گنجور

شمارهٔ ٢٢ - ایضاً له قصیده

چون فلک از آفتاب مشعله ئی درگرفت
عرصه آفاق را جمله در آذر گرفت
خسرو سیاره چون تیغ ضیا برکشید
لشکر ظلمت شکست کشور اختر گرفت
زر گر فطرت بلطف صنع خود اظهار کرد
قصر زمرد اساس در ورق زر گرفت
باز سفید فلک از افق اندر پرید
بیضه زاغ سیاه در کنف پر گرفت
تاجور نیمروز با علم زرنگار
از طرف باختر آمد و خاور گرفت
صبح مزین صفت از رخ رومی روز
طره زنگی شب بهر صفا بر گرفت
خنده ز خاصیت است صبح دوم را ازانک
در دهن از آفتاب قرص مزعفر گرفت
روز چو بر زد سر از جیب شب لاجورد
منظر فیروزه را در زر و زیور گرفت
دلبر من از در حجره در آمد بناز
مجلس من صد صفا از رخ چون خور گرفت
ابن یمین را نظر بر رخ او چون فتاد
زود ره گفتن این غزل تر گرفت
ماه رخا مهر تو باز دل از سر گرفت
خرم و شادان دلی کو چو تو دلبر گرفت
از دل و دین آگهی کی بود آنرا که او
جز خم ابروی او قبله دیگر گرفت
گر مه انور زند لاف صفا با رخت
اهل خرد را رسد بر مه انورگرفت
آزر بتگر بتی چون تو نیارست ساخت
بیشک از اینسو خلیل خرده بر آزر گرفت
گر چه جفا از توأم تلخ نیاید از انک
بر لب تو چون گذشت لذت شکر گرفت
لیک مکن بیش جور بر دل آنکو بجان
راه عبودیت شاه مظفر گرفت
شاه سکندر سریر تاج ملوک جهان
آنکه جهان سربسر همچو سکندر گرفت
آنکه بروز وغا کشتن اعداش را
در کف او برگ نی نیروی خنجر گرفت
پنجه عدلش چنان دست ستم تاب داد
کز اثر آن گوزن جای غضنفر گرفت
شاه فلک رغبت بندگی حضرتت
از پی کسب شرف در دل و در سر گرفت
بر در میمون او همچو دگر بندگان
خواست که بندد کمر راه دو پیکر گرفت
کامروا خسروا از حسد رأی تو
مهره مهر ستم گونه اصفر گرفت
حزم تو گاه درنگ عزم تو گاه شتاب
خجلت کهسار داد سرعت صرصر گرفت
کلک ترا میرسد دعوی معجز از انک
زو شبه بی بها قیمت گوهر گرفت
مثل تو در هیچ دور تاجوری کس ندید
تا شه سیاره این تخت مدور گرفت
تا بتو شد دل قوی هر که ازین پیشتر
پیرو بو جهل بود راه پیمبر گرفت
بنده بفرمان تو گفت مدیحی چنانک
منشی گردون از آن فایده بیمر گرفت
باد قبول تو بر شعر چو آبم وزید
بر صفت صیت تو عرصه کشور گرفت
گرچه لطیف جهان شمس زمین و زمان
زلف عروس ثنات پیش ز چاکر گرفت
لیک تو دانی نکو حال سخن خود بگو
تا که ردیف سخن کرد و نکوتر گرفت
توبه کنم از سخن گر کند اندر جهان
بر سخن من بحق هیچ سخنور گرفت
تا بود اندر جهان فاش که خیبر علی
بیمدد خالد و یاری قنبر گرفت
باد بدنیا و دین یاور تو روح آنک
کو سر عنتر برید قلعه خیبر گرفت

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون فلک از آفتاب مشعله ئی درگرفت
عرصه آفاق را جمله در آذر گرفت
هوش مصنوعی: زمانی که آسمان درخششی شدید از خورشید گرفت، تمام زمین به آتش درآمد.
خسرو سیاره چون تیغ ضیا برکشید
لشکر ظلمت شکست کشور اختر گرفت
هوش مصنوعی: خسرو سیاره، مانند تیغی که تابش نورش را برمی‌کشید، لشکر ظلمت را شکست داد و سرزمین ستاره‌ها را به دست آورد.
زر گر فطرت بلطف صنع خود اظهار کرد
قصر زمرد اساس در ورق زر گرفت
هوش مصنوعی: اگر فطرت با لطف خود خودش را نشان دهد، قصر زیبای زمرد که بر پایه‌ای از طلا ساخته شده، رونق و جلوه‌ای خاص خواهد داشت.
باز سفید فلک از افق اندر پرید
بیضه زاغ سیاه در کنف پر گرفت
هوش مصنوعی: آسمان دوباره روشن و سفید شد و در این میان، تخم سیاه زاغ در کنار پرش قرار گرفت.
تاجور نیمروز با علم زرنگار
از طرف باختر آمد و خاور گرفت
هوش مصنوعی: در نیمروز، خورشید با نوری زرد و درخشان از سمت غرب ظاهر شد و تمام شرق را روشن کرد.
صبح مزین صفت از رخ رومی روز
طره زنگی شب بهر صفا بر گرفت
هوش مصنوعی: صبح با چهره‌ی زیبا و دل‌نشین رومیان آذین شده است و تار موی تیره‌ی شب برای زیبایی بیشتر در کنار آن قرار گرفته است.
خنده ز خاصیت است صبح دوم را ازانک
در دهن از آفتاب قرص مزعفر گرفت
هوش مصنوعی: صبح دوم به خاطر خاصیت خنده‌ای که دارد، به مانند آفتاب زعفرانی در دهانش می‌تابد.
روز چو بر زد سر از جیب شب لاجورد
منظر فیروزه را در زر و زیور گرفت
هوش مصنوعی: زمانی که روز با روشنایی خود از دل شب بیرون آمد، زیبایی آسمان آبی را در زینت و جواهرات گرانبها در آغوش گرفت.
دلبر من از در حجره در آمد بناز
مجلس من صد صفا از رخ چون خور گرفت
هوش مصنوعی: محبوب من با شکوه و زیبایی از در حجره وارد شد و جلوه‌گری‌اش مانند نور خورشید تمام مجلس را روشن کرد.
ابن یمین را نظر بر رخ او چون فتاد
زود ره گفتن این غزل تر گرفت
هوش مصنوعی: وقتی ابن یمین به چهره او نگاه کرد، به سرعت احساس کرد که باید غزلی بیافریند.
ماه رخا مهر تو باز دل از سر گرفت
خرم و شادان دلی کو چو تو دلبر گرفت
هوش مصنوعی: ماه چهره تو باعث شده که دل از فکر و نگرانی رها شود و خوشحال و شاداب است. دلی که مانند تو معشوقی را در آغوش بگیرد، چقدر خوشبخت است.
از دل و دین آگهی کی بود آنرا که او
جز خم ابروی او قبله دیگر گرفت
هوش مصنوعی: آگاه شدن از دل و ایمان کسی، زمانی ممکن است که او جز خم ابروی محبوبش به چیزی دیگر روی آورد.
گر مه انور زند لاف صفا با رخت
اهل خرد را رسد بر مه انورگرفت
هوش مصنوعی: اگر ماه تابناک زیبایی‌های خود را به رخ بکشد، اهل خرد و دانش به او نزدیک خواهند شد و از درخشندگی‌اش بهره‌مند خواهند شد.
آزر بتگر بتی چون تو نیارست ساخت
بیشک از اینسو خلیل خرده بر آزر گرفت
هوش مصنوعی: آزر نمی‌توانست بتی همچون تو بسازد، بنابراین خلیل (ابراهیم) به او انتقاد کرد.
گر چه جفا از توأم تلخ نیاید از انک
بر لب تو چون گذشت لذت شکر گرفت
هوش مصنوعی: اگرچه از تو بدی و ستمی دیده‌ام، اما وقتی به لبخندت نگاه می‌کنم، تلخی‌ها به خاطر لذت شیرینی‌اش فراموش می‌شوند.
لیک مکن بیش جور بر دل آنکو بجان
راه عبودیت شاه مظفر گرفت
هوش مصنوعی: اما بر دل کسی که به حقایق عبودیت پادشاهی دست یافته، سختی و ظلمی بیش از این روا مدار.
شاه سکندر سریر تاج ملوک جهان
آنکه جهان سربسر همچو سکندر گرفت
هوش مصنوعی: سکندر، پادشاهی است که بر تخت سلطنت نشسته و بر جهانی گسترده حکم می‌رانده است، او که دنیا را به گونه‌ای در دست خود گرفته بود.
آنکه بروز وغا کشتن اعداش را
در کف او برگ نی نیروی خنجر گرفت
هوش مصنوعی: شخصی که در شرایط سخت و پرآشوب، توانسته است دشمنان خود را با تسلط و قدرتی که در دست دارد، شکست دهد و پیروز شود.
پنجه عدلش چنان دست ستم تاب داد
کز اثر آن گوزن جای غضنفر گرفت
هوش مصنوعی: دست عدل او آن‌قدر قوی و مؤثر بود که ستم و ظلم را زیر پا گذاشت و باعث شد که یک گوزن در جای شیر وحشی قرار بگیرد.
شاه فلک رغبت بندگی حضرتت
از پی کسب شرف در دل و در سر گرفت
هوش مصنوعی: سلطان آسمان، به خاطر جستجوی مقام و بزرگی، در دل و فکر خود تمایل به خدمتگزاری تو را دارد.
بر در میمون او همچو دگر بندگان
خواست که بندد کمر راه دو پیکر گرفت
هوش مصنوعی: در مقابل در میمون، او نیز مانند سایر بندگان خواست تا کمر خود را ببندد و راه دو تن را بگیرد.
کامروا خسروا از حسد رأی تو
مهره مهر ستم گونه اصفر گرفت
هوش مصنوعی: کسانی که در زندگی موفق هستند، در واقع آسیب‌پذیرتر از دیگرانند، زیرا حسادت دیگران می‌تواند به آن‌ها آسیب بزند. نظر و رأی تو به مانند دانه‌ای است که بر زخم ستم می‌نشیند و رنگش زرد و پژمرده می‌شود.
حزم تو گاه درنگ عزم تو گاه شتاب
خجلت کهسار داد سرعت صرصر گرفت
هوش مصنوعی: حالت احتیاط تو در بعضی اوقات و اراده قوی‌ات در زمان‌های دیگر باعث می‌شود که حتی کوه‌ها هم تحت تأثیر احساس ناامیدی و فشار زمان قرار بگیرند.
کلک ترا میرسد دعوی معجز از انک
زو شبه بی بها قیمت گوهر گرفت
هوش مصنوعی: قلم تو می‌تواند ادعای معجزه را به حقیقت بکشاند، از آنجایی که از تو، حقیقتی که بی‌نظیر و گرانبهاست، استخراج می‌شود.
مثل تو در هیچ دور تاجوری کس ندید
تا شه سیاره این تخت مدور گرفت
هوش مصنوعی: هیچ‌کس مانند تو را در هیچ‌کجای این دنیا ندیده‌ام، تا آن‌جا که سلطان ستاره‌ها این جایگاه گرد را به دست گرفت.
تا بتو شد دل قوی هر که ازین پیشتر
پیرو بو جهل بود راه پیمبر گرفت
هوش مصنوعی: هر کس که تا به حال در جهل و نادانی بود، حالا که دلش به تو استوار شده، راه هدایت و حقیقت را خواهد پیمود.
بنده بفرمان تو گفت مدیحی چنانک
منشی گردون از آن فایده بیمر گرفت
هوش مصنوعی: من به خواست تو سخنانی زیبا و دلنشین می‌گویم، مانند آنکه نویسنده آسمان از آن بهره‌مند شده است.
باد قبول تو بر شعر چو آبم وزید
بر صفت صیت تو عرصه کشور گرفت
هوش مصنوعی: باد لطف تو بر شعر من همچون آب وزید و به واسطه ویژگی‌های تو، نام و آوازه‌ات در سرزمین وسیعی پخش شد.
گرچه لطیف جهان شمس زمین و زمان
زلف عروس ثنات پیش ز چاکر گرفت
هوش مصنوعی: اگرچه زیبایی‌های جهان مانند شمس (خورشید) در زمین و زمان است، اما زلف‌های عروس زیبایی مدام به عنوان ناز و محبت، از چاکر (خدمتگزار) خود می‌گیرد.
لیک تو دانی نکو حال سخن خود بگو
تا که ردیف سخن کرد و نکوتر گرفت
هوش مصنوعی: اما تو خوب می‌دانی که حال من چگونه است. پس سخن خود را بگو تا بتوانیم در گفت‌وگو هماهنگ‌تر و زیباتر پیش برویم.
توبه کنم از سخن گر کند اندر جهان
بر سخن من بحق هیچ سخنور گرفت
هوش مصنوعی: اگر از گفتار خود پشیمان شوم، در حالی که در جهان هیچ گوینده‌ای به حق، به سخن من اهمیت نمی‌دهد، چه فایده‌ای دارد؟
تا بود اندر جهان فاش که خیبر علی
بیمدد خالد و یاری قنبر گرفت
هوش مصنوعی: تا زمانی که در جهان شناخته شده است که علی (ع) در خیبر به کمک خالد آمده و قنبر را یاری کرده است.
باد بدنیا و دین یاور تو روح آنک
کو سر عنتر برید قلعه خیبر گرفت
هوش مصنوعی: این شعر به ما می‌گوید که در برابر چالش‌ها و سختی‌های زندگی، همواره باید استقامت داشت و به یاری دین و ایمان خود متکی بود. روح کمک و پشتیبانی که به ما در دست‌یابی به اهداف کمک می‌کند، عامل اصلی موفقیت ماست. در واقع، با ایمان و تلاش می‌توانیم بر موانع غلبه کنیم، مانند کسی که با شجاعت و استقامت، قلعه‌ای را فتح کرده است.