شمارهٔ ۴٣ - قصیده ایضاً له در مدح طغا یتمور خان و تهنیت ورود او
ایدل بیار مژده که شاه جهان رسید
فرمانده ملوک زمین و زمان رسید
شاه جهان طغایتمور خان که ملک را
چون او رسید با تن آزرده جان رسید
چون عز پایبوس شهنشاه یافت تخت
پایش ز قدر بر سر هفت آسمان رسید
از خرمی بسان دل گل گل دلم
بشکفت چون شهنشه گیتی ستان رسید
جان من ضعیف ز محنت خلاص یافت
صد گونه راحتم بدل ناتوان رسید
منت خدایرا که سوی جویبار ملک
شاه جهانپناه چو سرو روان رسید
با مسند جلالت و با تخت خسروی
از رأی پیرو قوت بخت جوان رسید
از گلشن مکارم او بوی نوبهار
اهل زمانه را بگه مهرگان رسید
بودیم در کشاکش دوران روزگار
شاه آمد و بشارت امن و امان رسید
چون مه بر اوج مسند عزت نهاد پای
گفتی که گل بگلشن و گوهر بکان رسید
کو مطربی که گه گه این غزل عذب آبدار
گوید زنا ز آنکه شه کامران رسید
ای ترک می بیار که فصل خزان رسید
نی نی بهار عشرت صاحبدلان رسید
زین پس بآب رز بنشان آتش دلم
شادی اینخبر که شه شهنشان رسید
خورشید می زمشرق خم چون طلوع کرد
صد روشنی بعالم عقل و روان رسید
شیرینی نشاط شد اندر مذاق دل
چون تلخی شراب بکام و زبان رسید
گنج طرب نهاد می اندر دل خراب
گوئی که چاشنی بوی از زعفران رسید
رطل گران طلب کن ایا ترک میگسار
بزم طرب بساز که شاه جهان رسید
در ده میی که خنده زند همچو نوبهار
خاصه کنون که نوبت جشن خزان رسید
باد خزان بباغ بر اوراق شاخسار
چون دست شه ببزم درون زرفشان رسید
شاهی که بر مشارب جودش ز سایلان
بس کاروان که بر اثر کاروان رسید
شاها اگر چه ابن یمین بود پیش ازین
نالان چنانکه بر فلک از وی فغان رسید
اکنون بفر مقدم میمون شهریار
هرچ آن مراد بود دلش را بدان رسید
دانم که بعد ازین نکند سوی او بکین
گردون دون نظر چو شه مهربان رسید
عمرش دراز باد که از یمن دولتش
هر آرزو که هست بدان میتوان رسید
شمارهٔ ۴٢ - وله فی المدح ایضاً: این سعادت بین که باز اندر زمان آمد پدیدشمارهٔ ۴۴ - قصیده در مدح محمد بیک ارغونشاه: امیری کو سزای گاه باشد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ایدل بیار مژده که شاه جهان رسید
فرمانده ملوک زمین و زمان رسید
هوش مصنوعی: ای دوست، بشارت بیاور که پادشاه جهان آمد. فرمانروای پادشاهان زمین و زمان به ما رسید.
شاه جهان طغایتمور خان که ملک را
چون او رسید با تن آزرده جان رسید
هوش مصنوعی: شاهی به نام طغایتمور خان وجود دارد که در دنیا مانند او کسی به قدرت نرسید و با وجود مشکلات و رنجهای بسیار، جانش را به خطر انداخت تا به این مقام رسید.
چون عز پایبوس شهنشاه یافت تخت
پایش ز قدر بر سر هفت آسمان رسید
هوش مصنوعی: زمانی که پایبوس (منظور از آن کسی است که در خدمت شاه است) با عزت به حضور شاه رسید، جایگاه او به اندازهای والا شد که به مقام و مرتبهای بالاتر از آسمانها رسید.
از خرمی بسان دل گل گل دلم
بشکفت چون شهنشه گیتی ستان رسید
هوش مصنوعی: خوشحالی مانند گل، دل من را شاداب کرد و همچون پادشاهی که دنیا را به دست آورده، دلم باز شد.
جان من ضعیف ز محنت خلاص یافت
صد گونه راحتم بدل ناتوان رسید
هوش مصنوعی: روحم از درد و رنج رهایی یافته است و به انواعی از آرامش دست یافته که به حال ناتوانم میخورد.
منت خدایرا که سوی جویبار ملک
شاه جهانپناه چو سرو روان رسید
هوش مصنوعی: سپاسگزاری میکنم از خداوند که به سوی جویبار و مکانی که پادشاه جهان در آن است، مانند سروی سرافراز و سرزنده، روان شدم.
با مسند جلالت و با تخت خسروی
از رأی پیرو قوت بخت جوان رسید
هوش مصنوعی: با جایگاه بزرگ و با تختی که مخصوص پادشاهی است، از راه نظر و تدبیر پیروزی جوان به دست آمد.
از گلشن مکارم او بوی نوبهار
اهل زمانه را بگه مهرگان رسید
هوش مصنوعی: از باغ فضیلتهای او عطر بهار به همراه جشنهای مهرگان به دیگران رسید.
بودیم در کشاکش دوران روزگار
شاه آمد و بشارت امن و امان رسید
هوش مصنوعی: ما در میان سختیها و چالشهای زندگی بودیم که ناگهان خبر از ورود شاه به ما رسید و امید به آرامش و امنیت در زندگیمان ایجاد شد.
چون مه بر اوج مسند عزت نهاد پای
گفتی که گل بگلشن و گوهر بکان رسید
هوش مصنوعی: وقتی که ماه بر قلهٔ مرتفع افتخارات ایستاد، گویی که گل به باغ و گوهر به دریا رسید.
کو مطربی که گه گه این غزل عذب آبدار
گوید زنا ز آنکه شه کامران رسید
هوش مصنوعی: به دنبال کسی هستم که گاهی این شعر شیرین و خوش صدا را بخواند، چون خبر رسید که پادشاه خوشبخت شده است.
ای ترک می بیار که فصل خزان رسید
نی نی بهار عشرت صاحبدلان رسید
هوش مصنوعی: ای دختر زیبا، می بیاور که فصل پاییز فرارسیده است و فصل بهار خوشیهای دلباختگان به پایان رسیده است.
زین پس بآب رز بنشان آتش دلم
شادی اینخبر که شه شهنشان رسید
هوش مصنوعی: از این پس، به جای آتش دلم، با آب گل سرخ مرهم بگذار؛ چرا که خوشحالی من از این خبر است که پادشاه بزرگ به ما رسید.
خورشید می زمشرق خم چون طلوع کرد
صد روشنی بعالم عقل و روان رسید
هوش مصنوعی: وقتی خورشید از سمت شرق برمیخیزد، هزاران روشنایی به ذهن و روح انسانها میتابد.
شیرینی نشاط شد اندر مذاق دل
چون تلخی شراب بکام و زبان رسید
هوش مصنوعی: شادی و خوشی مانند شیرینی به دل چشیده میشود، در حالی که تلخی شراب به کام و زبان میرسد.
گنج طرب نهاد می اندر دل خراب
گوئی که چاشنی بوی از زعفران رسید
هوش مصنوعی: خوشی و شادی را در دل ویران خود جا دادهام، گویا عطر زعفران به آن رسیده است.
رطل گران طلب کن ایا ترک میگسار
بزم طرب بساز که شاه جهان رسید
هوش مصنوعی: ای ترکِ میپرست، یک پیمانه سنگین شراب بخواه و جشن و سرور برپا کن، زیرا پادشاه جهان آمده است.
در ده میی که خنده زند همچو نوبهار
خاصه کنون که نوبت جشن خزان رسید
هوش مصنوعی: در village، جشن و شادی به راه است، درست مانند بهار که همه چیز تازه و شاداب است. مخصوصاً حالا که زمان جشن پاییز هم رسیده است.
باد خزان بباغ بر اوراق شاخسار
چون دست شه ببزم درون زرفشان رسید
هوش مصنوعی: باد خزان در باغ بر روی برگهای درختان همانند دست پادشاهی بر روی دستمالهای قیمتی میوزد.
شاهی که بر مشارب جودش ز سایلان
بس کاروان که بر اثر کاروان رسید
هوش مصنوعی: پادشاهی که با بخششهای فراوانش، کمکها و نعمتهای زیادی به دیگران میدهد، مانند کاروانی است که به دنبال خود مسافرانی را جذب میکند.
شاها اگر چه ابن یمین بود پیش ازین
نالان چنانکه بر فلک از وی فغان رسید
هوش مصنوعی: ای پادشاه، هرچند که ابن یمین در گذشته نالهاش به آسمان بلند شد، اما حالا او به گونهای آشفته است که هیچکس نتوانسته صدای او را بشنود.
اکنون بفر مقدم میمون شهریار
هرچ آن مراد بود دلش را بدان رسید
هوش مصنوعی: اکنون برای ورود خوشامدگویی میکنیم به شهریار، زیرا هر آنچه که دلش میخواست، اکنون به آن دست یافته است.
دانم که بعد ازین نکند سوی او بکین
گردون دون نظر چو شه مهربان رسید
هوش مصنوعی: من میدانم که بعد از این، دیگر به او نگاه نخواهد کرد، چون اولین باری که دلش به او نرم شد، همچون آسمان پایین و بیاعتنا به اوست.
عمرش دراز باد که از یمن دولتش
هر آرزو که هست بدان میتوان رسید
هوش مصنوعی: امیدوارم عمر او طولانی باشد، زیرا با وجود نعمتها و موفقیتهایش، میتوان به هر آرزویی دست یافت.