گنجور

غزل شمارهٔ ۵

ای کعبهٔ جان خاک سر کوی تو ما را
محراب دل اندر خم ابروی تو ما را
هر بار که پای از سر کوی تو کشم باز
پابست کند باز سر موی تو ما را
در راه تو خون دل عشاق سبیل است
گو چشم تو خون ریز به یرغوی تو ما را
جز نقش تو در دیده خیالی که در آید
از سر ببرد نرگس جادوی تو ما را
در مملکت حسن ز هر وجه که خوب است
در چشم نیاید به جز از روی تو ما را
زان روی که از سلسله اهل جنونیم
زنجیر کند حلقه گیسوی تو ما را
افتاده چشم سیهت ابن حسام است
زان روز که افتاده نظر سوی تو ما را

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: منابع ابن‌حسام

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای کعبهٔ جان خاک سر کوی تو ما را
محراب دل اندر خم ابروی تو ما را
هوش مصنوعی: ای کعبهٔ جان، ما در خاک کوی تو هستیم و دل‌مان در خم ابروی تو قرار دارد.
هر بار که پای از سر کوی تو کشم باز
پابست کند باز سر موی تو ما را
هوش مصنوعی: هر بار که از خیابان تو دور می‌شوم، دوباره به سمت تو کشیده می‌شوم و موهایت دوباره مرا به سوی خود جذب می‌کند.
در راه تو خون دل عشاق سبیل است
گو چشم تو خون ریز به یرغوی تو ما را
هوش مصنوعی: در مسیر عشق تو، دل‌های عاشقان مانند سبیلی خونینی هستند؛ اما چشم تو به راحتی جان ما را می‌گیرد.
جز نقش تو در دیده خیالی که در آید
از سر ببرد نرگس جادوی تو ما را
هوش مصنوعی: تنها تصویر تو در چشم من است و خیالی که از آن به وجود می‌آید، باعث می‌شود تا زیبایی تو به حدی برسد که جادوی نرگست ما را تحت تاثیر قرار دهد.
در مملکت حسن ز هر وجه که خوب است
در چشم نیاید به جز از روی تو ما را
هوش مصنوعی: در سرزمین زیبایی، هیچ چیز زیبا به چشم نمی‌آید جز چهره تو.
زان روی که از سلسله اهل جنونیم
زنجیر کند حلقه گیسوی تو ما را
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی تو که ما را به جنون کشانده است، مانند زنجیری که ما را به هم متصل کرده، موهای نازک تو ما را اسیر کرده است.
افتاده چشم سیهت ابن حسام است
زان روز که افتاده نظر سوی تو ما را
هوش مصنوعی: روزهایی که نگاه من به چشمان سیاه تو افتاد، از آن زمان به یاد تو هستم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵ به خوانش محمد ملکشاهی