گنجور

شمارهٔ ٢٣ - قصیده در تعریف بنای مسجد جامع سبزوار و مدح تاج الدین بانی آن

حبذّا طاقی که جفت این رواق اخضرست
وز بلندی مر زمین را آسمانی دیگرست
منتهای اوج او را کس نداند تا کجاست
اینقدر دانند کز ایوان کیوان برترست
طارم نیلوفری زیر و زبر از رشک اوست
گر چه از روی معالی بر جهانی دیگرست
تا موذن بر سر ایوان او باشد بپای
قامتش ز آسیب چرخ چنبری چون چنبرست
بر فراز او نمی یارد پریدن جبرئیل
گاه پروازش اگر چه عرش در زیر پرست
سقف اینمقصوره کزوی باد قاصر چشم بد
با چنان رفعت چو سقف آسمان پهناورست
جفت طاقش نیست اندر ربع مسکون هیچ چیز
خود چنین باشد بنائی کو بنام داورست
گر چه طاقی زین صفت بستن بدشواری بود
لیکن آسان باشد آنکس را که دولت یاورست
ناید از سنگ و گچ و خاک اینچنین طاقی مگر
خاکش از مشکست و گچ کافور و سنگش از زرست
مسجد جامع همیخوانندش اما جنتی است
واندرو فواره ئی مانند حوض کوثر است
آب آن فواره تا سر بر زد از جیب زمین
از رشاش او هوا را دائما دامن ترست
معتکف در وی بماند جاودان همچون خضر
ز آنکه آبش همچو آب زندگی جانپرورست
جمعه گر حج مساکین است در هر جامعی
اندرین جامع ز راه رتبه حج اکبرست
اندرو یک خانه نتوان یافت کان معمور نیست
وینعجب کاو را بنای سطح گوی اغبرست
سقفهای او ز تاب شعله قندیلها
همچو سقف این رواق نیلگون پر اخترست
هر کجا بینی دری دروی ز روی احتشام
پرده ئی از اطلس گردون به پیش آن درست
هر که صاحبدل بود زان پرده های زرنگار
تا حجاب القلب سازد پرده بیش اندر خورست
هرکجا خشتی سفید و سرخ بینی اندرو
در خیال آجر نماید لیکن از سیم و زرست
نی غلط گفتم چه باشد سیم و زرکان خشتها
از صفای رأی دستور جهان ماه و خورست
آصف ایام تاج ملت و دین کز شرف
خاک پایش خسرو سیاره را تاج سرست
چون عرض قایم نباشد جز بذات جوهری
هست دولت آنعرض کاو را وجودش جوهرست
رستم دستانش هست از زیر دستان روز رزم
حاتم طائیش گاه بزم او چون چاکرست
در سخا ابر بهاری نیست چون کان کفش
وین سخن بی اشتباهی عاقلانرا باورست
عقل میداند که باشد بخشش کان سیم و زر
بخشش ابر بهاری چیست آب و آذرست
بر بیاض چهره دارد مه ز خط او جواز
در سواد شب از آن سوی منازل رهبرست
روز جنگ از چنگ او در چشم بدخواهان ملک
غنچه چون پیکان و برگ بید همچون خنجرست
تیغ تیزش چون رقاب دشمنان سازد قراب
در جهانگیری چو تیغ آفتاب خاورست
طوطی کلکش شکر خاید چو آید در سخن
ورچه در منقار او پیوسته مشک و عنبرست
روی ملک و پشت دین را سرخ و فربه میکند
کلک گوهر بار او هر چند زرد و لاغرست
شاخ امیدی که از آب دواتش چون قلم
می نیابد پرورش چون شاخ آهو بی برست
صاحبا ابن یمین از یمن مدحت مدتیست
تا بشعر و نثر با شعری و نثری همبرست
بکر فکرش میر باید هوش ارباب خرد
خاصه اکنون کش قبول دلنوازت رهبرست
گر بود طوطی طبعش در سخن شیرین زبان
ز آن بود کاندر دهان او ز شکرت شکرست
تا نگویند اهل دانش از طریق اعتقاد
سایه ظلمت نما را کافتاب انورست
با هزاران عز و دولت در جهان پاینده باد
سایه ذات شریفت کآفتاب کشورست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حبذّا طاقی که جفت این رواق اخضرست
وز بلندی مر زمین را آسمانی دیگرست
هوش مصنوعی: خوشا به حال آن طاقی که دو طرف آن با رنگ سبز آراسته شده و از بلندی‌اش زمین را به گونه‌ای دیگر، مانند آسمان، به نمایش می‌گذارد.
منتهای اوج او را کس نداند تا کجاست
اینقدر دانند کز ایوان کیوان برترست
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌تواند به درستی مرز اوج وجود او را بسنجد، فقط می‌دانند که او از جایگاه ایوان کیوان (سوراخ آسمان) بالاتر است.
طارم نیلوفری زیر و زبر از رشک اوست
گر چه از روی معالی بر جهانی دیگرست
هوش مصنوعی: گل نیلوفر آبی دریا و زمین را خیره کرده است و زیبایی‌اش باعث حسادت دیگران شده است. هرچند که این گل در دنیایی دیگر می‌درخشد و زیبایی‌اش فراتر از این جهان است.
تا موذن بر سر ایوان او باشد بپای
قامتش ز آسیب چرخ چنبری چون چنبرست
هوش مصنوعی: تا وقتی که موذن در بالای ایوان او باشد، باید به قامت او احترام گذاشت. زیرا قامت او همچون چنبر در برابر آسیب‌های دنیا محفوظ است.
بر فراز او نمی یارد پریدن جبرئیل
گاه پروازش اگر چه عرش در زیر پرست
هوش مصنوعی: این بیت به بیان این نکته می‌پردازد که حتی اگر جبرئیل، فرشته بزرگ، بخواهد پرواز کند، نمی‌تواند بر فراز او (شخصیت یا مفهوم مورد اشاره) برود. به این معناست که وجود و مقام آن شخص به قدری بلند و عظیم است که هیچ چیز و حتی بزرگترین فرشتگان نیز قادر به حضوری در آن سطح نیستند. جبرئیل، با وجود قدرت و عظمتش، اگر هم بخواهد، نمی‌تواند به آن اوج دست یابد.
سقف اینمقصوره کزوی باد قاصر چشم بد
با چنان رفعت چو سقف آسمان پهناورست
هوش مصنوعی: سقف این مکان به قدری بلند و با عظمت است که هیچ باد و بلایی نمی‌تواند به آن آسیب برساند و همچنین به زیبایی و علو سقف آسمان وسیع است.
جفت طاقش نیست اندر ربع مسکون هیچ چیز
خود چنین باشد بنائی کو بنام داورست
هوش مصنوعی: در دنیای مادی هیچ چیز به تنهایی کامل نیست؛ همه چیز نیازمند هم‌افزایی و همکاری است. هیچ بنایی نمی‌تواند به تنهایی و بدون حمایت دیگران به وجود آید، بلکه تنها در سایه یاری و قضا و قدر خداوند است که شکل می‌گیرد.
گر چه طاقی زین صفت بستن بدشواری بود
لیکن آسان باشد آنکس را که دولت یاورست
هوش مصنوعی: هر چند که ساختن طاق با این ویژگی‌ها کار دشواری است، اما برای کسی که شانس و fortune یاور اوست، این کار آسان به نظر می‌رسد.
ناید از سنگ و گچ و خاک اینچنین طاقی مگر
خاکش از مشکست و گچ کافور و سنگش از زرست
هوش مصنوعی: این بنا و طاقی که توصیف می‌شود، نمی‌تواند از مواد معمولی مانند سنگ، گچ و خاک ساخته شده باشد. تنها در صورتی که خاک آن از مشک و گچش از کافور و سنگش از طلا باشد، چنین زیبایی و عظمتی را خواهد داشت.
مسجد جامع همیخوانندش اما جنتی است
واندرو فواره ئی مانند حوض کوثر است
هوش مصنوعی: این بنا را مسجد جامع می‌نامند، اما در واقع بهشت است و در آن فواره‌ای وجود دارد که مانند حوض کوثر می‌درخشد.
آب آن فواره تا سر بر زد از جیب زمین
از رشاش او هوا را دائما دامن ترست
هوش مصنوعی: آب آن فواره هنگامی که از زمین به سمت بالا جهش می‌کند، به قدری زیاد و پر قدرت است که رطوبت آن همیشه در فضا پخش می‌شود و هوا را مدام مرطوب نگه می‌دارد.
معتکف در وی بماند جاودان همچون خضر
ز آنکه آبش همچو آب زندگی جانپرورست
هوش مصنوعی: کسی که در این مکان ماندگار شود، دائماً در آن خواهد بود و مانند خضر، که به خاطر آب حیات جاودان است، در اینجا نیز به زندگی‌بخش بودن آب اشاره شده است.
جمعه گر حج مساکین است در هر جامعی
اندرین جامع ز راه رتبه حج اکبرست
هوش مصنوعی: اگر جمعه روزی است که فقرا در آن به زیارت می‌روند، در هر جامعه‌ای که به این روز توجه می‌شود، این روز از نظر ارزش و فضیلت مانند حج بزرگ است.
اندرو یک خانه نتوان یافت کان معمور نیست
وینعجب کاو را بنای سطح گوی اغبرست
هوش مصنوعی: در هیچ خانه‌ای نمی‌توان یافت که آباد باشد و این جای تعجب است که پایه‌های آن خانه بر روی سطوح خاکی بنا شده است.
سقفهای او ز تاب شعله قندیلها
همچو سقف این رواق نیلگون پر اخترست
هوش مصنوعی: سقف‌های او، تحت تابش شعله‌های قندیل‌ها، به زیبایی و جلوه سقف این تالار آبی پرستاره می‌باشد.
هر کجا بینی دری دروی ز روی احتشام
پرده ئی از اطلس گردون به پیش آن درست
هوش مصنوعی: هر جا که دری را ببینی، درویشی از روی احترام و آبرومندی، پرده‌ای از پارچه‌ی نرم آسمان را در برابر آن قرار داده است.
هر که صاحبدل بود زان پرده های زرنگار
تا حجاب القلب سازد پرده بیش اندر خورست
هوش مصنوعی: هر کس که دل روشنی داشته باشد، می‌تواند با زیبایی‌های زندگی پرده‌های حجب و حیا را ایجاد کند و دیگر نیازی به پرده‌های اضافی ندارد.
هرکجا خشتی سفید و سرخ بینی اندرو
در خیال آجر نماید لیکن از سیم و زرست
هوش مصنوعی: هر کجا که سنگ‌های سفیدی و قرمزی ببینی، در ذهن تو به شکل آجر خواهد بود، اما در واقعیت از نقره و طلاست.
نی غلط گفتم چه باشد سیم و زرکان خشتها
از صفای رأی دستور جهان ماه و خورست
هوش مصنوعی: من در اشتباه بودم که درباره طلا و نقره صحبت کردم، چرا که پایه‌های زندگی از صاف بودن اندیشه و تدبیر جهان به وجود می‌آید، مانند ماه و خورشید که روشنی می‌بخشند.
آصف ایام تاج ملت و دین کز شرف
خاک پایش خسرو سیاره را تاج سرست
هوش مصنوعی: آصف، ای روزگار؛ تو مایه‌ی افتخار ملت و دین هستی. چون خاک پای تو برای شاهان آسمانی هم ارزش و مقام است.
چون عرض قایم نباشد جز بذات جوهری
هست دولت آنعرض کاو را وجودش جوهرست
هوش مصنوعی: وقتی ویژگی‌ها و صفات هیچ‌گونه ثبات و پایداری ندارند، تنها اکتفا به ذاتی که جوهر آن را تشکیل می‌دهد، برای وجود آن ویژگی‌ها کافی است. بنابراین، این ذاتی است که سبب می‌شود آن ویژگی‌ها وجود داشته باشند.
رستم دستانش هست از زیر دستان روز رزم
حاتم طائیش گاه بزم او چون چاکرست
هوش مصنوعی: رستم، قهرمان داستان‌های ایرانی، تنها در میدان جنگ حاتم طایی، شخصیتی مهربان و بزرگوار، قرار می‌گیرد، اما در کنار دیگران به مانند یک خدمتکار و بنده رفتار می‌کند. در واقع، این تصویر نشان‌دهنده تواضع و فروتنی رستم حتی در موقعیت‌های بزرگ و مهم است.
در سخا ابر بهاری نیست چون کان کفش
وین سخن بی اشتباهی عاقلانرا باورست
هوش مصنوعی: در generosity و بخشندگی، مانند ابرهای بهاری، وجود ندارد، اما در سخاوت واقعی، این موضوع یک اشتباه نیست و عاقلان به آن ایمان دارند.
عقل میداند که باشد بخشش کان سیم و زر
بخشش ابر بهاری چیست آب و آذرست
هوش مصنوعی: عقل می‌داند که بخشش و سخاوتمندی ارزشمند است، اما ثروت مادی مانند طلا و نقره در مقایسه با بخشش و مهربانی که مانند باران بهاری است، اهمیت کمتری دارد. بنابراین، اهمیت واقعی در بخشش و محبت نهفته است که می‌تواند زندگی را مانند آب و آتش تحت تأثیر قرار دهد.
بر بیاض چهره دارد مه ز خط او جواز
در سواد شب از آن سوی منازل رهبرست
هوش مصنوعی: بر صفحه‌ی سفید چهره، ماهی می‌درخشد که به خاطر خط او در تاریکی شب، مجوز عبور دارد و از آن طرف، رهبر منازل است.
روز جنگ از چنگ او در چشم بدخواهان ملک
غنچه چون پیکان و برگ بید همچون خنجرست
هوش مصنوعی: در روز نبرد، دشمنان نمی‌توانند قدرت او را درک کنند، زیرا مانند گل‌های غنچه ای در حال گل دادن و برگ‌های بید که تیز و خطرناک هستند، او در میدان جنگ جلوه‌گری می‌کند.
تیغ تیزش چون رقاب دشمنان سازد قراب
در جهانگیری چو تیغ آفتاب خاورست
هوش مصنوعی: تیغ تیز او هنگامی که با دشمنان مقابله می‌کند، مانند تیرگی لبه‌ای نازک و برنده است. در دنیا، مانند تیغ آفتاب در شرق می‌درخشد.
طوطی کلکش شکر خاید چو آید در سخن
ورچه در منقار او پیوسته مشک و عنبرست
هوش مصنوعی: وقتی طوطی شروع به صحبت می‌کند، زیبایی کلامش مانند شکر است، و هر زمان که به میان سخن بیاید، عطر خوشی مانند مشک و عنبر را به همراه دارد.
روی ملک و پشت دین را سرخ و فربه میکند
کلک گوهر بار او هر چند زرد و لاغرست
هوش مصنوعی: نقش و نگارهای او، اگرچه خود زرد و ضعیف به نظر می‌رسند، اما بر روی زمین و در دل دین، جلوه‌ای سرخ و پررنگ ایجاد می‌کنند.
شاخ امیدی که از آب دواتش چون قلم
می نیابد پرورش چون شاخ آهو بی برست
هوش مصنوعی: شاخ امیدی که از آب دوات می‌روید، مانند قلمی است که نمی‌تواند رشد کند؛ مثل شاخ آهو که بی‌برگ و بی‌ثمر است.
صاحبا ابن یمین از یمن مدحت مدتیست
تا بشعر و نثر با شعری و نثری همبرست
هوش مصنوعی: دوست عزیز، ابن یمین از یمن مدح و ستایش سرایی کرده و مدت زمانی است که به شعر و نثر می‌پردازد و در این زمینه به خوبی مهارت پیدا کرده است.
بکر فکرش میر باید هوش ارباب خرد
خاصه اکنون کش قبول دلنوازت رهبرست
هوش مصنوعی: فکر بی‌تجربه باید بمیرد، زیرا حالا عقل صاحب نظر و خردمند به همراه دل‌نواز توست که هدایت می‌کند.
گر بود طوطی طبعش در سخن شیرین زبان
ز آن بود کاندر دهان او ز شکرت شکرست
هوش مصنوعی: اگر طوطی سخن می‌گوید و زبانش شیرین است، به این دلیل است که در دهان او زعفرانی وجود دارد که طعمش همانند شکر است.
تا نگویند اهل دانش از طریق اعتقاد
سایه ظلمت نما را کافتاب انورست
هوش مصنوعی: اگر اهل علم و دانش بگویند که چون سایه‌ای از ظلمت است، پس نور خورشید نیست.
با هزاران عز و دولت در جهان پاینده باد
سایه ذات شریفت کآفتاب کشورست
هوش مصنوعی: با وجود هزاران عظمت و قدرت در دنیا، امیدوارم سایه وجود شما همیشه برقرار باشد، چون شما مانند آفتابی هستید که کشور را روشن می‌کند.