحت تأثیر آن مشورت خواهد بود.
بادا قضای مبرم گردون بحکم تو
پیوسته مستفید چو شاگرد از او استاد
هوش مصنوعی: شاید تقدیر حتمی آسمان به نوعی باشد که همواره از دستورات تو بهرهمند شود، مانند شاگردی که از معلم خود استفاده میکند.