گنجور

غزل شمارهٔ ۴

مران به عنف خدا را ز آستانه مرا
مکش به تیغ جدایی به هر بهانه مرا
نخست طایر گلزار قدسیان بودیم
محبت تو جدا کرد از آشیانه مرا
مقیم صومعه بودم به عالم لاهوت
کشید عشق به کوی شرابخانه مرا
چه حکمت است که صیاد کارخانه غیب
ز زلف و خال تو بنهاد دام و دانه مرا
کرانه می‌کنی از من کجا روا باشد
بکشت محنت این درد بی کرانه مرا
مرا میانه غم بر کرانه می‌مانی
گناه چیست ندانم در این میانه مرا
ز لعل خود به صبوحی خمار من بشکن
که در سر است خمار می شبانه مرا
زمانی ای دل غمدیده با زمانه بساز
زمان زمان بنوازد مگر زمانه مرا
فسون ابن حسامم به توبه می‌خواند
به گوش در نرود هرگز این فسانه مرا

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: منابع ابن‌حسام

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مران به عنف خدا را ز آستانه مرا
مکش به تیغ جدایی به هر بهانه مرا
هوش مصنوعی: مرا به زور از درگاه خدا بیرون نران، با هر بهانه‌ای که می‌خواهی، با تیغ جدایی نکن.
نخست طایر گلزار قدسیان بودیم
محبت تو جدا کرد از آشیانه مرا
هوش مصنوعی: ابتدا ما در گلزار بهشتی پرنده‌ای بودیم، اما عشق و محبت تو باعث شد که از آشیانه‌ام جدا شوم.
مقیم صومعه بودم به عالم لاهوت
کشید عشق به کوی شرابخانه مرا
هوش مصنوعی: مدت‌ها در مکان مقدسی مشغول عبادت بودم، اما عشق مرا به دنیای مادی و خوش‌گذرانی‌ها کشاند.
چه حکمت است که صیاد کارخانه غیب
ز زلف و خال تو بنهاد دام و دانه مرا
هوش مصنوعی: چرا اینگونه است که شکارچی از جهان پنهان، دام و تله‌هایش را با زیبایی‌های مو و نقش صورت تو برای من پهن کرده است؟
کرانه می‌کنی از من کجا روا باشد
بکشت محنت این درد بی کرانه مرا
هوش مصنوعی: آیا این درست است که به خاطر درد و زحمت بی‌پایان من، از من دوری کنی؟
مرا میانه غم بر کرانه می‌مانی
گناه چیست ندانم در این میانه مرا
هوش مصنوعی: من در میان غم، به کرانه‌ای می‌رسم و نمی‌دانم که در این وضعیت، گناه من چیست.
ز لعل خود به صبوحی خمار من بشکن
که در سر است خمار می شبانه مرا
هوش مصنوعی: لطفاً لعل زیبای خود را در صبحگاهی بنوشان که در ذهن من اثر می جام شبانه‌ام است.
زمانی ای دل غمدیده با زمانه بساز
زمان زمان بنوازد مگر زمانه مرا
هوش مصنوعی: به خودت بیا و با شرایط زندگی کنار بیا، شاید زمان هم کمی به مهربانی با تو رفتار کند.
فسون ابن حسامم به توبه می‌خواند
به گوش در نرود هرگز این فسانه مرا
هوش مصنوعی: ابن حسام مرا به توبه و بازگشت دعوت می‌کند، اما این داستان و این سخن هرگز در گوش من نخواهد نشست و تأثیری بر من نخواهد گذاشت.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴ به خوانش محمد ملکشاهی