شمارهٔ ١۴ - وله ایضاً
ای دیده در شناختن حال کاینات
باید که باشدت نظری از سر انات
بنیاد کارها همه بر هفت و چار دان
نه از سر تهتک رأی از ره ثبات
زان هفت و زین چهار که مجموع یازده است
آباش هفت باشد و چارست امهات
ز آبا و امهات سه فرزند خاستند
حیوان و معدن و سوم هر سه شان نبات
محصول اینجهان همه زان هر سه زاده اند
خواهی ببحر در نگر و خواه در فلات
وانگه نظر فکن سوی دیوان اختران
مکتوب از وروان شده بی کلک و بی دوات
گاهی رسد بخیبت فرزانگان مثال
گاهی بود ببهره دیوانگان برات
گاه از رخ بساط فلک بیدقی رود
آرد شهان فیل فکن را بشاهمات
ایدل بسی رموز و اشارات در رهست
قانون عقل گیر و برو بر ره نجات
گر ظن بری که اینهمه موجود خود شدند
پس آن چرا جماد شد این گشت ذوحیات
آن کیست کو بداشت بیکجای بحر را
وز حکم کیست گشته روان دجله و فرات
هر صورتی بخویشتن ار هست میشدی
کم نامدی ز شیر گوزن و ز گور شات
هر چند هست صورت اجرام بیشمار
دارای جمله غیر یکی نیست بر ثبات
هر یک قبول فیض دگر سان همی کنند
نال ار چه نی بود نشود چون نی فتات
هستند معترف همه خلقان که خالقیست
تا آن کسان که سجده عزی کنند ولات
هر جوهر و عرض که تو بینی چو ممکنند
دانند عاقلان که بود واجبی بذات
ذاتی که در مبادی ایجاد جود او
فضل بنین ندید در افضال بر بنات
آن حی لاینام که ذات وی از ازل
دارد فراغ تا ابد از نوم و از سبات
او را پرستد آنکه خرد رهنمای اوست
خواهی ز مکه گیرش و خواهی ز سومنات
هر جا که شد کسی چو زملکش برون نشد
منزل چو مرو و بلخ و نشابور و چه هرات
چون پیروی واضع دینیت واجبست
وین هست فرض بر همه کس تا گه فوات
باری چو میروی پی سلطان شرع گیر
تا ره بری بروضه رضوان پس از ممات
دارای دین محمد مرسل که نا او
با نام ذوالجلال قرینست در صلات
هر کو شفای درد خود از مهر او نجست
نومید از نجات رود درگه وفات
گر نکته های ابن یمین را تو منکری
هات الذی عری بک یا منکری وهات
میخواستم که قافیه وحدان بود تمام
تا مختلط بهم نشود حنظل و نبات
خود دیدم آنکه طبع ضعیفم بشایگان
کردست یکدو جا ز سر غفلت التفات
آری سزد که خورده نگیرند زانکه آب
شیرین و شور هر دو همی خیزد از قنات
یا رب بنور پاک محمد که عفو کن
ز ابن یمین گناه که طاعت نکرد و فات
طاعت ز مفلسان گنهکار خود مجوی
کز مفلسان بشرع نخواهد کسی زکات
شمارهٔ ١٣ - وله ایضاً فی التوحید: ایدل گرت شناختن راه حق هواستشمارهٔ ١۵ - ایضاً فی التوحید: ایدل غافل بدان کاحوال عالم هیچ نیست
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای دیده در شناختن حال کاینات
باید که باشدت نظری از سر انات
هوش مصنوعی: ای چشم، برای درک چگونگی عالم باید نگاهی از سر علاقه و محبت به آن داشته باشی.
بنیاد کارها همه بر هفت و چار دان
نه از سر تهتک رأی از ره ثبات
هوش مصنوعی: تمام کارها بر اساس اصول مشخصی شکل میگیرد و نه به خاطر کمکاری یا ناامیدی از ثبات و استحکام.
زان هفت و زین چهار که مجموع یازده است
آباش هفت باشد و چارست امهات
هوش مصنوعی: از هفت و چهار که مجموعاً یازده میشود، آب و زندگی به هفت قسمت تعلق دارد و چهار قسمت به مادران و اصول اصلی.
ز آبا و امهات سه فرزند خاستند
حیوان و معدن و سوم هر سه شان نبات
هوش مصنوعی: از نیاکان و مادربزرگها سه نوع موجود به وجود آمدند: یکی حیوان، دیگری معدن و سومی هم گیاه.
محصول اینجهان همه زان هر سه زاده اند
خواهی ببحر در نگر و خواه در فلات
هوش مصنوعی: محصول این دنیا از سه چیز به وجود آمده است. اگر بخواهی، میتوانی آنها را در دریا مشاهده کنی و یا در دشت.
وانگه نظر فکن سوی دیوان اختران
مکتوب از وروان شده بی کلک و بی دوات
هوش مصنوعی: سپس به ستارهها نگاه کن که سرنوشت را بدون نیاز به قلم و جوهر بر روی روانها نوشتهاند.
گاهی رسد بخیبت فرزانگان مثال
گاهی بود ببهره دیوانگان برات
هوش مصنوعی: گاهی پیشرفت و کامیابی فرزانگان به گونهای است که در دلها و ذهنها باقی میماند، و گاهی هم، افراد نادان و بیخبر از حقیقت، تنها به ظاهر و کمبود خود فکر میکنند و به اصطلاح، از زندگی بهره نمیبرند.
گاه از رخ بساط فلک بیدقی رود
آرد شهان فیل فکن را بشاهمات
هوش مصنوعی: گاه از چهره آسمان، بیدقی (وزن و مقام) به زمین میافتد که شاهان را به چالش میکشد، مانند فیلهایی که به میدان جنگ میآیند.
ایدل بسی رموز و اشارات در رهست
قانون عقل گیر و برو بر ره نجات
هوش مصنوعی: ای دوست، در مسیر زندگی رازها و نشانههای زیادی وجود دارد. بر اساس قوانین عقل حرکت کن و به راهی برو که تو را به نجات برساند.
گر ظن بری که اینهمه موجود خود شدند
پس آن چرا جماد شد این گشت ذوحیات
هوش مصنوعی: اگر فکر کنی که همه موجودات به خودی خود به وجود آمدهاند، پس چرا اینچنین موجوداتی که جاندار هستند، به وجود آمدهاند در حالی که مادیات بیروح ماندهاند؟
آن کیست کو بداشت بیکجای بحر را
وز حکم کیست گشته روان دجله و فرات
هوش مصنوعی: این کیست که دریا را در مکانی بیکران نگه داشته و بر اساس چه فرمانی، دجله و فرات در حال جریان هستند؟
هر صورتی بخویشتن ار هست میشدی
کم نامدی ز شیر گوزن و ز گور شات
هوش مصنوعی: اگر هر شکلی به خودت وابسته باشد، هرگز از نام نیکو و شخصیت خود کم نمیکنی، حتی اگر به شیر یا گوزن و یا به گور اشاره بشود.
هر چند هست صورت اجرام بیشمار
دارای جمله غیر یکی نیست بر ثبات
هوش مصنوعی: هرچند که در دنیا اشیاء و اجرام زیادی وجود دارند، اما همه آنها در نهایت به یک حقیقت ثابت و واحد باز میگردند.
هر یک قبول فیض دگر سان همی کنند
نال ار چه نی بود نشود چون نی فتات
هوش مصنوعی: هر کس به نوعی از لطف و رحمت برخوردار میشود، حتی اگر آواهایشان شبیه به هم نباشد، باز هم شکوایه نمیکنند، زیرا مثل نی نمیتوانند از هم جدا شوند.
هستند معترف همه خلقان که خالقیست
تا آن کسان که سجده عزی کنند ولات
هوش مصنوعی: همهٔ مردم قبول دارند که خالقی وجود دارد، حتی کسانی که به بتها سجده میکنند و از آنها پیروی میکنند.
هر جوهر و عرض که تو بینی چو ممکنند
دانند عاقلان که بود واجبی بذات
هوش مصنوعی: هر چیزی که تو میبینی، چه جسمی باشد و چه صفتی، اگر وجود داشته باشد، عاقلان میدانند که آن چیز خود به خود و به ضرورت وجود ندارد، بلکه به وجود دیگری وابسته است.
ذاتی که در مبادی ایجاد جود او
فضل بنین ندید در افضال بر بنات
هوش مصنوعی: خصلتی که در اصل وجودش، بخشی از قدرت و کرامت او به شمار میرود، در نعمتها و خوبیهایی که بر دختران نثار میکند، کمتر دیده میشود.
آن حی لاینام که ذات وی از ازل
دارد فراغ تا ابد از نوم و از سبات
هوش مصنوعی: آن موجودی که همیشه زنده و بیدار است و از زمان آغاز خلقت خود را از خواب و بیخبری همیشه دور نگهداشته است.
او را پرستد آنکه خرد رهنمای اوست
خواهی ز مکه گیرش و خواهی ز سومنات
هوش مصنوعی: هر که دارای عقل و درک باشد، او را خضوع و پرستش میکند. مهم نیست که این فرد از کجا آمده باشد، چه از مکه و چه از سومنات.
هر جا که شد کسی چو زملکش برون نشد
منزل چو مرو و بلخ و نشابور و چه هرات
هوش مصنوعی: هر جا که کسی از سرزمین خود بیرون برود، دیگر آنجا برایش جای مناسبی برای زندگی نخواهد بود، حتی اگر به شهرهایی مانند مرو، بلخ، نشابور یا هرات برود.
چون پیروی واضع دینیت واجبست
وین هست فرض بر همه کس تا گه فوات
هوش مصنوعی: پیروی از اصول دین برای هر فردی ضروری است و این یک فرض واجب برای همه به شمار میآید تا زمانی که فرصت برای آن از دست نرود.
باری چو میروی پی سلطان شرع گیر
تا ره بری بروضه رضوان پس از ممات
هوش مصنوعی: پس از مرگ، هنگامی که به سوی خدا میروی، به دنبال اجرای دستورات و احکام دین باش؛ تا اینکه راهی به بهشت و سرزمین رضوان بیابی.
دارای دین محمد مرسل که نا او
با نام ذوالجلال قرینست در صلات
هوش مصنوعی: دارنده دین پیامبر محمد، که او همواره با نام بزرگ و باشکوه خداوند گره خورده است، در نماز به یاد اوست.
هر کو شفای درد خود از مهر او نجست
نومید از نجات رود درگه وفات
هوش مصنوعی: هر کسی که برای درمان دردهای خود به محبت او پناه نبرد، از نجات مأیوس خواهد شد و به درگاه مرگ خواهد رفت.
گر نکته های ابن یمین را تو منکری
هات الذی عری بک یا منکری وهات
هوش مصنوعی: اگر اشعار ابن یمین را قبول نداری، خود را برهنه کن و ببین که چه چیزی بر تو عاطف شده است، ای منکِر.
میخواستم که قافیه وحدان بود تمام
تا مختلط بهم نشود حنظل و نبات
هوش مصنوعی: میخواستم همه چیز به طور کامل و یکدست باشد تا زهر و شیرینی با هم混 نشود.
خود دیدم آنکه طبع ضعیفم بشایگان
کردست یکدو جا ز سر غفلت التفات
هوش مصنوعی: من خودم دیدهام که با وجود طبع ضعیفم، با یک غفلت دوتا کار بزرگ را به انجام رساندهام.
آری سزد که خورده نگیرند زانکه آب
شیرین و شور هر دو همی خیزد از قنات
هوش مصنوعی: بله، شایسته است که حرص و کینه نداشته باشند؛ زیرا هم آب شیرین و هم آب شور هر دو از یک چشمه سرازیر میشوند.
یا رب بنور پاک محمد که عفو کن
ز ابن یمین گناه که طاعت نکرد و فات
هوش مصنوعی: ای خدای پاک، به نور خالص محمد، از ابن یمین خطاها را ببخش که او در اطاعت کوتاهی کرد و فرصتها را از دست داد.
طاعت ز مفلسان گنهکار خود مجوی
کز مفلسان بشرع نخواهد کسی زکات
هوش مصنوعی: از افراد بیچیز و گنهکار انتظار داشتن که اطاعت و پیروی کنند، کار درستی نیست، زیرا هیچکس از کسانی که به خدا و دین اعتقادی ندارند، زکات و خیرات نخواهد گرفت.