گنجور

شمارهٔ ٣٩ - وله قصیده در مدح امیرمعز الدین حسین کرت

این منم یا رب که بختم پیشوایی می‌کند
دولت بیگانه طبعم آشنایی می‌کند
آنچه محبوبست می‌جوید به من پیوستگی
و آنچه دل زو می‌رمد از من جدایی می‌کند
در شب تاریک فکرت رغم انف روزگار
اختر فیروز روزم روشنایی می‌کند
بی‌گمان از شام نکبت رستگاری حاصل است
هرکرا صبح سعادت پیشوایی می‌کند
مگذر ای ابن یمین از مرکز توفیق حق
سوی شاه دین پناهم رهنمایی می‌کند
سرور عالم معز الدین که خاک پای او
از شرف در چشم اختر توتیایی می‌کند
آنکه روز رزم رمح مار پیکر در کفش
چون عصا در دست موسی اژدهایی می‌کند
دین‌پناهی کز نهیب احتساب عدل او
طبع رند زهره میل پارسایی می‌کند
دشمنش در صف چو صفر اندر حساب هندسه است
هیچ نه وز بهر کثرت خودنمایی می‌کند
رنگ روی خصم او از خون دل گشتست لعل
تیغ مینارنگش آن را کهربایی می‌کند
عنف و لطفش هر بد و هر نیک را در رزم و بزم
سر همی‌آرد به بند و دل‌گشایی می‌کند
در علاج خستگان صنعت گردون دون
لطف روح‌افزاش کار مومیایی می‌کند
از دل تاریک‌تر از شام خصمش هر سحر
آه میل آسمان از تنگ‌جایی می‌کند
با وجود جود او گر دم زند ابر از سخا
جز حیا زو گر نیاید بی‌حیایی می‌کند
ابر می‌خواهد ز ابر دست فیاضش مدد
این همه زاری و سوز از بی‌نوایی می‌کند
شهریارا تا درین فرخ جناب ابن یمین
بر گل مدحت چو بلبل خوش‌نوایی می‌کند
عقل کارآگاه نیک‌اندیش می‌گوید مگر
پیر گردون ماه را مدحت‌سرایی می‌کند
بکر فکرم گر بیابد از قبولت زیوری
عالمی گیرد چو بی‌آن دلربایی می‌کند
ور خطا رفت از بزرگی خرده بر چاکر مگیر
کو به دعوی در جنابت خودنمایی می‌کند
پیش صرافان معنی قلب روی‌اندود من
زان روان باشد که لطفت کیمیایی می‌کند
تا نسیم نوبهاری چون ز گلشن می‌رسد
همچو خلق جان‌فزایش عطرسایی می‌کند
تازه بادا گلشن خلق خوشش کانفاس او
چون نسیم نوبهاری جان‌فزایی می‌کند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

این منم یا رب که بختم پیشوایی می‌کند
دولت بیگانه طبعم آشنایی می‌کند
هوش مصنوعی: این منم که ای خدا، تقدیر من رهبر بودن را به من بخشیده است و سرنوشت بیگانه، به من احساس آشنایی می‌دهد.
آنچه محبوبست می‌جوید به من پیوستگی
و آنچه دل زو می‌رمد از من جدایی می‌کند
هوش مصنوعی: آنچه که محبوب و مورد علاقه است، به دنبال پیوستگی و نزدیکی به من است، و آنچه که دل از آن دوری می‌کند، مرا از آن جدا می‌سازد.
در شب تاریک فکرت رغم انف روزگار
اختر فیروز روزم روشنایی می‌کند
هوش مصنوعی: در شب تاریک افکار، با وجود سختی‌های زندگی، ستاره‌ای خوشبختی روز من را روشن می‌سازد.
بی‌گمان از شام نکبت رستگاری حاصل است
هرکرا صبح سعادت پیشوایی می‌کند
هوش مصنوعی: به یقین، از تاریکی‌ها و دشواری‌های زندگی راه نجاتی به دست می‌آید. هر کسی که صبحی پر از برکت و خوشبختی را آغاز کند، به رهبری می‌رسد.
مگذر ای ابن یمین از مرکز توفیق حق
سوی شاه دین پناهم رهنمایی می‌کند
هوش مصنوعی: ای پسر یمین، از جایی که به توفیق الهی دست یافته‌ای عبور نکن، زیرا راهنما و پناهی من، همواره به سوی پادشاه دین هدایت می‌کند.
سرور عالم معز الدین که خاک پای او
از شرف در چشم اختر توتیایی می‌کند
هوش مصنوعی: سرور جهان معز الدین به قدری با عظمت و با شکوه است که خاک پای او در مقایسه با افتخار و جایگاهش، ستاره‌ها را مانند تکه‌ای از خاک توتیای معمولی جلوه‌گر می‌سازد.
آنکه روز رزم رمح مار پیکر در کفش
چون عصا در دست موسی اژدهایی می‌کند
هوش مصنوعی: کسی که در روز جنگ، نیزه‌اش به شکل مار در دستش می‌چرخد، مانند عصایی که موسی برای تبدیل کردن اژدها به معجزه استفاده کرد.
دین‌پناهی کز نهیب احتساب عدل او
طبع رند زهره میل پارسایی می‌کند
هوش مصنوعی: در اینجا به شخصیتی اشاره می‌شود که در برابر قضاوت و سنجش خداوند آرامش دارد و به همین خاطر قلب سرکش و آزادش به سمت رفتارهای نیکو و پارسا گرایش پیدا می‌کند. به بیان دیگر، احساس اعتماد به حمایت و رحمت الهی، او را به سوی رفتارهای بهتر و دوری از گناهان سوق می‌دهد.
دشمنش در صف چو صفر اندر حساب هندسه است
هیچ نه وز بهر کثرت خودنمایی می‌کند
هوش مصنوعی: دشمن او مانند عدد صفر در حساب هندسه است؛ یعنی وجودش در واقع هیچ ارزشی ندارد و تنها به خاطر تعداد زیادش خود را بزرگ جلوه می‌دهد.
رنگ روی خصم او از خون دل گشتست لعل
تیغ مینارنگش آن را کهربایی می‌کند
هوش مصنوعی: رنگ چهره دشمن او از غم و اندوهش به مانند خون دلش تبدیل به رنگی مانند لعل (جواهر قرمز) شده است و تیغ او نیز با رنگی همچون کهربا می‌درخشد.
عنف و لطفش هر بد و هر نیک را در رزم و بزم
سر همی‌آرد به بند و دل‌گشایی می‌کند
هوش مصنوعی: خشم و مهربانی او هر چیز خوب و بد را در نبرد و جشن در کنار هم جمع می‌کند و به دل‌ها آرامش می‌بخشد.
در علاج خستگان صنعت گردون دون
لطف روح‌افزاش کار مومیایی می‌کند
هوش مصنوعی: در بهبود حال خسته‌ها، کار زندگی و مهارت‌های آسمانی می‌تواند روح را تقویت کرده و به آنها انرژی بدهد.
از دل تاریک‌تر از شام خصمش هر سحر
آه میل آسمان از تنگ‌جایی می‌کند
هوش مصنوعی: دشمنش هر صبح از دل تاریکی که مانند شب است، با ناله‌ای از فشار و تنگی، به آسمان نگاهی می‌اندازد.
با وجود جود او گر دم زند ابر از سخا
جز حیا زو گر نیاید بی‌حیایی می‌کند
هوش مصنوعی: اگر باران ابر از روی بخشندگی خدا ببارد، تنها به خاطر حیا و شرم اوست. اگر او بی‌حیا شود، بی‌پروا عمل می‌کند.
ابر می‌خواهد ز ابر دست فیاضش مدد
این همه زاری و سوز از بی‌نوایی می‌کند
هوش مصنوعی: ابر به امید کمک از ابر دیگر، به خاطر درد و رنج بی‌پناهی خود فریاد می‌زند و شکایت می‌کند.
شهریارا تا درین فرخ جناب ابن یمین
بر گل مدحت چو بلبل خوش‌نوایی می‌کند
هوش مصنوعی: شهریار عزیز، در این محفل خوش‌یمن، ابن یمین با نغمه‌های دلنشین خود درباره‌ی زیبایی‌ها و ویژگی‌های خوب سخن می‌گوید، مانند بلبل که به گل‌ها مدح و ستایش می‌کند.
عقل کارآگاه نیک‌اندیش می‌گوید مگر
پیر گردون ماه را مدحت‌سرایی می‌کند
هوش مصنوعی: عقل باهوش و فرهیخته می‌گوید آیا ممکن است که پیر کهن، یعنی ماه، درباره خودش ستایش بگوید؟
بکر فکرم گر بیابد از قبولت زیوری
عالمی گیرد چو بی‌آن دلربایی می‌کند
هوش مصنوعی: اگر فکر پاک و نابم از محبت تو بهره‌مند شود، مانند زیبایی و زینتی برای جهانیان خواهد بود؛ اما بدون آن دلربایی تو، هیچ به خود نمی‌گیرد.
ور خطا رفت از بزرگی خرده بر چاکر مگیر
کو به دعوی در جنابت خودنمایی می‌کند
هوش مصنوعی: اگر کسی به علت مرتکب شدن خطا، به خاطر مقام و بزرگی‌اش، اشتباهی مرتکب شود، نباید به او خرده بگیری، زیرا او به خاطر ادعای بزرگی‌اش در تلاش است خود را نشان دهد.
پیش صرافان معنی قلب روی‌اندود من
زان روان باشد که لطفت کیمیایی می‌کند
هوش مصنوعی: قلب من که با عشق و احساسات پر شده، در برابر صرافان (کسانی که به خرید و فروش معانی و ارزش‌ها می‌پردازند) قرار دارد. دلیل این موضوع این است که لطافت و زیبایی تو، همچون کیمیا (طلایی) عمل می‌کند و آن را به شکل دیگری می‌سازد.
تا نسیم نوبهاری چون ز گلشن می‌رسد
همچو خلق جان‌فزایش عطرسایی می‌کند
هوش مصنوعی: وقتی نسیم بهاری از گلستان می‌گذرد، همانند انسان‌ها که جان تازه‌ای می‌گیرند، باعث پخش بوی خوش و روح‌افزایی می‌شود.
تازه بادا گلشن خلق خوشش کانفاس او
چون نسیم نوبهاری جان‌فزایی می‌کند
هوش مصنوعی: به تازگی، باغ زیبا و دل‌انگیز از خلقت به وجود آمده است، چرا که هوای آن مانند نسیم بهاری جان‌بخش و زنده‌کننده است.