شمارهٔ ١١ - وله ایضاً در مدح امیر ستلمش بیگ
دوش این سیمرغ زرین بال یعنی آفتاب
گشت در مغرب نهان حتی توارت بالحجاب
از شفق شد چرخ مینا گون عقیق افشان چنانک
خنجر کیخسرو از خون دل افراسیاب
ارغوان در روضه نیلوفری آمد ببار
چون فرو رفت این گل صد برگ زرد آفتاب
بر بساط ازرق گردون پدید آمد هلال
همچو شخص ناتوان بر روی نیلی جامه خواب
اختران بر گرد او چون دوستان مهربان
رفته از بهر عیادت با هزاران اضطراب
زاغ مشکین بال شب بر سطح این سبز آشیان
کرد پیدا صد هزاران بیضه کافور ناب
سبزه زار چرخ را بود از مجره جویبار
جویباری از زبر جد آب او سیم مذاب
آسمان چون رود نیل و اختران باران ازو
همچو چشم ماهیان در تیره شب بر روی آب
عقد پروین از سپهر نیلگون تابان شده
در بناگوش سیاه زنگیان در خوشاب
اختر اندر رخ کشیده معجر زنگار فام
چون شرر کز دود بر رخسار خود بندد نقاب
چون بنات النعش را دیدم گمان بردم مگر
برگ نرگس ریخت باد نوبهاری بر سداب
هر زمانی سوی این دیو سیه یعنی که شب
از کمان چرخ میشد تیر زرین شهاب
در شبی زینسان که گفتم تا بروز از دور چرخ
آب چشمم موج میزد آتش دل التهاب
ناگهان از هاتف غیبی بگوش جان من
در میان خواب و بیداری رسید اینخوش خطاب
کی زمعمار طبیعت باغ فضل آباد شد
تا بکی در کنج غم باشی چو گنج اندر خراب
خیز و بهر کعبه ارباب فضل احرام بند
در حریم دلگشایش نام جوی و کام یاب
گفتم آیا هست ازینسان کعبه ای گفتا که هست
حضرت دارای دین والله اعلم بالصواب
خسرو عادل ستلمش بیگ نوئین جهان
کش سعادت باد و دولت دایما بی انقلاب
گفتم آخر بی وسیلت چون بدرگاهش روم
گفت کز دریای خاطر گوهری کن انتخاب
چون بفال سعد بنشیند بمسند بامداد
بر فشان در مجلس عالی آن گردون جناب
خسروا گر خاطر عاطر نمیگردد ملول
تا فرو خوانم مدیحی چون خطابت مستطاب
ای فلک در خیمه جاهت ز صبح و آفتاب
یافته سیمین عمود و بافته زرین طناب
در زمین و آسمان در حزم و عزمت شمه ای
گر نبودی کی بدی این از درنگ آندر شتاب
خشکسال مکرمت بودی و قحط مردمی
بر سپهر جود اگر دستت نکردی فتح باب
کار دست درفشانت ناید از ابر بهار
تشنگی ننشاند ار چه آب را ماند سراب
گر نسیم خلد تو بر بیشه شیران وزد
نافه آهوی چین خیزد ز کام شیر غاب
تا همای عدلت آمد سایه گستر در جهان
آشیان جست از دلیری صعوه در چشم عقاب
با وجود حزم هشیارت عجب آید مرا
گر کسی زین پس بگیتی مست گردد از شراب
نیست اندر بخت عهد نوجوانت بس عجب
گر جهان پیر دیگر ره ز سر گیرد شباب
پشت خصمت شد دو تا همچون خرک از بار فسق
شاید ار رگها بنالد برتنش همچون رباب
هر سؤالی را که مشکل ماند از اسرار غیب
منهی کلکت کند روشن ز بهر آن جواب
غائب از عالیجنابت خایبست از کام دل
گفته اند این خود بر آئین مثل من غاب خاب
صاحبا ابن یمین در عرصه میدان فضل
تیغ نطق اندر دعا گوئی کشیده از قراب
تا بتابد هر مهی خورشید از برج دگر
بادت از برج شرف خورشید دولت تیرتاب
تیر عزمت را چو بگشائی ز شست اقتدار
بر عرض بادا گذر همچون دعای مستجاب
چون روی اقبال و دولت هر دو بادت همعنان
چونکه آئی فتح و نصرت هر دو بادت در رکاب
شمارهٔ ١٠ - ایضاً قصیده در مدح و تهنیت ورود امیر یحیی: فرخنده باد مقدم دستور کامیابشمارهٔ ١٢ - ایضاً قصیده در مدح امیر تاج الدین علی سربداری: منت ایزد را که دیگر باره بی هیچ انقلاب
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دوش این سیمرغ زرین بال یعنی آفتاب
گشت در مغرب نهان حتی توارت بالحجاب
هوش مصنوعی: دیشب، آن پرنده زیبا و طلایی مانند آفتاب در مغرب پنهان شد و حتی تو هم آن را در حجاب نمیتوانی ببینی.
از شفق شد چرخ مینا گون عقیق افشان چنانک
خنجر کیخسرو از خون دل افراسیاب
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به طلوع آفتاب و رنگهای زیبای آن است که به مانند یک عقیق میدرخشد. همچنین به نوعی به نبردها و دشمنیها اشاره میشود، به ویژه رابطه بین کیخسرو و افراسیاب که در آن خنجر کیخسرو به لحاظ قدرت و تاثیر، یادآور درگیریها و خونریزیهای دلسوز است. بهطور کلی، تصویر زیبا و پرهیجانی از صبح و تاریخ کهن ایرانی به همراه دارد.
ارغوان در روضه نیلوفری آمد ببار
چون فرو رفت این گل صد برگ زرد آفتاب
هوش مصنوعی: در باغی، درخت ارغوان در کنار گلهای نیلوفر شکوفا شده و باران میبارد. زمانی که این گل صدبرگ تحت تأثیر آفتاب پژمرده میشود، زیباییاش کمرنگ میگردد.
بر بساط ازرق گردون پدید آمد هلال
همچو شخص ناتوان بر روی نیلی جامه خواب
هوش مصنوعی: در آسمان آبی، هلالی شکل میگیرد که شبیه به انسانی ضعیف و ناتوان است که بر روی پارچهای نیلی خوابیده است.
اختران بر گرد او چون دوستان مهربان
رفته از بهر عیادت با هزاران اضطراب
هوش مصنوعی: ستارگان به دور او جمع شدهاند مانند دوستانی مهربان که با نگرانی و اضطراب به دیدنش آمدهاند.
زاغ مشکین بال شب بر سطح این سبز آشیان
کرد پیدا صد هزاران بیضه کافور ناب
هوش مصنوعی: پرندهای سیاه و زیبا در شب بر روی این آشیان سبز نشسته است و به وضوح هزاران تخم سفید و خوشبو مانند کافور را نمایش میدهد.
سبزه زار چرخ را بود از مجره جویبار
جویباری از زبر جد آب او سیم مذاب
هوش مصنوعی: دشت و چمنزاری که تحت تأثیر حرکت آسمان است، در مسیر خودش جویبارهایی وجود دارد که از عمق زمین جاری میشوند و آب آن مانند نقره ذوب شده میچکد.
آسمان چون رود نیل و اختران باران ازو
همچو چشم ماهیان در تیره شب بر روی آب
هوش مصنوعی: آسمان مانند رود نیل است و ستارهها همچون بارانی که از آن میریزد، شبیه به چشمان ماهیها که در تاریکی شب بر سطح آب مینگرند.
عقد پروین از سپهر نیلگون تابان شده
در بناگوش سیاه زنگیان در خوشاب
هوش مصنوعی: عقد پروین (دیگر نام ستارههای خوشه پروین) از آسمان آبی و درخشان، همچون جواهراتی در میان گوش سیاه شبهای تار، در شگفتی و زیبایی تجلی یافته است.
اختر اندر رخ کشیده معجر زنگار فام
چون شرر کز دود بر رخسار خود بندد نقاب
هوش مصنوعی: ستارهای در چهرهاش ظاهر شده که مانند یک حجاب کدر و رنگی است، گویی به خاطر دودی که بر صورتش نشسته، نقابی بر چهرهاش کشیده شده است.
چون بنات النعش را دیدم گمان بردم مگر
برگ نرگس ریخت باد نوبهاری بر سداب
هوش مصنوعی: وقتی دختران نعش را دیدم، فکر کردم که شاید باد بهاری گلهای نرگس را بر روی آب ریخته است.
هر زمانی سوی این دیو سیه یعنی که شب
از کمان چرخ میشد تیر زرین شهاب
هوش مصنوعی: هر زمانی که به این دیو سیاه یعنی شب نگاه میکنی، مانند این است که تیر درخشان شهابی از کمان آسمان عبور میکند.
در شبی زینسان که گفتم تا بروز از دور چرخ
آب چشمم موج میزد آتش دل التهاب
هوش مصنوعی: در شبی مثل این، وقتی که برای روز جدید انتظار میکشیدم، از دور چرخ زمان باعث شد که اشکهایم به آرامی حرکت کنند و آتش دل من شعلهور بود.
ناگهان از هاتف غیبی بگوش جان من
در میان خواب و بیداری رسید اینخوش خطاب
هوش مصنوعی: ناگهان صدای یک فرشته یا منبع الهی به من رسید، در حالی که در حالت خواب و بیداری بودم و خطاب خوشی به من کرد.
کی زمعمار طبیعت باغ فضل آباد شد
تا بکی در کنج غم باشی چو گنج اندر خراب
هوش مصنوعی: کی از معمار طبیعت راز و زیبایی باغ فضل آباد آشکار خواهد شد؟ تا کی باید در گوشهای از اندوه زندگی کز کرد، در حالی که مانند گنجی در ویرانهها پنهان ماندهای؟
خیز و بهر کعبه ارباب فضل احرام بند
در حریم دلگشایش نام جوی و کام یاب
هوش مصنوعی: برخیز و برای کعبهای که پر از فضیلت است، احرام ببند و در حریم دلگشایش، نامش را جستجو کن و به آنچه میخواهی، برس.
گفتم آیا هست ازینسان کعبه ای گفتا که هست
حضرت دارای دین والله اعلم بالصواب
هوش مصنوعی: گفتم آیا ممکن است همچون کعبهای وجود داشته باشد؟ پاسخ داد که بله، وجود دارد. او که صاحب دین است، و خدا بهتر میداند که کدامین راه درست است.
خسرو عادل ستلمش بیگ نوئین جهان
کش سعادت باد و دولت دایما بی انقلاب
هوش مصنوعی: خسرو عادل، فرمانروای بزرگ و نوای جهانی است که امیدوارم همیشه خوشبختی و قدرت در دستش باشد و این وضعیت هرگز تغییر نکند.
گفتم آخر بی وسیلت چون بدرگاهش روم
گفت کز دریای خاطر گوهری کن انتخاب
هوش مصنوعی: گفتم چگونه بدون وسیله به درگاه او بروم. او گفت از عمق فکر و دل خود، چیز با ارزشی را انتخاب کن.
چون بفال سعد بنشیند بمسند بامداد
بر فشان در مجلس عالی آن گردون جناب
هوش مصنوعی: وقتی خوشبختی بر ما سایه میافکند، در صبحگاه در جایگاه عالیرتبه نشسته و در مجلس باشکوه به فرمانروایی خود ادامه میدهیم.
خسروا گر خاطر عاطر نمیگردد ملول
تا فرو خوانم مدیحی چون خطابت مستطاب
هوش مصنوعی: اگر کسی دلش خوش نباشد، چه ایرادی دارد؟ من تا زمانی که از تو تعریف و تمجید نکنم، خسته نخواهم شد.
ای فلک در خیمه جاهت ز صبح و آفتاب
یافته سیمین عمود و بافته زرین طناب
هوش مصنوعی: ای آسمان، در گنبد عظمت و برتریات، از صبح و آفتاب، ستونی نقرهای درست کردهای و ریسمانی زرین بافتهای.
در زمین و آسمان در حزم و عزمت شمه ای
گر نبودی کی بدی این از درنگ آندر شتاب
هوش مصنوعی: اگر در زمین و آسمان نشانی از احتیاط و ارادهات وجود نداشت، آیا این همه تأخیر و شتاب به وجود میآمد؟
خشکسال مکرمت بودی و قحط مردمی
بر سپهر جود اگر دستت نکردی فتح باب
هوش مصنوعی: در زمان قحطی و کمبود، تو با نیکوکاریات درخشیدهای و اگر در این شرایط به دیگران کمک نکردهای، در واقع درهای رحمت الهی را نبستهای.
کار دست درفشانت ناید از ابر بهار
تشنگی ننشاند ار چه آب را ماند سراب
هوش مصنوعی: اگر چه ابرهای بهاری بر زمین باران نمیریزند و تشنگی را از بین نمیبرند، اما آب نیز اگر چه در نظر میآید، همانند سراب است و حقیقت ندارد.
گر نسیم خلد تو بر بیشه شیران وزد
نافه آهوی چین خیزد ز کام شیر غاب
هوش مصنوعی: اگر نسیم بهشتی تو در جنگل شیران وزیدن بگیرد، خوشبویی مانند عطر آهویی از چین برخواهد خاست که از کام شیر در جنگل میتراود.
تا همای عدلت آمد سایه گستر در جهان
آشیان جست از دلیری صعوه در چشم عقاب
هوش مصنوعی: زمانی که عدالت به دنیا آمد و سایهاش را گستراند، پرندهای شجاع تلاش کرد تا در چشم عقابی بزرگ و قوی، آشیانهای بیابد.
با وجود حزم هشیارت عجب آید مرا
گر کسی زین پس بگیتی مست گردد از شراب
هوش مصنوعی: با وجود احتیاط و هوشیاری تو، برایم عجیب است اگر کسی در این دنیا باز هم از شراب مست شود.
نیست اندر بخت عهد نوجوانت بس عجب
گر جهان پیر دیگر ره ز سر گیرد شباب
هوش مصنوعی: در جستجوی بخت و اقبال خود در دوران جوانیات، شگفتانگیز است که اگر دنیا یک بار دیگر جوانی را از نو تجربه کند.
پشت خصمت شد دو تا همچون خرک از بار فسق
شاید ار رگها بنالد برتنش همچون رباب
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که دشمن تو به گونهای شده است که مانند الاغی تحت بار گناه و فساد قرار گرفته و ممکن است که از شدت فشار ناشی از این بار، بدنش مانند سازی بنالد و ناله کند.
هر سؤالی را که مشکل ماند از اسرار غیب
منهی کلکت کند روشن ز بهر آن جواب
هوش مصنوعی: هر سوالی که به نظر پیچیده میآید و به رازهای ناپیدا برمیگردد، میتواند با تفکر و بررسی روشنتر شود تا برای آن پاسخی مناسب پیدا کنیم.
غائب از عالیجنابت خایبست از کام دل
گفته اند این خود بر آئین مثل من غاب خاب
هوش مصنوعی: در این بیت به این موضوع اشاره میشود که کسانی که از مقام و مرتبه بلند فاصله دارند، نمیتوانند به آرزوهای خود دست یابند. همچنین، این بیان میکند که این حقیقت بهنوعی مانند یک مثل شناخته شده است. در واقع، کسانی که دور از چیزهای باارزش یا بالای خود هستند، به خواستههایشان نمیرسند.
صاحبا ابن یمین در عرصه میدان فضل
تیغ نطق اندر دعا گوئی کشیده از قراب
هوش مصنوعی: دوست من، در میدان علم و فضیلت، همچون شمشیری که برای دعا کردن آماده شده، با قدرت و بلاغت سخن میگوید.
تا بتابد هر مهی خورشید از برج دگر
بادت از برج شرف خورشید دولت تیرتاب
هوش مصنوعی: تا زمانی که ماه در آسمان درخشش داشته باشد، خورشید از جایگاه دیگری میتابد و تو نیز از جایگاه معینی از خورشید، بهرهمند از موفقیت و خوشبختی خواهی بود.
تیر عزمت را چو بگشائی ز شست اقتدار
بر عرض بادا گذر همچون دعای مستجاب
هوش مصنوعی: به محض اینکه عزم و ارادهات را به حرکت درآوری، اثر و قدرت آن مانند باد بر سطح زمین پخش میشود، درست مثل دعاهایی که به اجابت میرسند.
چون روی اقبال و دولت هر دو بادت همعنان
چونکه آئی فتح و نصرت هر دو بادت در رکاب
هوش مصنوعی: زمانی که خوشبختی و موفقیت همراه تو باشند، مانند دو رفیق در کنار هم، هنگامی که با هم به میدان میروی، پیروزی و نصرت نیز در کنارت حضور دارند.