گنجور

شمارهٔ ٣۴ - ایضاً قصیده در مدح شاه ابونصر

یا رب این نکهت جانپرور مشک ختن است
یا دم غالیه زلف دلارام من است
نفس روح فزا میدمد از طرف چمن
یا صبا لخلخه جنبان گل و یاسمن است
این چه باد است که برخاست بفراشی باغ
که ازو فرش چمن پر زگل و نسترن است
پیکر لاله برو قطره باران بهار
چون مرصع بگهر جام عقیق یمن است
برگ و شاخی که دمیداست زبید طبری
چون ز فیروزه سنانست وز مرجان مسن است
هر که بر سبزه و نرگس نظر افکند چه گفت
گفت کاین هر دو نمودار پرند و پرن است
تا رسید از گل و بلبل بچمن برگ و نوا
از خوشی غیرت باغ ارم اکنون چمن است
با چنین برگ و نوا هر که چمن را بیند
بگذرد بر دلش اکسون گر از اهل فطن است
گر چمن را نه همانا بود این زینت و زیب
مگر این بزمگه شاه زمین و زمن است
ناصر دولت و دین شاه ابو نصر علی
آنکه مانند علی رزمزن وصف شکن است
وآنکه بگرفت جهانرا شه سیاره به تیغ
وین نه از خیل و حشم از مدد ذوالمنن است
هر کجا ز اهل سخن انجمنی بسته شود
صفت مکرمتش زینت آن انجمن است
چون درآید بسخا با دل حاتم باشد
چون گراید به وغا با جگر تهمتن است
گر تو خواهی که بدانی صفت رزمگهش
بشنو این بیت که از گفته سید حسن است
آسمان در صف جنگش سپهی تیر انداز
آفتاب از پی فتحش سپری تیغ زن است
آنکه از فکرت الفاظ و معانیش مرا
خاطری همچو صدف معدن در عدن است
مگر از خلق تو بوئی بچمن برد صبا
که گل از غیرت آن چاک زده پیرهن است
در پی مشعله رأی تو نوری ندهد
تاب اینشمع زرافشان که زمرد لگن است
مملکت هست عروسی که ندیدست دگر
چون تو داماد از آن بر تو چنین مفتتن است
گر نه از بهر زمین بوس تو آید ز چه روی
طفل را از رحم آئین بسر آمدن است
مسند مملکت و ذات شریف تو در او
مثل روشنی دیده و جانست و تن است
خصمت ار جامه کند ز اطلس نیلی فلک
اولین کسوت او کرم قزآسا کفن است
سپر از سینه پر کینه کند تیر ترا
دشمنت ز آنکه سزاوار شهاب اهرمن است
روزگار افسر خصمت چو خر افسار کند
ورچو عیسی اش برین تخت زمرد وطن است
داستان هنر و مردی تو هر که شنید
پیش او قصه رستم همه دستان و فن است
تا بشادی رخ میمون تو دیدست رهی
وردش الحمد لمن اذهب عنا الحزن است
خسروا ابن یمین را شکر شکر تو هست
در دهن دائم از اینست که شیرین سخن است
ابد الدهر بشکر تو زبان گردان باد
هر که را در همه آفاق زبان در دهن است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یا رب این نکهت جانپرور مشک ختن است
یا دم غالیه زلف دلارام من است
هوش مصنوعی: ای پروردگار، آیا این عطر دل‌نواز، بوی مشک ختن است یا بوی خوش زلف‌های دلربای من؟
نفس روح فزا میدمد از طرف چمن
یا صبا لخلخه جنبان گل و یاسمن است
هوش مصنوعی: نسیم ملایم و زندگی‌بخش از سمت باغ می‌وزد و با خود عطر و لطافت گل و یاسمن را به همراه دارد.
این چه باد است که برخاست بفراشی باغ
که ازو فرش چمن پر زگل و نسترن است
هوش مصنوعی: این چه بادی است که به وزیدن درآمده و درختان باغ را تکان می‌دهد، در حالی که فرش چمن پر از گل و نسترن است؟
پیکر لاله برو قطره باران بهار
چون مرصع بگهر جام عقیق یمن است
هوش مصنوعی: پیکر لاله مانند قطره باران در بهار است، که همچون جواهر در جام عقیق یمن می‌درخشد.
برگ و شاخی که دمیداست زبید طبری
چون ز فیروزه سنانست وز مرجان مسن است
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی‌های طبیعت اشاره دارد، به‌ویژه برگ‌ها و شاخه‌هایی که شگفت‌انگیز و دل‌انگیز به نظر می‌رسند. این زیبایی‌ها به رنگ‌های زنده و درخشان آب و سنگ‌های قیمتی مانند فیروزه و مرجان تشبیه شده‌اند. به‌طور کلی، توصیف می‌کند که چقدر طبیعت می‌تواند شگفت‌انگیز و زیبا باشد.
هر که بر سبزه و نرگس نظر افکند چه گفت
گفت کاین هر دو نمودار پرند و پرن است
هوش مصنوعی: هر کس که به سبزه و گل نرگس نگاه کند، می‌گوید که این دو زیبا و با لطافت، نشانه‌های جوانی و سرزندگی هستند.
تا رسید از گل و بلبل بچمن برگ و نوا
از خوشی غیرت باغ ارم اکنون چمن است
هوش مصنوعی: تا زمانی که گل و بلبل به باغ می‌رسند و سرود زندگی را می‌سرایند، از خوشحالی و عشق، باغ ارم حالا پر از باغ و چمن شده است.
با چنین برگ و نوا هر که چمن را بیند
بگذرد بر دلش اکسون گر از اهل فطن است
هوش مصنوعی: با این حال و هوای دل‌انگیز و زیبایی که در باغ وجود دارد، هر کسی که به چمن نگاه کند، اگر از آدم‌های باهوش و فهمیده باشد، حتماً تحت تأثیر قرار می‌گیرد و در دلش حس و حال خاصی ایجاد می‌شود.
گر چمن را نه همانا بود این زینت و زیب
مگر این بزمگه شاه زمین و زمن است
هوش مصنوعی: اگر چمن این زینت و زیبایی را نداشت، تنها به خاطر وجود این جشنگاه و محفل است که در زمین و زمان برپا شده است.
ناصر دولت و دین شاه ابو نصر علی
آنکه مانند علی رزمزن وصف شکن است
هوش مصنوعی: ناصر دولت و دین، شاه ابو نصر علی، فردی نیکوکار است که در میدان رزم شجاعت و قدرتش مانند علی بن ابی‌طالب توصیف می‌شود.
وآنکه بگرفت جهانرا شه سیاره به تیغ
وین نه از خیل و حشم از مدد ذوالمنن است
هوش مصنوعی: آنکه با شمشیر خود جهان را زیر سلطه درآورد، این تسلط نه به خاطر تعداد سپاهیان و لشکریانش بلکه به یاری و کمک خدایی بزرگ و بخشنده بوده است.
هر کجا ز اهل سخن انجمنی بسته شود
صفت مکرمتش زینت آن انجمن است
هوش مصنوعی: هر جا که جمعی از اهل دانش و ادب گرد هم بیایند، ویژگی نیکویی و بزرگ‌منشی یکی از آن‌ها باعث زیباتر شدن آن جمع می‌شود.
چون درآید بسخا با دل حاتم باشد
چون گراید به وغا با جگر تهمتن است
هوش مصنوعی: اگر کسی با سعه صدر و generosity به دیگران کمک کند، مانند دل حاتم است و اگر در مقابل چالش‌ها و سختی‌ها از خود مقاومت نشان دهد، همچون دل قهرمان تهمتن است.
گر تو خواهی که بدانی صفت رزمگهش
بشنو این بیت که از گفته سید حسن است
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی صفات میدان جنگ آن شخص را بدانی، به این بیت توجه کن که از سید حسن نقل شده است.
آسمان در صف جنگش سپهی تیر انداز
آفتاب از پی فتحش سپری تیغ زن است
هوش مصنوعی: آسمان در حال نبرد است و تیرهای آفتاب در تلاش برای پیروزی، در حالی که سپری مانند تیغ جلوه‌گری می‌کند.
آنکه از فکرت الفاظ و معانیش مرا
خاطری همچو صدف معدن در عدن است
هوش مصنوعی: کسی که از تفکر و اندیشه‌اش، کلماتی و معانی را استخراج می‌کند، برای من مانند صدفی باارزش و گرانبهاست که در جایی مملو از زیبایی‌ها و نعمت‌ها قرار دارد.
مگر از خلق تو بوئی بچمن برد صبا
که گل از غیرت آن چاک زده پیرهن است
هوش مصنوعی: آیا بوی خوشی از وجود تو به نسیم رسیده که به خاطر زیبایی‌ات، گل‌ها هم از حسادت، خود را پاره کرده‌اند؟
در پی مشعله رأی تو نوری ندهد
تاب اینشمع زرافشان که زمرد لگن است
هوش مصنوعی: در پی روشنایی فکر تو، شعله‌ای وجود ندارد که بتواند نور این شمع افروخته را فراهم کند، زیرا این شمع درخشان از سنگ قیمتی زمرد ساخته شده است.
مملکت هست عروسی که ندیدست دگر
چون تو داماد از آن بر تو چنین مفتتن است
هوش مصنوعی: کشور مانند عروسی است که هیچ عروسی دیگری را مانند تو در آن ندیده، بنابراین همه به تو علاقه‌مند و مجذوب شده‌اند.
گر نه از بهر زمین بوس تو آید ز چه روی
طفل را از رحم آئین بسر آمدن است
هوش مصنوعی: اگر هدف از آمدن طفل به دنیا فقط بوسیدن زمین تو نیست، پس چرا او را از رحم بیرون می‌آورند؟
مسند مملکت و ذات شریف تو در او
مثل روشنی دیده و جانست و تن است
هوش مصنوعی: مقام و جایگاه تو در حکمرانی همچون روشنی چشمان و جان و بدن انسان است.
خصمت ار جامه کند ز اطلس نیلی فلک
اولین کسوت او کرم قزآسا کفن است
هوش مصنوعی: اگر دشمن تو، لباس آبی آسمان را از تن بکند، نخستین پوشش او، کفن از پارچه‌ای نرم و لطیف خواهد بود.
سپر از سینه پر کینه کند تیر ترا
دشمنت ز آنکه سزاوار شهاب اهرمن است
هوش مصنوعی: سینه‌ات از کینه پر شده و محافظت می‌کند، تیر دشمن تو برای این است که شایسته‌ی آتش شهاب‌سنگ‌های اهریمن هستی.
روزگار افسر خصمت چو خر افسار کند
ورچو عیسی اش برین تخت زمرد وطن است
هوش مصنوعی: وقتی که زمان بر تو سلطه پیدا کند و تو را به کنترل خودش درآورد، حتی اگر مانند عیسی (علیه‌السلام) بر تخت قدرت باشی، هیچ چیز نمی‌تواند تو را نجات دهد.
داستان هنر و مردی تو هر که شنید
پیش او قصه رستم همه دستان و فن است
هوش مصنوعی: هر کسی قصه‌ی هنر و مردانگی را بشنود، در مقابل او داستان رستم و همه‌ی مهارت‌ها و توانایی‌ها قرار می‌گیرد.
تا بشادی رخ میمون تو دیدست رهی
وردش الحمد لمن اذهب عنا الحزن است
هوش مصنوعی: تا وقتی که چهره شاد و خوشحال تو را می‌بینم، همیشه شکرگزارم که غم و اندوه را از ما دور کردی.
خسروا ابن یمین را شکر شکر تو هست
در دهن دائم از اینست که شیرین سخن است
هوش مصنوعی: خسرو، ابن یمین را شکر گفتن فقط به خاطر این است که او به طور مداوم در دهانش شیرینی کلام دارد.
ابد الدهر بشکر تو زبان گردان باد
هر که را در همه آفاق زبان در دهن است
هوش مصنوعی: همیشه و برای همیشه، زبان من به خاطر تو شکرگزار باشد، هر کسی که در سراسر دنیا زبان دارد و صحبت می‌کند.